دوشنبه ۲ دی‌ماه ۱۳۹۸

چند روز پیش اکانت تلگرامم را برای همیشه حذف کردم. دوتا توییتری هم که داشتم حذف کردم. الان فقط یک توییتر فارسی و یک توییتر انگلیسی دارم که از آن‌ها به طور خیلی «خلوت» برای کارهای شغلی استفاده خواهم کرد. یکی از اینستاگرام‌هایی که داشتم را پاک کردم. دیگری را هم خیلی خیلی خلوت خواهم کرد. تعداد دوستان فیسبوک را هم از ۵۰۰۰ به کمتر از ۹۰۰ رساندم. اینها تا مرز ۲۰۰ خواهند رفت.

در این مدت چند واکنش به کارهای من شده است. یکی اینکه فردی در فیسبوک کاممت گذاشت که «ممنون که حذف کردید». این‌ها از آن‌هایی هستند که تا هستی یار و یاورت نیستند، وقتی مردی سر قبرت با اشک‌های خود خاک را گل می‌کنند.

چندتایی از دوستان ابراز همدردی کردند که بله درک می‌کنیم و از این حرف‌ها.

یکی از کامنت‌ها نوشته زیر از ژاله است:

«یادته اوایل که پروفایلت عکس بچگی‌ات بود، بهت میگفتم پسرم? من بندرت پست میذارم و ممکنه که گاهی چند روز به دلیل مشغله کاری نیام فیسبوک. ولی وقتی میام حواسم به تک‌تک دوستام هست که خوب و سلامت باشن، اگر غایب باشن براشون پیغام میذارم. احساس میکنم شما از نزدیکانم هستین با اینکه خیلیها رو از نزدیک ندیدم. دلم شکست وقتی این یادداشتت رو خوندم. آدما رو باید هرطور که هستن پذیرفت باید خوبیهاشون رو بیاد سپرد و بدیهاشون رو از یاد برد.»

من هم در جواب ژاله این رو گفتم:

« شما خیلی لطف دارید. ولی من به دلایل زیادی هم از شبکه‌های اجتماعی و هم از اجتماعات مردمی فاصله می‌گیرم. کاشکی توی تنهایی بزرگ می‌شدم. کاشکی فقط کتاب می‌خوندم.»

فردی هم این رو پیام گذاشته:

«پس چاقو رو هم حذف کنن از زندگی تون دست رو میبره من تلگرام رو فقط وقتی بهم پیام میدن چک میکنم شاید هر دو روز یکبار و فیس بوک رو هم هر ۲ یا ۳ روز حدودا نیم ساعت همه چیز بستگی به خودتون و انتخاب هاتون داره و زاویه نگاه‌تون در هر صورت صلاح خودتونو بهتر میدونین»

یکی از دوستانم هم ناراحت شده بود و با کنایه گفته بود که ممنون که حذف کردید. کمی باهاش صحبت کردم. ایشان حس مرا درک می‌کرد. ولی من هم فکر کردم باید ایشان در زمره همان ۲۰۰ نفر قرار بگیرد.

در کل چند نکته را در مورد شبکه‌های اجتماعی باید در نظر داشت.

اول اینکه لایک زدن و کامنت گذاشتن و به اشتراک گذاشتن به نوعی نشان‌دهنده حمایت افراد از یک محتوا است. وقتی فردی به تولید محتوا می‌پردازد و در شبکه‌های اجتماعی به اشتراک می‌گذارد؛ یکی از ابعاد موفقیت این محتوا، می‌تواند حمایت دیگران هم باشد.

هستند کسانی که مطالب را می‌خوانند ولی نه لایک می‌کنند و نه کامنت می‌گذارند. اما این عامل به تنهایی نمی‌تواند پایه سیاست‌گذاری ما جهت فعالیت در شبکه‌های اجتماعی باشد.

اگر افراد لایک نمی‌کنند و کامنت نمی‌گذارند، پس لااقل برای خواندن مطالب باید روی لینک به اشتراک گذاشته شده کلیک کنند. بنابراین اگر لیست دوستان یا دنبال‌کنندگان شما ۵۰۰۰ نفر هست و تعداد کلیک ورودی هر مطلب شما لااقل ۱۰۰ نفر از طریق همان شبکه اجتماعی باشد در این صورت مشخص است که مطلب شما مورد توجه قرار می‌گیرد. ولی اگر نرخ کلیک از این پایین‌تر باشد و مثلاً عددی زیر ۵۰ بعد از ۳۶ ساعت! آیا در این صورت باز هم می‌توان گفت که کارها به درستی پیش می‌رود؟

جدای از این، یکی از دلایلی که ما روی مطلبی توقف می‌کنیم یا به آن توجه می‌کنیم، تعداد لایک‌ها و کامنت‌های زیادی است که دریافت کرده است. همه ما این را می‌دانیم که وقتی پای پستی کامنت نمی‌گذاریم یا آن را لایک نمی‌کنیم، دیگرانی هستند که فکر می‌کنند این مطلب ناموفق است چون لایک و کامنت آنچنانی دریافت نکرده است.

آدم‌های ساکت تماشاچی چه کمکی به ما می‌کنند؟ نامحسوس آمدن و خواندن مطلب، برای حمایت از آن کافی نیست.

اگر بعد از مدتی با افرادی مواجه شوید که پای هر پست مستهجنی لایک و کامنت می‌گذارند. هر مطلبی را به صرف اینکه از فلان رادیو یا فلان وبسایت است به اشتراک می‌گذارند ولی به هیچ تولید کننده محتوایی کمک نمی‌کنند، علیرغم ادعای احتمالی این افراد، آن‌ها دوستان یا دنبال‌کنندگان خوبی برای شما نیستند.

بودن این افراد در دور و اطراف شما هیچ کمکی به شما نخواهد بود. در موارد زیادی افرادی هستند که می‌دانند اشتراک فلان لینک، در موفقیت یک سایت تولید محتوا که یک یا چند جوان ایرانی پشت آن در حال زحمت کشیدن هستند، سهم به سزایی دارد.

ولی ترجیح می‌دهند از کنار شما به آرامی بگذرند و مثلاً بروند و زیر یک مطلب سخیف جنسیتی کامنت‌های «ک» دار بگذارند و به هم بخندند. این انتخاب آن‌هاست. شما نمی‌توانید آن‌ها را مورد سرزنش قرار بدهید. کسی که باید مورد سرزنش قرار بگیرد خود ما هستیم که مخاطبان خوبی را انتخاب نکرده‌ایم.

یکی از راه‌های کاستن از فشار روانی کار در شبکه‌های اجتماعی همین خلوت کردن لیست دوستان است.

به اشتراک گذاشتن مطالب آموزشی و اطلاع‌رسانی و یا هر مقاله مفیدی که توسط یک وبلاگ‌نویس جوان ایرانی نوشته شده است، حمایت از یک کسب و کار اینترنتی است.

ولی به اشتراک گذاشتن اخبار منفی و گاهاً جعلی، به اشتراک گذاشتن عکس‌ها و تصاویر تلخ، به اشتراک گذاشتن مطالب رادیوهای زمانه و فردا و دیگر و دیگر، همه در نهایت نوعی خودزنی و کوبیدن در طبل جنگ روانی علیه مردم ایران است.

 ما نمی‎‌توانیم کسی را عوض کنیم، اما می‌توانیم دوستان خود را عوض کنیم.

***

دوست آن است که در روزهای تنهایی و غمگینی کنار من باشد. من این روزها هم تنها و هم غمگینم. دوست من کجاست میان این همه آدم گستاخ و هتاک؟