درباره‌ی هکسره

درباره‌ی هکسره

هکسره در واقع یک اسم جدید برای یک روش نوشتاری اشتباه است. چنین چیزی در دستور زبان فارسی نداریم. وقتی می‌خواهیم بگوییم دستکم، قرار دادن هکسره در ترکیب و نوشتن آن به شکل دسته‌کم اشتباه است. در این مورد خاص دسته معنای دیگری دارد. مانند دسته‌ی بیل، دسته‌ی کتری. گاهی هم دسته دلالت بر معنای دیگری دارد مانند دسته چک. یک دسته پرنده و الخ. دستکم از دست + کم تشکیل شده است به معنای لااقل، حداقل. کلمه دست در این نوشته مانند وقتی است که می‌گوییم دست پایین بگیر. در این جا هم نمی‌شود گفت دسته پایین بگیر! هکسره بعد از گسترش استفاده از اینترنت و به طور همزمان گسترش استفاده از گوشی‌های هوشمند رواج یافت. آنجا که خیلی‌ها ترجیح دادند به جای نوشتار معیار، از شیوه‌ی شکسته‌نویسی تبعیت کنند. شکسته‌نویسی مانند اینکه به جای نوشتن جمله‌ی من از تهران به شهرستان رفتم بنویسید من از تهرون رفتم شهرستون

ادامۀ مطلب

تا می‌توانی زوائد را بزن

تا می‌توانی زوائد را بزن

تا می‌توانی زوائد را بزن. وقتی زوائد را زدی، باز هم زوائد دیگری را بزن. اینقدر این کار را ادامه بده تا برسی به ضروری‌ترین چیزهایی که لازم داری. برسی به جایی که حتی یک ذره از ذرات تشکیل دهنده‌ی چیزی که به دست آورده‌ای را نتوانی حذف کنی. اگر نوشته‌ای مقابل توست، آنقدر کلمات اضافه را حذف کن تا برسی به جایی که حتی حذف یک کلمه تمام معنا را از هم بپاشد. اگر با مدیریت زمان طرفی، آنقدر کارهای زائد را از برنامه‌ی روزانه‌ات حذف کن تا برسی به نقطه‌ای که فقط کارهایی را در طول روز انجام بدهی که مستقیماً به اهداف بزرگ زندگی‌ات ربط دارند، یا به سلامتی و آرامشت ربط دارند. اگر هم با یک تاک طرفی آنقدر شاخه‌های اضافه را بزن تا به سبک‌ترین حالت ممکن برسی. در این صورت امسال بهترین انگورهای ممکن را برداشت خواهی کرد. تا می‌توانی زوائد را بزن Photo

ادامۀ مطلب

تو کافی نیستی!

این جمله را دست کم نگیرید. جملۀ تو کافی نیستی این پیام را در دل خود مستتر دارد که برای کافی بودن نیازی به مکملی در دنیای بیرون داری. هم جمله‌ی تو کافی نیستی و هم جمله‌ی «نیاز به مکملی در دنیای بیرون داری» هر دو در ضمیر ناخودآگاه ما نهادینه شده‌اند. ولی یک تفاوت ظریف بین این دو هست و آن اینکه اولی خیلی روتر و دومی خیلی نهان‌تر نهادینه شده است. به این معنا که ما می‌دانیم که حس ناکافی بودن داریم، اما خیلی از اوقات دلیل خیلی از رفتارهای خود را نمی‌دانیم. رفتارها و انتخاب‌هایی که واکنشی به این حس ناکافی بودن است. این نکته‌ی ظریف را اولین بار در وبلاگ علی سخاوتی خواندم. این مطلب به قدری برایم جالب بود که از همان زمانی که خواندمش تا الان که دارم این یادداشت را می‌نویسم به آن فکر می‌کنم. قبل از اینکه به این نکته ظریف فکر

ادامۀ مطلب