هفتهای که گذشت
هفتهای که گذشت کاملاً به بطالت بود. وقت خیلی زیادی صرف کارهایی شد که خودم به اشتباه آنها را عهدهدار شدهام. تنها حرکتهای مثبت این هفته یکی جلسه پربار داستانخوانی روز یکشنبه و یکی هم جلسه شورای استانی ادبیات داستانی روز چهارشنبه بود.
در ضمن یک اقدام مثبت هم این بود که تلگرامم را چند لحظه پیش حذف کردم. زمانی که اینترنت برای یک هفته قطع بود فاصله من از شبکههای اجتماعی به قدری زیاد شد که الان راحت میتوانم ببندم و بروم رد کارم.
برای فیسبوک و اینستا و توییتر، حتی اگر به طور کامل هم نبندم ولی آنقدر خلوتش میکنم که به قدر داشتن چندتا دوست خوب و ارزشمند محدود شود.
برای کارهایی هم که مرتب عهده دار میشوم، تصمیم گرفتم که برای همیشه دست از این اخلاق خود بردارم. باید دور و بر خودم را به قدری خلوت کنم که فقط روی پروژه خودم تمرکز کنم.
امروز بعد دو سالی، شاید هم بیشتر، معین اسکندری را دیدم. او همخدمتی من بود و تقریباً ۴ ماهی زودتر از من خدمتش را تمام کرد. مدتی مشهد کار میکرده ظاهراً، بعداً عسلویه و الان هم کارخانه آذین فرج. گفت که قصد دارد تا از آنجا هم استعفا دهد.
قصد دارد بعد از استعفایش فقط روی سایتش متمرکز شود. یادم میآید چند سال پیش راجع به سایتش با من صحبت کرده بود. امروز گفت که میخواهد روی همان به طور تمام وقت کار کند.