چه کنیم که زیرآب ما را نزنند؟ نگاهی متفاوت به پدیدۀ زیرآب زنی

چه کنیم که زیرآب ما را نزنند؟

چند وقت پیش در اینستاگرام یک ریل (Reel) دیدم راجع به این موضوع که چطور ممکن است در یک محیط کاری به اصطلاح زیرآب ما زده شود و چطور مواظب باشیم خودمان مسبب این کار نشویم. چه کنیم که زیرآب ما را نزنند؟ متن پیاده شده ریل را در ادامه می‌خوانید، بعد از آن هم متن پاسخ من را خواهید خواند: «یه آدم رو دورادور می‌شناختم که سال‌ها بود داشت برای شرکتی تو سِمت مدیریت کار می‌کرد و باعث اخراج چندین نیروی جدید شده بود. این آدم احتمالاً یکی از سیاست‌مدارترین آدم‌هاییه که من تو زندگی ملاقات کرده‌ام. روشی که استفاده می‌کرد و برای من مدت‌ها طول کشید تا بفهممش این بود: هر زمانی که یه نفر وارد تیمی که این فرد هم جزوش بود می‌شد، اگه این آدم به هر دلیلی از عضو جدید خوشش نمی‌اومد، اولین کاری که می‌کرد این بود که به عنوان یک آدم با تجربه

ادامۀ مطلب

چرا سؤال پرسیدن ممکن است ما را احمق‌تر کند؟

چرا سؤال پرسیدن ممکن است ما را احمق‌تر کند؟

سؤال پرسیدن همیشه هم ما را به دانش یا آگاهی بیشتر نمی‌رساند. به نظر من «سؤال پرسیدن عیب نیست، ندانستن عیب است» یک جملۀ کلیشه‌ای و بی‌معنی است که ممکن است وقت آدم‌های زیادی را تلف کرده باشد. هر کدام از ما ممکن است به یکی از سه دلیل زیر سؤال بپرسیم: حالت اول که هیچ جای بحثی ندارد. همۀ ما آنقدری در این زمینه تجربه داریم که به خوبی می‌دانیم یعنی چه. از آن جایی که فرهنگ ما تقویت‌کنندۀ این نوع سؤال پرسیدن است، چه بسا که خود ما هم در این دام افتاده باشیم. اما بحث من در واقع بر سر تفاوت کوچکی است که بین مورد دوم و سوم وجود دارد. هر سؤال پرسیدنی ارزشمند نیست. خیلی‌ها سؤال می‌پرسند چون می‌خواهند در کمترین زمان به پاسخ سؤال خود برسند، حال اینکه ممکن است پاسخ آن سؤال طولانی یا پیچیده باشد. سؤال پرسیدن زمانی ارزشمند است که اهل

ادامۀ مطلب