پنج‌شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۸

خودرو آب‌سوز

چند سال پیش از دوستی خبری شنیدم مبنی بر اینکه فردی ایرانی توانسته است خودروی آب‌سوز اختراع نماید. ابتدا کمی سکوت کردم، به نظر زیادی رویایی می‌آمد. اما باز فکر کردم که در دنیایی زندگی می‌کنیم چیزی به نام نشدنی وجود ندارد. بنابراین از او آدرس منبعی را خواستم تا بتوانم در این خصوص مطمئن شوم. او هم آدرس کانال تلگرامی علاءالدین جاسمی زرگانی را به من داد.

از آن زمان تا الان چهار سالی هست که من در این کانال تلگرام عضو هستم. و فقط یک یا دو بار نگاهی گذرا به خبرهای آن داشتم.

چند روز پیش به فکر افتادم که نگاهی عمیق‌تر به خبرهای این کانال تلگرامی داشته باشم. چیز خاصی دستگیرم نشد. تصمیم گرفتم در گوگل جستجوی بزنم. عمده خبرهایی که در صفحه اول گوگل آمده بود ادعا کرده بودند که این آقا کلاهبرداری بیش نیست.

از بین این نوشته‌ها این یکی خواندنی‌تر و دقیق‌تر است: شوخی مضحکی به نام خودروی آب‌سوز

باید در عمل نتیجه این اختراع را دید. کنفرانس‌های خبری و کانال‌های تلگرامی فکر نمی‌کنم راه به جایی ببرد.

اخبار و اطلاعات این چنینی را به ندرت دنبال می‌کنم. چون یک چیز در همه این‌ها مشترک است. نبود اطلاعات تخصصی و نظارت کارشناسی. همه کسانی که دو طرف قضیه ایستاده‌اند هیچ سواد تخصصی در این زمینه ندارند. بهتر است وارد این طناب‌کشی‌ها نشویم.

ما و کانال‌ها و گروه‌های تلگرامی

امروز بعد از اینکه نگاهی به کانال خودروی آب‌سوز داشتم، با خودم گفتم چرا کار امروز رو به فردا می‌افکنم؟ کاری که فکر کنم الان یک سال است به فردا افکنده شده است.

این همه گروه و کانال تلگرامی که هیچ‌گاه مطالب آن‌ها را نمی‌خوانیم. چه اصراری است آخر؟

اصرار عجیب‌تر افرادی که تأکید دارند باید در تلگرام تولید محتوا کرد چون در جای دیگر دیده نمی‌شود. یا از آن بدتر افرادی که فقط مخاطب این نوع محتوا هستند.

هم این کانال‌ها و گروه‌ها را ترک کردم و هم در قسمت تنظیمات گزینه «فقط مخاطبان» را انتخاب کردم تا کسی که در لیست شماره تلفن‌های من نیست نتواند مرا در گروه یا کانالی عضو کند.

چهار روز به تلگرام سر نمی‌زنم می‌آیم که چندین و چند گروه و کانال مرا عضو کرده‌اند. عده‌ای سیاسی هستند و عده‌ای کانال‌ها و گروه‌های پیژامه فروشی. عده‌ای هم نوید رستگاری می‌دهند، رستگاری با دمنوش.

به نظر من محتوایی که ارزش داشته باشد، سر و صدای خود را به بیرون از تلگرام خواهد رساند. به دیگر عبارت فردی که برای تولیدات فکری خود ارزش قائل باشد هم خواه نا خواه در جایی خواهد نشوت که به جای اینکه شبیه یک چاله باشد که نوشته‌هایت رو بریزی داخل آن، بیشتر شبیه یک گالری همیشه در معرض نمایش داشته باشد که افراد مختلف در دوره‌های زمانی مختلف بتوانند به آن سربزنند و آثار را ببینند.

فردی که حاضر نیست محتوای خود را در قالب یک وبلاگ منتشر کند و این درجه از جدیت و حمیت را ندارد، بهتر است دنبال نکنیم.

لیست کتاب انجمن داستان

یک مطلب در فیسبوک و توییتر گذاشتم مبنی بر اینکه می‌خواهیم برای انجمن داستان ایده یک تعداد کتاب خریداری کنیم. دوستان کتاب‌هایی که در خلال سال‌های دهه ۸۰ و ۹۰ چاپ شده‌اند را معرفی کنند.

دلیل این کار البته این است که معمولاً با نویسندگان موفق دهه‌های ۳۰ تا ۷۰ آشنایی خوبی دارند. و هم اینکه یا این کتاب‌ها را خریده‌اند و در کتاب‌خانه شخصی خود دارند. یا می‌توانند از کتاب‌خانه عمومی و دانشگاه و دوست و آشنا امانت بگیرند. اما نویسندگان جوان که گاهی نویسندگان موفق هم هستند، این شانس را تا این حد نداشته‌اند که به طور گسترده شناخته شده باشند.

برای همین هم تصمیم گرفتم این کار را به این شکل پیش ببریم تا کتاب‌های تازه چاپ هم شناسانده شوند.

تا این لحظه افرادی که کامنت گذاشته‌اند این کتاب‌ها را معرفی کرده‌اند:

تالیف:

  • پاییز فصل آخر سال است
  • احتمالا گم شده‌ام
  • نعش کش
  • طبقه منفی دو
  • جیرجیرک
  • با دندان شخم زدن

ترجمه

  • اتاق،
  • پیش از آنکه بخوابم،
  • اولین تماس تلفنی از بهشت،
  • شش سال،
  • ما دروغگو بودیم،
  • مردی به نام اوه،
  • مرد داستان فروش،
  • دختری در قطار،
  • برای N ،
  • خدمتکار و پروفسور،
  • پخمه،
  • آخرین گودال،
  • عطر سنبل عطر کاج،
  • خندیدن بدون لهجه،
  • دختر پرتقالی،
  • کوتوله های مقدس
  • بادبادک باز
  • هزار خورشید تابان