باشگاه پنج صبحیها
امروز یک مقدار دیر از خواب بیدار شدم. یک مقدار که چه عرض کنم. طبق تجربه من اگر ۵ صبح بیدار نشوی و قبل از ساعت ۶ کار روزانه خود را شروع نکنی، آن روز تقریباً هیچ دستاورد مهمی نخواهد داشت.
من هر روز ۵ صبح بیدار میشود تا ساعت ۱۱ قبل از ظهر تقریباً تمام کارهای مهم آن روز را به سرانجام میرسانم. اما اگر این بیدار شدن به ساعت ۹ و بعد از آن بیانجامد، مطمئن هستم که هر چه هم دست و پا میزنم باز انگار کسی دارد وقت مرا میدزدد.
کتابی به نام «باشگاه ۵ صبحیها» نوشته شده است که خیلی هم معروف شده است. این کتاب نوشته رابین شارما است.
تمرکز تنها رسیدن راه به موفقیت نامحدود است
بارها شده است که کارهای مختلفی که ممکن است به هم ربطی هم نداشته باشند را عهده دار شدهام. و بعد پیشمان شدهام. چون تقریباً تمام انرژی من به هدر میرود. کارهای مهم دیگرم به تعویق میافتد. خلاقیتم کاهش مییابد. حتی درجه اهمالکاریام هم زیاد میشود.
بارها تصمیم گرفتهام که یک کار را پیش بگیرم و تا آن را تمام نکردهام کار دیگری را آغاز نکنم. بارها تصمیم گرفتهام گه دور و برم را از کارها و آدمهای نامتبط با اهدافم خالی کنم. باهار تصمیم گرفتهام در جواب سفارش کارهای اینچنینی راحت نه بگویم؛ اما باز به حال خود ننشستهام و کار دست خودم دادهام.
هر چند که روز به روز بهتر و بهتر دشهام و تمرکزم افزایش یافته است و این آخرین باری است که این کار را میکنم. اما همین یک بار هم به اندازه کافی برای من درس داشت که فقط تمرکز است که من را به موفقیت میرساند.
کاری که عهدهدار شدهام را امشب به اتمام میرسانم و برای مدت چیزی حدود سه ماه روی پروژهای که دارم متمرکز میشوم و تا آن را به اتمام نرسانم روی هیچ کار دیگری کار نخواهم کرد.