قفل ذهنی در اصطلاح به وضعیتی میگویند که در آن هیچ چیزی به ذهن خطور نمیکند تا آن را به روی کاغذ بیاوریم.
آیا واقعاً این طور است که چیزی به ذهن خطور نمیکند و حرفی برای گفتن وجود ندارد یا اینکه ما توانایی بیرون کشیدن ایدهها از ذهن را نداریم؟
تجربه ثابت کرده که گزینۀ دوم درست است. یعنی حرفهای زیادی هست که بگوییم و ایدههای خوبی هست که آنها را از ذهن بیرون بکشیم، ولی در اثر عواملی فعلاً ارتباط ذهن با دست قطع شده و نمیتوانیم آنچه در ذهن میگذرد را روی کاغذ بیاوریم.
چند دلیل وجود دارد که فرد دچار قفل ذهنی میشود:
دلایل به وجود آمدن قفل ذهنی
۱) نداشتن عادت روزانۀ نوشتن
وقتی به طور روزانه مینویسیم ارتباط ذهن و دست به طور مرتب کم و کمتر میشود. طوری که روزی میرسد که به راحتی میتوانیم هر چه در ذهن است را به روی کاغذ بیاوریم. اما اگر ننویسیم بعد از مدتی چشمۀ نوشتن خشک میشود.
۲) منتظر ایدۀ عالی و بزرگ بودن!
وقتی صحبت از عادت روزانۀ نوشتن میشود اولین سؤالی که مطرح میشود این است که از چه بنویسیم؟
پاسخ خیلی ساده است: از تجربههای هر روز و هر چیزی که در ذهن میگذرد.
نباید منتظر ایدههای بزرگ و عالی باشید؛ بلکه باید آنها را خلق کنید. ایدههای بزرگ لابهلای همین نوشتههای روزانه متولد شده و رشد میکنند. تا عادت روزانۀ نوشتن را در خود رشد ندهید، ایدههای خوب و ناب هم پرورش نمییابند.
به جای اینکه منتظر ایدههای خاص باشید در مورد فیلمی که آن روز دیدهاید، کتابی که خواندهاید، آدمهایی که با آنها برخورد داشتهاید، موزیکی که گوش کردهاید و تمام اتفاق ریز و درشت روزمره بنویسید.
شکستن قفل ذهنی: اولین کلمه روی کاغذ
همه چیز از اولین کلمهای شروع میشود که روی کاغذ میآورید. اولین کلمه با خودش دومین کلمه را میآورد و به همین ترتیب بعد از مدتی متوجه میشوید که یکی دو صفحه نوشتهاید.
حین نوشتن، به چیزی فکر نکنید! برنگردید و جملات را نخوانید و آنها را ویرایش نکنید. به این فکر نکنید که اگر این چیزی که مینویسم را دیگران بخوانند چه قضاوتی خواهند کرد. فقط بنویسید. هر آنچه توی ذهن است را روی کاغذ بیاورید و بگذارید این فرایند تمام شود.
برای ویرایش کردن، بازخوانی و بازنویسی وقت دیگری اختصاص دهید. به این هم فکر نکنید که دیگران در مورد این نوشته چه خواهند گفت. شاید شما هرگز آن نوشته را منتشر نکنید یا برای کسی نخوانید. هیچ نویسندهای اولین پیشنویس رمان یا داستان کوتاهش را منتشر نکرده است. ولی همه چیز از همان اولین پیشنویس شروع شده است.
اولین کلمهای که به ذهنتان میآید را روی کاغذ بیاورید و به همین ترتیب پیش بروید. بیبرنامه، بیهدف و بدون اینکه به پایانبندی متن فکر کنید فقط بنویسید. اگر امروز با کسی بحث کردهاید، اگر اتفاق خوبی در زندگیتان افتاده، اگر جرقۀ چشمی دل شما را ربوده است، اگر کتابی خواندهاید که راجع به آن نظراتی دارید، اگر فیلمی دیدهاید که شما را تحت تأثیر قرار داده است، اگر … اگر … هر چه که هست را به روی کاغذ بیاورید.
انگار دارید با یک دوست صحبت میکنید. فرض کنید الان مقابل بهترین و رازنگهدارترین دوست خود قرار دارید. اولین کلمه که از دهان خارج شود، شما ساعتها با اون دردِ دل خواهید کرد.
در همین زمینه
اگر دوست دارید همیشه اولین نفری باشید که از به روزرسانیهای سایت مطلع میشوید، لطفاً ایمیل خود را در قسمت زیر وارد کنید.