نگاهی به کتاب ۵۵ داستان کوتاه از بهزاد فراهانی

کتاب 55 داستان کوتاه

مرور کتاب ۵۵ داستان کوتاه اگر این کتاب را کسی غیر از بهزاد فراهانی نوشته بود هیچ ناشری حاضر نبود آن را چاپ کند و اگر هم به هر دلیلی ناشری در گوشه‌ای از مملکت آن را چاپ می‌کرد، کسی حاضر نبود آن را بخواند! چه برسد به اینکه این کتاب به چاپ سوم برسد و از کاغذ حمایتی وزارت ارشاد هم برای چاپ آن مایه بگذارند. روی جلد کتاب فقط نوشته شده است «پنجاه و پنج داستان کوتاه» و کتاب هیچ عنوان فرعی و اصلی دیگری ندارد. از اسم بی‌مسما و فوق‌العاده معمولی کتاب که بگذریم. اصل ماجرا این است که ۵۵ چیزی که در کتاب خواهید خواند داستان کوتاه نیستند و در واقع مشتی خاطره پراکنده معمولی از مردی هستند که نگاه رمانتیک و نثری شلخته دارد. من بارها و بارها گفته‌ام که دورۀ «هر چیزی را در قالب کتاب چاپ کردن» گذشته است. «وبلاگ» به عنوان یکی

ادامۀ مطلب

چرا هندسه می‌خوانیم؟ + خاطرات هندسه

چرا هندسه می‌خوانیم

چرا هندسه می‌خوانیم؟ چرا هندسه می‌خوانیم؟ آیا هندسه همانند حسابان کاربرد مستقیم در رشته‌های مهندسی، اقتصاد و … دارد؟ و اگر نه، آیا هدف دیگری پشت آن نهفته است؟ اغلب ما فکر می‌کنیم وقتی چیزی را در دبیرستان به ما می‌آموزند باید مستقیماً ربطی به یک فن یا حرفه داشته باشد. انگار آموختن دروسی مانند هندسه و حسابان، مثل یادگیری روش کار با آچار و یا پیچ‌گشتی است که مستقیم در جایی کاربرد داشته باشد. در مورد درس ریاضی و به ویژه درس هندسه، آموزش درست فکر کردن، از خود یادگیری قواعد و قضایای ریاضی مهم‌تر هستند. شما شاید چند سال بعد قضیۀ لولا یا قواعد انتگرال‌گیری را فراموش کنید، ولی اگر شیوۀ آموزش دبیرستان درست بوده باشد، طبیعتاً باید شیوۀ درست فکر کردن را آموخته باشید. در این جا به ۲ هدف اشاره می‌کنیم که از جملۀ مهم‌ترین اهداف در آموزش هندسه (و به طور کلی ریاضیات) هستند. اولین

ادامۀ مطلب

نگاهی به کتاب ریاضی‌دانان نامی اثر اریک تمپل بل ترجمۀ حسن صفاری

کتاب ریاضی‌دانان نامی اثر اریک تمپل بل ترجمۀ حسن صفاری

کلیات کتاب ریاضی‌دانان نامی توسط اریک تمپل بل در سال ۱۹۳۶ با عنوان اصلی Men of mathematics در آمریکا منتشر شده و حسن صفاری این کتاب را از روی ترجمۀ فرانسوی آن به فارسی برگردانده است. اصل کتاب، زندگی ۲۹ ریاضی‌دان را به نگارش درآورده که مترجم به تشخیص خود، زندگی ۴ ریاضی‌دان دیگر را در قسمت مجزایی به کتاب افزوده است.  این کتاب زمانی نوشته شده است که دیوید هیلبرت هنوز زنده بوده و مکتب ریاضی بورباکی در فرانسه در حال تکامل بوده است؛ بنابراین به قول مترجم، طبیعی است که نام ریاض‌دانان مهمی از مکتب ریاضی فرانسه و آلمان در اصل کتاب نیامده باشد. در مجموع، انتظار زیادی از کتابی که در سال ۱۹۳۶  در آمریکا و در سال ۱۳۴۷ در ایران منتشر شده است نداشته باشید.  نثر مترجم به روانی نثری که ما امروز به عنوان نثر فارسی معیار در کتاب‌های خود استفاده می‌کنیم نیست و دارای اصطلاحات

ادامۀ مطلب

استادان داستان اسماعیل فصیح

کتاب استادان داستان اسماعیل فصیح

استادان داستان یک اثر متفاوت از اسماعیل فصیح است که در این نوشته به آن می‌پردازم. این کتاب از این جهت با دیگر آثار او متفاوت است که دیگر کتاب‌های او در واقع نوشته‌های خود او هستند ولی این کتاب شامل ۳۰ داستان برگزیده از ۲۸ نویسندۀ بزرگ داستان‌نویسی است (از ویلیام فالکنر و ارنست همینگوی، ۲ داستان برگزیده شده است). جالب است بدانید که این کتاب اولین بار در سال ۱۳۵۱ چاپ شده است و نسخه‌ای که من خریداری کرده‌ام، چاپ دوم آن است که در سال ۱۳۷۰ در ۳۰۰۰ نسخه و توسط شرکت نشر البرز منتشر شده است.  نحوۀ آشنایی من با این کتاب لابه‌لای کتاب‌گردی‌ها، مجله‌گردی‌ها و روزنامه‌گردی‌هایی که من دوران دبیرستان در کتاب‌خانۀ عمومی شهر و همچنین کتاب‌خانۀ دبیرستانمان انجام می‌دادم؛ با نویسنده‌ها، مترجم‌ها، ناشرها و همچنین جریان‌های فکری و ادبی زیادی آشنا شدم.  از این میان، چند کتاب تأثیر ماندگاری روی ذهن من داشت؛ مثلاً «من

ادامۀ مطلب

سه اصل بی‌رحمانه و عجیب در مورد مدیریت زمان

مدیریت زمان

راجع به مدیریت زمان صحبت‌های زیادی شده است. با اینکه در این زمینه مقاله‌ها و کتاب‌های زیادی وجود دارد و حتی در شبکه‌های اجتماعی هم می‌توان ویدیوهای بسیاری در این زمینه مشاهده کرد، اما در نهایت درصد قابل توجهی از حرف‌هایی که راجع به مدیریت زمان گفته می‌شود تکراری است. در این نوشته می‌خواهم راجع به بخش‌هایی از مدیریت زمان که در سایه مانده است، نور بیندازیم. مدیریت زمان، یک تصور غلط یکی از تکراری‌ترین حرف‌هایی که راجع به مدیریت زمان گفته می‌شود این است که یک برگه A4 بردارید و به کمک خط‌کش و خودکار، یک سری خط‌های افقی و عمودی روی آن بکشید و اسمش را جدول برنامه‌های هفتگی بگذارید. سپس در خانه‌های ستون سمت راست، ایام هفته و در خانه‌های ردیف بالا، ساعت‌های روز را بنویسید. در نهایت در هر کدام از خانه‌های باقیمانده کارهایی که باید انجام دهید را بنویسید و از فردای روزی که این

ادامۀ مطلب

اینستاگرام چگونه به سلامت روان ما ضربه می‌زند؟

اینستاگرام چگونه به سلامت روان ما ضربه می‌زند؟

اینستاگرام عمر توجه و تمرکز ما را پایین آورده است. عمر توجه مردم خیلی کوتاه است. به محض اینکه اتفاقی در مرکز توجه آنها قرار می‌گیرد، اتفاق قبلی را فراموش می‌کنند. رسانه‌ها همیشه از این روش استفاده کرده‌اند تا افکار عمومی را آن‌طور که دوست دارند شکل بدهند. امروزه این مسأله شکل حادتری به خود گرفته است. اینستاگرام به عنوان پرمخاطب‌ترین شبکهٔ اجتماعی عمر توجه را به اندازه چند ثانیه پایین آورده است.  عمر توجه ما به یک موضوع تا زمانی است که ریل بعدی را ببینیم. ساختار اینستاگرام به نحوی طراحی شده است که شما را تحریک می‌کند با عجله سراغ ریل بعدی بروید. سه ریل بعدتر حافظه شما از چیزی که یکی دو دقیقه قبل دیده‌اید ما به طور کامل پاک شده است. آیا هر محتوایی شانس برابر برای دیده شدن دارد؟  این تصور در افراد شکل گرفته است که اینستاگرام ظرفیت قابل توجهی برای تحقق آزادی بیان

ادامۀ مطلب

چرا آدم‌ها زندگی خود را می‌بازند؟

چرا آدم‌ها زندگی خود را می‌بازند؟

۱) بی عملی  بی عملی معنای ساده‌ای دارد یعنی دست روی دست گذاشتن و وقت را بیهوده سپری کردن. آنقدر کارهایی که باید را انجام نمی‌دهیم که زمان و فرصت مناسب از دست می‌رود.  ۲) عمل در زمان و مکان نامناسب  اگر زمان طلایی استفاده از یک فرصت بگذرد، دیگر عمل کردن نمی‌تواند فایده‌ای داشته باشد. اگر در بازۀ زمانی مناسب اقدامات لازم و کافی را انجام ندهیم، بعد از هر چقدر هم که سخت‌کوشی و تلاش به خرج بدهیم نتیجه حاصل نخواهد شد.  ۳) عمل در مسیر اشتباه  فرض کنید قصد دارید از تهران به اصفهان بروید، اما شما به اشتباه وارد مسیر تهران تبریز شده‌اید، حالا سوال این است که آیا فرقی می‌کند چقدر سخت کوشی به خرج بدهید؟  وقتی مسیر حرکت اشتباه باشد، از قضا هرچه بیشتر تلاش کنید و آدم پر عمل‌تری باشید، از مسیر موفقیت با سرعت بیشتری دور می‌شوید.

ادامۀ مطلب

چه کنیم که زیرآب ما را نزنند؟ نگاهی متفاوت به پدیدۀ زیرآب زنی

چه کنیم که زیرآب ما را نزنند؟

چند وقت پیش در اینستاگرام یک ریل (Reel) دیدم راجع به این موضوع که چطور ممکن است در یک محیط کاری به اصطلاح زیرآب ما زده شود و چطور مواظب باشیم خودمان مسبب این کار نشویم. چه کنیم که زیرآب ما را نزنند؟ متن پیاده شده ریل را در ادامه می‌خوانید، بعد از آن هم متن پاسخ من را خواهید خواند: «یه آدم رو دورادور می‌شناختم که سال‌ها بود داشت برای شرکتی تو سِمت مدیریت کار می‌کرد و باعث اخراج چندین نیروی جدید شده بود. این آدم احتمالاً یکی از سیاست‌مدارترین آدم‌هاییه که من تو زندگی ملاقات کرده‌ام. روشی که استفاده می‌کرد و برای من مدت‌ها طول کشید تا بفهممش این بود: هر زمانی که یه نفر وارد تیمی که این فرد هم جزوش بود می‌شد، اگه این آدم به هر دلیلی از عضو جدید خوشش نمی‌اومد، اولین کاری که می‌کرد این بود که به عنوان یک آدم با تجربه

ادامۀ مطلب

چرا سؤال پرسیدن ممکن است ما را احمق‌تر کند؟

چرا سؤال پرسیدن ممکن است ما را احمق‌تر کند؟

سؤال پرسیدن همیشه هم ما را به دانش یا آگاهی بیشتر نمی‌رساند. به نظر من «سؤال پرسیدن عیب نیست، ندانستن عیب است» یک جملۀ کلیشه‌ای و بی‌معنی است که ممکن است وقت آدم‌های زیادی را تلف کرده باشد. هر کدام از ما ممکن است به یکی از سه دلیل زیر سؤال بپرسیم: حالت اول که هیچ جای بحثی ندارد. همۀ ما آنقدری در این زمینه تجربه داریم که به خوبی می‌دانیم یعنی چه. از آن جایی که فرهنگ ما تقویت‌کنندۀ این نوع سؤال پرسیدن است، چه بسا که خود ما هم در این دام افتاده باشیم. اما بحث من در واقع بر سر تفاوت کوچکی است که بین مورد دوم و سوم وجود دارد. هر سؤال پرسیدنی ارزشمند نیست. خیلی‌ها سؤال می‌پرسند چون می‌خواهند در کمترین زمان به پاسخ سؤال خود برسند، حال اینکه ممکن است پاسخ آن سؤال طولانی یا پیچیده باشد. سؤال پرسیدن زمانی ارزشمند است که اهل

ادامۀ مطلب

۶ + ۲ دلیل اینکه چرا تنبل هستیم

چرا تنبل هستیم

معمولاً در جواب به این سؤال که چرا تنبل هستیم ۶ دلیل زیر را برمی‌شمرند: اما در کنار دلایل بالا که درست هستند، من معتقدم ۲ دلیل زیر هم می‌توانند دلایل مهمی برای تنبلی باشند که خیلی کمتر به آن‌ها اشاره می‌شود: توجه داشته باشید که تنبلی یک عادت است. یعنی وقتی چندین و چند بار کاری را انجام ندهیم، بعد از مدتی همین «انجام ندادن کارها» تبدیل یه یک عادت می‌شود. ما به این عادت تمایل به انجام ندادن کار و تمایل به فکر نکردن و زحمت نکشیدن و انرژی خرج نکردن می‌گوییم تنبلی. دو نکتۀ مهم دربارۀ اهمال‌کاری و تنبلی ابتدا لازم است به دو نکتۀ زیر توجه کنیم: اول اینکه: اهمال‌کاری شاید ترجمۀ خوبی برای procrastination نباشد. چون اهمال‌کاری یعنی انجام کارها توأم با اهمال و بی‌دقتی در حالی که procrastination به معنی به تعویق انداختن، پشت گوش انداختن و امروز و فردا کردن کارهاست. ما در

ادامۀ مطلب

بهترین منبع برای تدریس زبان انگلیسی چیست؟

چه منبعی برای تدریس زبان انگلیسی از همه بهتر است؟

بهترین منبع برای تدریس زبان انگلیسی از یک کلاس به کلاس دیگر متفاوت است. من دو دلیل برای این حرفم دارم: برای اینکه از کلاس درسی که مسئولیت آن برعهدۀ ماست بهترین نتیجه را بگیریم، لازم است منبع تدریس را با توجه به دو نکتۀ بالا انتخاب کنیم. در این نوشته می‌خواهم تجربۀ خودم از تدریس زبان انگلیسی از روی سه دورۀ (Method) زیر را با شما در میان بگذارم. A) Evolve (1st Edition) B) American English File (3rd Edition) C) Headway (5th Edition) هر چند که مخاطبان اصلی این نوشته مدرسان زبان انگلیسی هستند، اما زبان‌آموزان هم می‌توانند از آن به طور کامل بهره ببرند. Evolve (1st Edition) این دوره، آموزش زبان انگلیسی را با آهستگی خاصی پیش می‌برد. مثلاً زمان گذشتۀ ساده در آخرین صفحات کتاب ۱ گفته می‌شود. در کتاب ۱ فقط سه زمان حال ساده، حال استمراری و گذشتۀ ساده گنجانده شده است و به جز

ادامۀ مطلب

غلبه بر قفل ذهنی: داستان ناتمام را کامل کنید

غلبه بر قفل ذهنی با یک تمرین ساده

همۀ ما قفل ذهنی را تجربه کرده‌ایم. کاغذی که روبه‌روی ماست یا صفحۀ سفید هر نرم‌افزاری که با آن تایپ می‌کنیم، گاهی وقت‌ها می‌تواند ترسناک باشد. برای غلبه بر این مشکل راه‌حل‌های زیادی ارائه شده است. یکی از بهترین راه‌حل‌ها ادامه دادن یک نوشتۀ ناتمام است. این نوشتۀ ناتمام می‌تواند تمرینی باشد که مخصوص همین کار تهیه شده است یا می‌تواند چند خط یا چند پاراگراف اول از یک داستان باشد. بنابراین نیازی نیست حتماً دنبال منبعی از این نوع نوشته‌ها باشید. داستان یا رمانی که دوست دارید را بردارید، چند پاراگراف اول آن را انتخاب کنید و در جایی بنویسید یا تایپ کنید و بعد داستان یا رمان را کنار بگذارید و شروع کنید به نوشتن. تمرین خیلی خوبی خواهد بود. چند سالی دبیر انجمن ادبیات داستانی ایده بودم که بنا به دلایلی درش را تخته کردم و عطایش را به لقایش بخشیدم. داستان آن را بعداً در فرصت

ادامۀ مطلب