۱
عاشق نمیتواند تماشاچی باشد. اگر عاشق هستی باید به روی صحنه بیایی و از اینکه نور صحنه چشمت را می آزارد و یا آنهایی که در تاریکی تو را به تماشا نشستهاند قضاوتت کنند، نهراسی.
۲
زندگی، قبل از هرچیز زندگیست. گل میخواهد، موسیقی میخواهد، زیبایی میخواهد. زندگی حتی اگر یکسره جنگیدن هم باشد، خستگی در کردن میخواهد. عطر شمعدانیها را بوییدن میخواهد. خشونت هست، قبول؛ اما خشونت اصل که نیست، زایده است، انگل است، مرض است. ما باید به اصلمان برگردیم.
زخم را که مظهر خشونت است با زخم نمیبندند. با نوار نرم و پنبهٔ پاک میبندند، با محبت، با عشق.
آتش بدون دود | نادر ابراهیمی