شرطهایی زیادی هست که برای پیروز شدن لازم است آنها را رعایت کنیم: نظم، یادگیری همیشگی، انتخاب روش درست، استفاده از راهنمایی دیگران، داشتن مشاور متخصص و … هر کدام از این شرطها در جای خود حایز اهمیت زیادی است. اما یک عامل هست که با بودن آن، همهی عوامل دیگر کارآمدی زیادی خواهند داشت، و در نبود آن، هیچ یک از عوامل بالا به کار نخواهند آمد: تمرکز. باید روی یک هدف واحد تمرکز کرد و با سرعت به پیش رفت. نور به خودی خود جایی را سوراخ نمیکند. اما وقتی متمرکز میشود – لیزر – میتواند هرچیز سختی را آب کند. آیا میدانستید که نوعی برش در صنعت به کار میرود که به برش با آب معروف است؟ کمی تحقیق کنید و تصاویر مربوط به این نوع برش را بیاید. در این تکنولوژی با متمرکز کردن آب قدرت آن را چندبرابر کردهاند. برداشتن روزی یک قدم، اگر در
ادامۀ مطلبدسته: یادداشتها
ادبیات هر آنچه مینویسیم نیست
نسلها میآیند و میروند. هر نسلی از خود میلیونها خط داستان و میلیونها بیست شعر به جای میگذارد. اما من برآنم که بگویم به همهی اینها نمیشود «ادبیات» گفت. ادبیات آن قسمتی از تلاشهای ادبی ماست که مستقل از زمان و مکان، برای مدتهای طولانی به جای میماند. آن جایی که اثری آنچنان آیینهای تمام قد از انسان میشود که هر خوانندهای گمان میکند با خواندن آن اثر دارد دربارهی خودش و مسائل خودش میخواند. همین است که میگویند ادبیات هر ملت بهترین معرفینامه فرهنگ و تاریخ ان مردم است.
ادامۀ مطلبخلق را تقلیدشان بر باد داد
همراه جمع شدن ایدهای است که من خیلی با آن موافق نیستم. یعنی چه دنبال دیگران راه افتادن؟ فرد دنباله رو جمع میشود برای آنکه جرأت متفاوت بودن ندارد: شاید یک ضمانت خوب به نظر برسد که چون بقیه انجام میدهند لابد روش درستی را انتخاب کردهاند. موفقیت در داشتن جرأت متفاوت بودن است. اما متفاوت بودن چگونه؟ Background photo created by freepik – www.freepik.com
ادامۀ مطلبتو کافی نیستی!
این جمله را دست کم نگیرید. جملۀ تو کافی نیستی این پیام را در دل خود مستتر دارد که برای کافی بودن نیازی به مکملی در دنیای بیرون داری. هم جملهی تو کافی نیستی و هم جملهی «نیاز به مکملی در دنیای بیرون داری» هر دو در ضمیر ناخودآگاه ما نهادینه شدهاند. ولی یک تفاوت ظریف بین این دو هست و آن اینکه اولی خیلی روتر و دومی خیلی نهانتر نهادینه شده است. به این معنا که ما میدانیم که حس ناکافی بودن داریم، اما خیلی از اوقات دلیل خیلی از رفتارهای خود را نمیدانیم. رفتارها و انتخابهایی که واکنشی به این حس ناکافی بودن است. این نکتهی ظریف را اولین بار در وبلاگ علی سخاوتی خواندم. این مطلب به قدری برایم جالب بود که از همان زمانی که خواندمش تا الان که دارم این یادداشت را مینویسم به آن فکر میکنم. قبل از اینکه به این نکته ظریف فکر
ادامۀ مطلبتا میتوانی زوائد را بزن
تا میتوانی زوائد را بزن. وقتی زوائد را زدی، باز هم زوائد دیگری را بزن. اینقدر این کار را ادامه بده تا برسی به ضروریترین چیزهایی که لازم داری. برسی به جایی که حتی یک ذره از ذرات تشکیل دهندهی چیزی که به دست آوردهای را نتوانی حذف کنی. اگر نوشتهای مقابل توست، آنقدر کلمات اضافه را حذف کن تا برسی به جایی که حتی حذف یک کلمه تمام معنا را از هم بپاشد. اگر با مدیریت زمان طرفی، آنقدر کارهای زائد را از برنامهی روزانهات حذف کن تا برسی به نقطهای که فقط کارهایی را در طول روز انجام بدهی که مستقیماً به اهداف بزرگ زندگیات ربط دارند، یا به سلامتی و آرامشت ربط دارند. اگر هم با یک تاک طرفی آنقدر شاخههای اضافه را بزن تا به سبکترین حالت ممکن برسی. در این صورت امسال بهترین انگورهای ممکن را برداشت خواهی کرد. تا میتوانی زوائد را بزن Photo
ادامۀ مطلبدربارهی هکسره
هکسره در واقع یک اسم جدید برای یک روش نوشتاری اشتباه است. چنین چیزی در دستور زبان فارسی نداریم. وقتی میخواهیم بگوییم دستکم، قرار دادن هکسره در ترکیب و نوشتن آن به شکل دستهکم اشتباه است. در این مورد خاص دسته معنای دیگری دارد. مانند دستهی بیل، دستهی کتری. گاهی هم دسته دلالت بر معنای دیگری دارد مانند دسته چک. یک دسته پرنده و الخ. دستکم از دست + کم تشکیل شده است به معنای لااقل، حداقل. کلمه دست در این نوشته مانند وقتی است که میگوییم دست پایین بگیر. در این جا هم نمیشود گفت دسته پایین بگیر! هکسره بعد از گسترش استفاده از اینترنت و به طور همزمان گسترش استفاده از گوشیهای هوشمند رواج یافت. آنجا که خیلیها ترجیح دادند به جای نوشتار معیار، از شیوهی شکستهنویسی تبعیت کنند. شکستهنویسی مانند اینکه به جای نوشتن جملهی من از تهران به شهرستان رفتم بنویسید من از تهرون رفتم شهرستون
ادامۀ مطلبدانشجویان آمریکایی با گذراندن درس ریاضی مشکل دارند
https://www.pbs.org/newshour/show/many-college-students-struggle-to-pass-remedial-math-do-they-need-to?fbclid=IwAR116FXyJJ-dFKO5Iw73JZ3mg48jG51m9Kzb0pozptNs0K9FgXkI-5YanAs
ادامۀ مطلبحرف مفت هزینه دارد
حرفهای فضا پرکن، حرفهایی هستند که فقط فضای سفید کاغذ را پر میکنند. این حرفها هیچ معنایی را دربرندارند، بیشتر شبیه شعر هستند تا یک سخت مستدل که دارای مقدمه، بدنه و نتیجهگیری باشد. صحبت منطقی و اصولی این ویژگی را دارد که بعد از خواندن آن از نقطهی A به نقطهی B میرسی. اما صحبت فضاپرکن تکرار مشتی حرف شاعرانه و پراز شعار است که تو را به هیچ جا نمیرساند. مانند سوار چرخ و فلک شدن، هر چقدر هم که در حرکت باشی باز هم در نقطهی آغاز پیاده خواهی شد. Background vector created by dooder – www.freepik.com
ادامۀ مطلبدرباره هویت ایرانی
افرادی را دیدهام که لهجهی شهرستان به شهرستان این کشور را مورد تمسخر قرار میدهند و افتخار میکنند که با لهجهی تهرانی صحبت میکنند. غافل از اینکه لهجهای که مردم با آن در تهران صحبت میکنند از لحاظ اصالت غیراصیلترین لهجه و از لحاظ زمانی جوانترین لهجه در میان لهجههای متداول ایران امروز است. در کنار اینکه این روزها غلطهای دیکتهای، دستوری و ویرایشی در نوشتار ما زیاد است و در محاوره هم نکات دستوری زیادی نادیده گرفته میشود، در تهران بسی بیشتر این پدیده شلختهگویی رواج دارد. (در این دو پست راجع به آنها صحبت کردهام: ۱ ، ۲) من دیدهام که افرادی از همین قماش شلختهگویان، طوری راجع به لهجههای مختلف زبان انگلیسی صحبت میکنند و روی ادای کلمات با لهجهی درست اصرار دانرد که انگار زبان فارسی زبان غیرمادری آنهاست که به تازگی آموختهاند. اطلاعات ما، خصوصاً مردم پایتخت، راجع به لهجهها، گویشها، لباسها، غذاها، آداب و
ادامۀ مطلب۳۰ سال بعد این موقع چه چیزی برایت مهم است؟
۳۰ سال بعد این موقع چه چیزی از امروز را به یاد خواهی آورد چه خواهد بود؟ ۵ سال بعد این موقع چه چیزی از امروز برایت مهمترین چیز خواهد بود؟ یک سال بعد چطور؟ هفتهی بعد چطور؟ حالا فردا را تصور کن. مهمترین چیزی که فردا از امروز به یاد خواهی آورد چه خواهد بود؟ هرچه از امروز دورتر شویم مسائلی که برای ما مهمتر هستند، کلیتر و اساسیتر هستند. هر چه به زمانهای کوتاهتر فکر کنیم، همیشه مسائل کماهمیتتر و حاشیهایتر برای ما مهم خواهند بود. شاید لازم باشد برای داشتن یک برنامهی موفق، از آخر شروع کنیم. دوست داریم سی سال بعد که باشیم و کجا باشیم؟ برای «من» سی سال بعد خود، چه چیزی را مهمترین چیز و اساسیترین فاکتور میدانیم؟ بهتر است همیشه روی همانها تمرکز کنیم و مسائل حاشیهای را کنار بگذاریم. این نوشته برگرفته از نوشته امروزی است که ست گودین در وبلاگ
ادامۀ مطلببا زبان فارسی چه میکنیم؟
دیروز راجع به هکسره صحبت کردم. امروز میخواهم راجع به چند مشکل متداول دیگر در بین تحصیلکردههای فارسیزبان صحبت کنم. دیکتهی کلمات زبان فارسی داشتن مشکلات دیکته هم به خاطر مطالعه کم – متون چاپی و نه تحت وب! – و هم به خاطر ننوشتن است. این روزها کمتر کسی با قلم و کاغذ مینویسد. یا کمتر کسی است که روزی لااقل ۵۰ صفحه مطالعه داشته باشد. این مورد هم البته در «باسوادهای جامعه» دیده میشود. روشنفکرانی که در فضای مجازی راجع به خیلی چیزها نظر میدهند اما در دنیای بیرون دو صفحه مطالعه ندارند. این قضیه زمانی دردناکتر میشود که من دیدهام همان فردی که به دیکتهی زبان فارسی اهمیت نمیدهد، در مورد زبان انگلیسی چنان تعصبی دارد که گویی زبان انگلیسی زبان مادری اوست و زبان فارسی زبان دومی است که به تازگی آموخته است. علائم سجاوندی و نکات ویرایشی عدم رعایت علائم سجاوندی و نکات ویرایشی حتی
ادامۀ مطلبهیچ لحنی توهین آمیز نیست
اگر به خودت اعتماد داری، اگر خودت را فردی توانمند میدانی، در این صورت هیچ جملهای هر چقدر هم تلاش کند که تو را زیر سؤال ببرد، توهین آمیز نیست. اگر ارادهی تغییر داری. اگر قدر عمرت را بدانی و با خودت رو راست باشی ،اگر به خودت متکی باشی و اگر سرت توی کار خودت باشد، در این صورت هیچ لحنی توهین آمیز نیست. لحن توهین آمیز است وقتی حرفها و تیکه و کنایههای دیگران را به خودمان بگیریم. ما حرفهای دیگران را به خودمان میگیریم چون به خودمان شک داریم. فکر میکنیم شاید آنها ارزیابی درستی راجع به ما دارند. و یا وقتی کارمان را درست انجام ندادهایم و یا اینکه سرمان توی آخر دیگران بوده، در این صورت خواه ناخواه حاشیهها به سمت ما خواهند آمد. حرف دیگران هر چقدر هم بار سنگینی داشته باشد، باز هم حرفی است که از دهان دیگران خارج شده و حرفهای
ادامۀ مطلب