مقدمه
وبلاگنویسی در ایران فراز و فرودهایی داشته است که خیلی کم به آن پرداخته شده است.
در اینجا میخواهم به چند «داستان» تکراری در مورد وبلاگنویسی در فضای وب فارسی بپردازم. و سپس به سراغ چند تعریف «کلیشهای» از وبلاگنویسی بروم.
در انتها دیدگاه خودم را در مورد اینکه چرا وبلاگنویسی در ایران یک دوره انفجاری کوتاه داشت و بعدها به نوعی دچار سکوت شد را توضیح میدهم.
تذکر
اگر اهل تولید محتوا و فکر و اندیشه نیستید که اصلاً این مطلب را میتوانید همینجا رها کرده سراغ کار و بار خود بروید. اما اگر تخصصی در هر زمینهای دارید و میخواهید از تخصص خود درآمد کسب کنید، این نوشته را تا انتها بخوانید.
ما از جان وبلاگنویسی چه میخواهیم؟
وبلاگنویسی چیزی نیست که من به شخصه بتوانم از آن دل بکنم. وبلاگنویسی برای من یک روش آنلاین برای فکر کردن است. برای من وبلاگنویسی ادامه کار خواندن، فکر کردن، نوشتن و منتشر کردنی است که در دنیای قبل از اینترنت، از طریق رسانههای چاپی صورت میگرفت.
من به واسطه محیطی که در آن بزرگ شدم، به روزنامه و مجله بیشتر از هر چیز دیگری دسترسی داشتم. برای همین از اولین روزهای آشنایی با اینترنت، در پی این بودم که میل به خواندن و نوشتن خود، و میل به اشتراکگذاری دانش و افکار خودم را در اینترنت و از طریق وبلاگنویسی ارضاء کنم.
من اولین وبلاگ خودم را وقتی کمتر از بیست سال سن داشتم و به کمک کتاب کلید وبلاگ راهاندازی کردم.
برای خیلیها وبلاگ همین است. یا به عبارتی وقتی وبلاگ در جایگاه اصلی خود تعریف شود، کارکردی حرفهای و جدی دارد و میتواند طیف وسیعی از متخصصان یک رشته را به هم متصل کند.
ولی میتوان طوری دیگری هم به وبلاگ نگاه کرد. خیلی سادهتر و خیلی صمیمانهتر، «وبلاگ» میتواند محملی برای یادداشتهای شخصی و روایتهایی از زندگی روزمره مردمانی باشد که از طریق به اشتراک گذاشتن خاطرات و خطرات زندگی روزانه خود، در پی ارتباط برقرار کردن با طیف وسیعتری از همنوعان خود هستند. این مطالب میتواند به بالا رفتن درک جمعی ما و عمق بخشیدن به زندگی ما کمک زیادی کند.
داستان وبلاگنویسان ایرانی
وبلاگنویسی یک شروع انفجاری در ایران داشت و دوره خیلی کوتاهی در اوج بود. سپس خیلیها وبلاگنویسی را رها کردند.
اگر به مطالبی که وبلاگنویسان فارسی زبان در مورد داستان وبلاگنویس شدن خود مینویسند توجه کنید، داستانهایی مشابه یکدیگر خواهید خواند.
اما با همه این تشابه، فقط تعداد کمی از وبلاگنویسان آن روزها به کار خود ادامه دادند. عدهای هم موفقیتهای بزرگی به دست آوردند.
وبلاگنویسی اکثر وبلاگنویسان فارسی از «بلاگفا» شروع شده است. مدتی فعالیت وبلاگنویسی خوبی داشتهاند. مخاطبان خوبی جذب کرده بودهاند، تا اینکه بلاگفا دچار مسائلی شد که همه ما کم و بیش میدانیم.
در اثر رفتار بلاگفا با وبلاگنویسان، عده زیادی از کار خود سرخورده شدند، یا به سرویس دیگری مانند پرشینبلاگ و بلاگر کوچ کردند، یا کلاً کم کار شدند. عدهای این مسأله را دلیل افول وبلاگنویسی در ایران میدانند.
البته بعضیها هم دلیل افول وبلاگنویسی در ایران را فیلترینگ میدانند. فیلترینگ دامان شرکت بلاگر و وردپرس را گرفت و وبلاگهای فارسی این سرویسها مشمول این فیلترینگ شده و از دسترس عموم خارج شدند.
این سه پاراگراف خلاصه تمام داستانهایی است که همیشه راجع به ظهور و افول وبلاگ در ایران گفته میشود.
گاهی در مورد یک موضوع حرفهایی زده میشود که بیشتر از آن که نماینده وضع موجود باشد، یک جمله کلیشهای است که آدمها میگویند تا از زیر بار یک سؤال خارج شوند.
در مورد وبلاگنویسی هم جریان به همین منوال است. صحبتهای کلیشهای و داستانهای تکراری، غباری ایجاد کرده است که نمیشود به راحتی واقعیت را دید.
چند صحبت کلیشهای
به نظر من رفتاری که سرویس وبلاگنویسی بلاگفا با اعضایش کرد و هم اینکه هیچ وقت پاسخ درستی به خیلی از این آسیبدیدگان نداد، نمیتوانست تأثیر زیادی بر فضای وب فارسی بگذارد. کما اینکه بعدها دیدیم که وب فارسی رشد خوبی کرد و آنکه از این گردونه عقب ماند، همانی بود که به روز نبود.
به جز بلاگفا، سرویسهای فارسی زبانی در ایران فعال بودند که در اندازه خود و با توجه به مقتضیات آن روز جامعه خوب عمل میکردند.
به طور مثال پرشینبلاگ، علیرغم مسائلی که داشت، سرویس خیلی خوبی بود. یا سرویسهایی که بعدها پا به منصه ظهور رساندند، مانند blog.ir (متعلق به شرکت بیان) هم ویژگیهای خوب زیادی دارد.
هم اکنون که در حال نوشتن این مطلب هستم، به نظرم سرویسهای وبلاگ پرشینبلاگ و بیان، هر دو سرویسهای خوبی هستند.
من هر دو عامل: رفتار بلاگفا و فیلترینگ، را عامل خیلی مهمی نمیدانم. دلیل هم دارم:
- یک اینکه اگر رفتار بلاگفا بد بود، رفتار بقیه شرکتهای وبلاگنویسی چه اشکالی داشت؟
- اگر فیلترینگ عامل کمرنگ شدن فعالیت وبلاگنویسی در ایران شد، چرا فیلترینگ باعث خلل در روند رو به رشد جذب مخاطب بعضی سایتها و عضوگیری شبکههای اجتماعی نداشت؟
گاهی به من گفته میشد که به سرویسهای ایرانی اعتمادی نیست، چرا که ممکن است از دادههای اعضا سوءاستفاده شود. و دیدیم که فیسبوک چقدر امانتدار دادههای اعضای خود بود!
به نظر من اینها حرفهایی کلیشهای است که گفته میشود تا چیزی گفته شده باشد.
ما مردمانی هستیم که از سکوت میترسیم. و از آن بیشتر از سؤال میترسیم. لذا وقتی سؤالی مطرح میشود (ترس شماره یک) نمیتوانیم در مقال آن سکوت کنیم (ترس شماره دو) بنابراین از این دو ترس، به هیاهو پناه میبریم. گفتن حرفهای کلیشهای، آوردن دلایل غیرواقعی و … همه و همه به خاطر ترس از سکوت و ترس از سؤال است.
بنابراین بیایید به وبلاگنویسی در فضای ایرانی نگاهی واقعگرایانه داشته باشیم. البته قبل از آن میخواهم بعضی مفاهیم را باز کنم.
وبلاگنویسی و چند تعریف مهم
اول از خود کلمه وبلاگ شروع میکنم: وبلاگ = وب + لاگ
Weblog = web + log
معنای وب را همه میدانند و اینکه چرا به شبکه جهانی اینترنت «وب» میگویند و الخ.
اما در مورد کلمه لاگ باید بیشتر وقت کرد. کلمه بلاگ از زبان انگلیسی وارد دیگر زبانهای دنیا شده است.
لاگ تنه درخت است! تنه درختی که روی عرشه کشتی استوار میشده است تا بادبان را نگه دارد. اما روی این تنه قسمتی را میتراشیدهاند تا نام خدمه کشی را روی آن بنویسند.
هر سه عبارت زیر همه ریشه تاریخی و معنایی یکسانی دارند:
Log – log in – log out
وقتی فردی جزو خدمه کشی میشده است، نامش وارد این لیست کنده کاری شده روی تنه درخت میشده است. یا به طور خلاصه نامش وارد تنه درخت میشده است. یعنی log in. و وقتی فردی دیگر روی آن کشتی کار نمیکرده به همین ترتیب نامش از تنه درخت خارج میشده است: log out.
وقتی اینترنت جامعه جهانی را مُسَخَر خویش میساخت، فرمتی از تولید محتوا در آن باب شده بود که در یک صفحه اینترنتی مطالبی با یک دوره زمانی قرار داده میشد.
در ابتدا کلمه وبلاگ باب نبود. بلکه همه میگفتند «صفحه اینترنتی». این صفحات رفته رفته زیبایی ظاهری گرفتند و به سمت استاندارد مشخصی رفتند. تا اینکه فرمت کلاسیک وبلاگنویسی که عبارت بود از ستونی از مطلب که به ترتیب زمانی در یک صفحه مرتب شدهاند، باب شد. نام وبلاگ بر این صفحات نهاده شد. منظور نوعی تولید محتوا که مانند نوشتن بر روی همان تنههای درخت است که محتوا به ترتیب زمانی بر روی تنه درخت شکل میگیرد.
بعدها وبلاگنویسی جدیتر و جدیتر شد. خصوصاً در کشورهای غربی که صنعت چاپ، روزنامه، داستاننویسی مدرن و … را به ما معرفی کرده بود.
و البته خیلی قبلتر از آن مردمانی در غرب میزیستهاند که به نوشتن روزانه شرح احوال خیلی بها میدادهاند، این نوع جدید تولید محتوا هم خیلی سریع مورد استقبال عمومی قرار گرفت و نام وبلاگ بر سر زبانها افتاد.
وبلاگنویسی در متن جامعه غرب رشد کرد. چون چیزی همسو با شیوه زندگی مردم آن کشورها بود: نوشتن روزانه و انتشار منظم افکار و احوال.
وبلاگنویسی در یک جمله یعنی نوشتن و انتشار دادن آن در فضای وب با یک دوره زمانی نسبتاً منظم. مثلاً روزی یک مطلب، یا هفتهای یک مطلب و …
وبلاگنویسی مرا همیشه یاد شغل ستوننویسی در روزنامهها میاندازد. در انگلیسی به این فرد columnist میگویند. کار وبلاگنویسی و ستوننویسی خیلی شبیه به هم هستند.
حتی وقتی به استانداردهای صفحهآرایی، طراحی فونت، نوشتن و پاراگرافبندی در روزنامهها و کتابها بیندازید، میبینید که خیلی از همان استانداردها وارد دنیای وبلاگنویسی هم شده است.
به دلیل نیست که استانداردهای حاکم بر سئو و شیوههای جدیدی که گوگل برای سنجش میزان کیفیت یک سایت در نظر گرفته است، بیشباهت به دنیای نویسندگی نیست.
برای من وبلاگنویسی یعنی تولید منظم محتوا بر روی اینترنت. این تولید محتوا قبل از این که هر چیز دیگری باشد، «محتوا» است. تولید بیمحتوایی که این روزها باب شده است تنها از جهت گدایی چند مخاطب بیشتر است. این نوع کار ربطی به نویسندگی، فکر کردن و خواندن و نوشتن ندارد.
بیل گیتس در سال ۱۹۹۶ در مورد تولید محتوا گفت: محتوا پادشاه است. و این جمله content is king بین همه وبلاگنویسان، خصوصاً نوع وطنی آن، مانند یک شعار و یا ورد جادویی رواج یافت. بعدتر در سال ۲۰۱۰ گری وینرچاک گفت اگر محتوا پادشاست، متن و نوشته خداست.
در این لینکها میتوانید راجع به این موضوع بخوانید:
بنابراین در هر شکل خود، هر چقدر هم که هر نوع محتوایی ارزشمند باشد، در نهایت نه میتواند کار نوشته را انجام دهد، و نه بدون نوشته قابل ارتقاء است.
نوشتن منظم، شاکله اصلی وبلاگنویسی را تشکیل میدهد.
بعد از اینکه این موضوع را توضیح دادم، مایل هستم درباره یک سری تعریفهای اشتباه در مورد وبلاگنویسی صحبت کنم.
چند اشتباه متداول در مورد وبلاگنویسی
اشتباه اول: وبلاگ با وبسایت فرق دارد.
به دلیل نگاه کم عمقی که بر این موضوع سایه انداخته است، خیلیها فکر میکنند وبلاگ با وبسایت فرق دارد.
در صورتی که چیزی که آنها زیردامنه را با وبلاگ اشتباه گرفتهاند. زیردامنه یا همان سابدامین sub-domain در اصطلاح به صفحهای اینترنتی میگویند که بر روی دامین مستقلی تعریف شده است. به طور مثال
Myblog.blogfa.com
در اینجا blogfa.com یک دامنه مستقل است و هر چیزی مانند آدرس زیر یک زیر دامنه از این دامنه محسوب میشود.
اینکه وبلاگنویسی خیلی وقتها بر روی سابدامین انجام میشود، لزوماً به این معنا نیست که وبلاگنویسی با وبسایت فرق دارد!
کلمه وبسایت متشکل از دو کلمه وب و سایت هست.
Website = web + site
همه آگاه هستیم که سایت در معنای لغوی خود یعنی مکان. که البته در دنیای بیرون از اینترنت به همین معنا بسیار کاربرد دارد. بنابراین وبسایت یعنی مکانی در اینترنت.
بر اساس اینکه فعالیت این سایت چه باشد، نام آن هم فرق میکند. یک سایت میتواند فروشگاه باشد، میتواند شبکه اجتماعی باشد، میتواند اداری و سازمانی باشد، میتواند دانشگاهی باشد و میتواند وبلاگ باشد.
فروشگاه = وبسایتی که به فروش کالا میپردازد.
شبکه اجتماعی = وبسایتی که افراد میتوانند در آن عضو شده و به صورت شبکهای یکدیگر را دنبال نمایند.
سایت دانشگاهی = نوعی سایت که خدمات انتخاب واحد، اخذ پذیرش، ارائه اطلاعات و .. را در مورد یک دانشگاه ارائه میدهد.
وبلاگ = نوعی سایت که به تولید منظم محتوا میپردازد.
پورتفولیو = نوعی وبسایت که نقش یک گالری آنلاین را برای آثار هنری فرد یا افرادی که آن را راهاندازی کردهاند بازی میکند.
و به همین ترتیب میتوان انواع وبسایت را تعریف کرد.
گاهی بعضی از سایتها با هم هم معنی هستند. مثلاً سایت شخصی یک فرد میتواند از نوع پورتفولیو باشد یا از نوع وبلاگ.
در هر صورت، هر نوع سایتی که توسط فرد، افراد یا سازمانهای خصوصی و دولتی راهاندازی میشود، نیاز به قسمتی به نام وبلاگ دارد.
وظیفه این قسمت تولید محتوای منظم در خصوص اهداف و خدمات آن سازمان، شرکت و … است.
مثلاً وظیفه اصلی یک سایت دانشگاهی ارائه بستری برای اخذ پذیرش، انتخاب واحد توسط دانشجو، ثبت نمره توسط استاد و … دارد. ولی همین سایت اگر قسمتی برای ارائه مقالات مختلف در خصوص دورهها، رشتهها و موفقیتهای خود نداشته باشد، هیچگاه با اقبال عمومی رو به رو نمیشود.
یا یک فروشگاه قسمتی به نام وبلاگ دارد.
مثلاً سایت دیجیکالا اطلاعات خیلی زیادی در مورد هر یک از کالاهای خود ارائه میدهد. این کار نوعی وبلاگنویسی است و توسط یک متخصص تولید محتوا صورت میگیرد. همین سایت دیجیکالا قسمت جدیدی به نام «دیجیمگ» به سایت خود اضافه کرده است که کارش فقط ارائه مطالب خواندنی است.
چه قسمت مستقلی به نام وبلاگ در سایت داشته باشیم. چه نام آن قسمت مستقل مثلاً «مقالات» یا چیزی شبیه این باشد و چه این قسمت مستقل را نداشته باشیم، در هر صورت تولید محتوای منظم که عمده آن محتوای متنی است یعنی وبلاگنویسی.
کدام سایت بدون تولید محتوا میتواند موفق باشد؟
در صورتی که من بارها افرادی را دیدهام که وبلاگنویسی را نوعی فعالیت دلخوشکنک بیفایده بر روی یک سرویس مانند بلاگفا میدانند. این دسته از افراد فکر میکنند، وبلاگنویسی یا به معنی نوشتن از مسائل و خاطرات شخصی و یا به معنی نوشتن راجع به مسائل سیاسی و اجتماعی است.
این نوع نگرش میراث دهههای گذشته است. البته این نوع نگرش بعد از دهه ۸۰ رفته رفته برطرف شد. امروزه افراد زیادی در جامعه میدانند در هر زمینهای میشود وبلاگنویسی کرد. آن هم به نوعی که هم ارزش افزوده محتوایی زیادی داشته باشد و هم بتواند باعث ایجاد کسب درآمد گردد.
حالا چرا به سابدامین وبلاگ میگویند؟ چون روی سابدامین نه میشود فروشگاه راهاندازی کرد و نه میشود هیچ نوع سایت دیگری را بر روی آن دایر کرد.
حتی وبلاگنویسی هم به معنای حرفهای آن بر روی سابدامین قابل اجرا نیست.
نوشتن در یک صفحه اینترنتی که سابدامین یک شرکت است و ما این خدمات ناچیز را رایگان دریافت میکنیم، صرفاً یک فرصت تبلیغاتی برای آن شرکت است.
بنابراین وبلاگ یک نوع سایت است!
اشتباه دوم: دوره وبلاگنویسی گذشته است.
یک بار برای همیشه باید تکلیف خود را با آن حجم آدمی که در دهه ۸۰ پای سیستم مینشستند و بدون هیچگونه ابزار حرفهای، مشتی خاطرات روی بلاگفا منتشر میکردند، روشن کنیم.
یک اینکه در ایران خیلی از ابزار حرفهای وبلاگنویسی شناخته شده نیست. مثلاً RSS Reader. یا چیزهایی مثل ایمیل مارکتینگ که با ارسال انبوه ایمیل اشتباه گرفته میشود. یا حتی سئو که تبدیل به هم و غم همه افراد شده است، بدون اینکه به تولید منظم محتوا بپردازند. محتوا اگر ارزش افزوده داشته باشد، خودش رشد خواهد کرد.
هر بار که چیزی مینویسیم باید از خود بپرسیم، این نوشته پاسخ پرسش چه کسی خواهد بود؟ به چه کسی دید وسیعتری خواهد داد؟
آن روزها هر فردی برای خود یک صفحه در بلاگفا داشت و نام فعالیت خود را وبلاگنویسی میگذاشت.
من نه از لحاظ کیفیت محتوا، نه از لحاظ استانداردهای حرفهای، خیلی از آن افراد را وبلاگنویس نمیدانم. بنابراین بودن آنها در صحنه به معنی رشد وبلاگنویسی در ایران نبود. و رفتن آنها از این عرصه هم تعطیل شدن وبلاگنویسی نیست.
در آن روزها، ضریب نفوذ اینترنت در ایران چقدر بود؟ چطور است که بعضیها میگویند آن زمان وبلاگ خواننده داشت و امروزه ندارد؟ در صورتی که تجربه من میگوید که دقیقاً برعکس است.
مردم میخوانند، محتوا طولانی را هم میخوانند. این بسته به تولید کننده محتوا دارد که محتوایی دارای ارزش افزوده را با روش درست همین کار ارائه دهد.
این افراد که خود را وبلاگنویس مینامند، بعداً به سمت فیسبوک رفتند و این روزها هم در اینستاگرام به سر میبرند.
طرفه اینکه عدهای در معرفی خود، کلمه بلاگر را در پروفایل اینستاگرام خود انتخاب کردهاند.
بلاگر بودن عنوانی شیکی است که همه آن را دوست دارند. ولی اکثراً نمیدانند که پشت این عنوان، ساعتها نوشتن و خواندن و اعصاب مصرف کردن خوابیده است.
این عنوان شیک، هیچ ربطی هم به اینستاگرام ندارد.
اشتباه سوم: وبلاگ به اندازه شبکه اجتماعی دیده نمیشود.
هر بار کسی این حرف را به من میزند من خیلی ساده از سؤال زیر را میپرسم:
اگر بخواهی کالایی را بفروشی، کدام را ترجیح میدهی؟ اینکه در خیابان انقلاب بساط کنی یا در پاساژی شیک یک واحد تجاری با هویت مستقل و شناخته داشته باشی؟
کسی از دستفروشی دفاع نمیکند. ولی همه فکر میکنند فعالیت در اینستاگرام موفقیت آمیزتر از داشتن وبلاگ مستقل است.
تجربه ثابت کرده است که شبکههای اجتماعی برخلاف تصور عده زیادی از مردم، نه جای مطمئنی برای انتشار محتوا هستند، نه میشود مخاطبان این پلاتفرمها را به سمت کارهای جدیتر دعوت کرد. و نه حتی این شبکههای جای خوبی برای انتشار محتوای اطلاع رسانی و آگاهی دهنده هستند.
اول اینکه نوشتن در این شبکهها مثل ریختن نوشته در چاه است.
دوم اینکه صاحبان این شرکتها بنا به منافع مادی خود خدماتی رایگان را به من و شما ارائه میدهند و در ازای سود خود، حجم عظیمی داده به شرکتهای تبلیغاتی میفروشند. من و شما بدون اینکه بخواهیم در معرض اطلاعات دستچین شده الگوریتم این شبکهها هستیم.
سلامت روان ما از دست میرود تا پول به جیب عدهای سرازیر شود.
شما هم و غم خود را بروی یک پروفایل که اختیار هیچ چیزی از آن در دست شما نیست میگذارید و روزی میبینید که آن مخاطب ظاهری که شما برای جذب آنها زحمت میکشیدید را باید برای همیشه فراموش کنید.
مثلاً اینکه گوگل پلاس اعلام کرد که تعطیل میشود. و برای همیشه تعطیل شد.
اینکه شما در فیسبوک زحمت میکشید، و وقتی این شبکه اجتماعی با افت مخاطب روبهرو شد، شما هیچ یک از امتیازاتی که آنجا داشتهاید را نمیتوانید به جای دیگر منتقل کنید و باید بروید و مثلاً در اینستاگرام از صفر شروع کنید و …
به چند سال گذشته خود نگاهی بیندازید. چند ساعت در فیسبوک و توییتر و اینستاگرام حرام کردید؟
اگر همین ساعتها را صرف سایت خودتان میکردید، الان بعد از چهار سال و پنج سال چه تعداد بازدیدکننده ارگانیک داشتید؟
فرصتی بزرگ به نام اینترنت
سال به سال بر تعداد مصرفکنندگان اینترنت افزوده میشود. و همچنین هر روز نسبت به روز قبل، کارهای بیشتری به صورت اینترنتی انجام میشوند.
زمانی خرید کردن از دیجیکالا یک ریسک بزرگ بود. امروزه اما هر کسی به راحتی میتواند خرید اینترنتی انجام دهد.
جدای از بحث تجارت بر بستر اینترنت، تولید محتوا میتواند در خدمت فرهنگ و ادب یک جامعه هم باشد.
بستری که اینترنت برای هم اندیشی فراهم کرده است تاکنون در تاریخ بشر سابقه نداشته است.
هر فردی از هر جای دنیا میتواند فقط با داشتن یک گوشی همراه به اینترنت وصل شده و با فردی در آن سوی کره زمین ارتباط برقرار کند.
امروزه هم ارتباطات، هم آموزش و پرورش و هم تجارت در اینترنت خیلی راحتتر و سریعتر انجام میشوند.
روز به روز به دورههای آنلاین افزوده میشود. روز به روز مردم تمایل بیشتری پیدا میکنند تا با کمی صرف وقت سؤال خود را از طریق گوگل جستجو کنند و با بررسی نهایت ۲۰ سایت اینترنتی، پاسخ مورد نظر خود را بیابند.
وبلاگنویسی در این میان نقش اصلی را دارد. مهمترین بحثی که من دارم چیزی نیست مگر به اشتراک گذاشتن دانش و معرفت از طریق اینترنت که تنها از همین طریق هم قابل به اشتراک گذاری است.
یادم میآید چند وقت پیش یک فیلم مصاحبه از دکتر نیلی را تماشا میکردم. ایشان در این مصاحبه مسائل زیادی را مطرح کردند. از جمله آن قسمتی که هم برای ایشان خیلی مهم بود و هم من به عنوان کسی که به وبلاگنویسی علاقه خاصی دارم آن قسمت را خیلی مهم میدانم. ایشان از قول اقتصاددانی غربی مطرح کردند که یکی از عوامل مهم رشد اقتصادی در هر جامعهای «به اشتراک گذاشتن معرفت» است. اما معرفت چیست؟
معرفت آن قسمتی از دانش شماست که خیلی در مدرسه و دانشگاه قابل آموزش نیست، ولی در اثر تجربه کاری چندین ساله در مخزن علم و تجربه یک فرد خبره موجود دارد.
چگونه بهتر از یک وبلاگ که دانش و معلومات یک فرد در یک زمینه علمی، فرهنگی، ادبی، اقتصادی و … را به اشتراک میگذارد، میشود به این هدف رسید؟
اینترنت با خود فرصتها و البته تهدیدهایی را آورده است. ما باید زیرک باشیم و از این فرصتها نهایت استفاده را ببریم.
مقالات مرتبط
در انتها توصیه میکنم حتماً این مقالات را هم بخوانید:
- ۲۰ توصیه برای وبلاگنویسی (که اگر رعایت نکنید در کار وبلاگنویسی شکست میخورید)
- چند ایده وبلاگنویسی (محمدرضا شعبانعلی)
- وبلاگنویسی ریاضی چه اهمیتی دارد؟ (سایت آموزش ریاضی xyz)
و حرف آخر اینکه
اگر دوست دارید همیشه اولین نفری باشید که از به روزرسانیهای سایت مطلع میشوید، لطفاً ایمیل خود را در قسمت زیر وارد کنید.
چنانچه مطالب این سایت را مفید میدانید، از طریق باکس زیر این مقاله را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. از شما ممنونم (عکس از Free Pik , Unsplash.com)