ما در هر سطل آشغالی که میبینیم را باز نمیکنیم. اما وارد دنیای هر آدمی که از کنار آن میگذریم میشویم. خیلی از جمعهایی هم که وارد آنها میشویم همینطور است. خیلی اتفاقی با جمعی آشنا شدهایم و وارد آن شدهایم.
راجع به آدمهایی که در «دنیای ما» وجود دارند فکر کنید. چند نفر از آنها از روی فکر و تدبیر انتخاب شدهاند؟ چند نفر از صدها نفری که در زندگی ما «دوست ما» بودهاند، برای ما مفید بودهاند؟ و در مقابل چند نفرشان عوضی بودهاند؟
آیا شده است که تا حالا از کسی که در شهر دیگری زندگی میکند و حتی نام شما را نمیداند ضربه خورده باشید؟ اما از کسی که او را دوست خود فرض میکردهاید ضربه خوردهاید.
یک راز خیلی ساده در انتخابهای ما وجود دارد که اگر آن را ندانیم در چرخهی آسیب خوردن از دوستان و نزدیکان گیر خواهیم افتاد.
البته این نکتهای که شرح خواهم داد فقط در مورد دوست و دوستیابی نیست. اما کاربرد خوبی هم در این دارد که در روابط اجتماعی خود تجدید نظر کنیم.
یکی از خطاهای شناختی به زبان ساده این است: ما همیشه نسبت به اولین اطلاعاتی که راجع به چیزی دریافت میکنیم متعصبیم. همیشه اولین نفری که در جمع غریبهها با ما صحبت کند برای ما مورد اعتمادتر است و قس علیهذا.
فرض کنید که راجع به چیزی هیچ اطلاعاتی ندارید. هیچ اطلاعاتی. از منبعی نسبتاً آشنا مثلاً دوست خود یا سایت مورد اعتماد یا چیزی شبیه آن اطلاعاتی دریافت میکنید. به احتمال خیلی زیاد شما برمبنای این اطلاعات که درستی و نادرستی آن برای شما خیلی روشن نیست، هم تصمیم بگیرید و هم با خیلیها بحث هم بکنید.
برای ذهن ما عبور از این «اولین اطلاعات» دریافتی کمی سخت است. ولی همین که بدانیم چنین خطایی وجود دارد، برای ما عبور از این مرحله آسان خواهد بود.
خیلی از دوستیهای ما خیلی اتفاقی شکل گرفتهاند. با کسی دوست میشویم به صرف اینکه خیلی ساده روز اول مدرسه اولین نفری بوده که با هم صحبت کردهایم. مگر فرق او با بقیه بچههای مدرسه چیست؟
و یا خیلی روابط اجتماعی دیگری که داریم صرفاً به این خاطر بوده فرد طرف مقابل ما «اولین» فردی بوده که با ما صحبت کرده است یا کنار دست ما نشسته بوده است و …
اما آیا خیلی از این دوستیها به معنای واقعی کلمه یک دوستی است؟