یک‌شنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۸

انجمن ادبیات داستانی ایده

امروز جلسه دیگری از برنامه‌های انجمن ادبیات داستانی ایده برگزار شد. در این جلسه به بررسی داستان ادبار از مجموعه کارنامه سپنج پرداختیم.

دوستان حاضر در جلسه صحبت‌های زیادی در خصوص این داستان کردند. نظرات همه دوستان تقریباً شبیه به هم بود. رویکرد انتقادی نسبت به ادبیاتی که بوی چپ می‌دهد این روزها زیاد شده است. افراد زیادی هستند که داستان‌نویسی را از «چپ نویسی» جدا می‌دانند. این البته از نظر من خیلی خوب است.

ادبیات داستانی زمانی به هدف اصلی خود نزدیک می‌شود که هر نویسنده در پی کشف خود باشد. این کشف خود می‌تواند دامنه وسیعی پیدا کند و کار را به جایی برساند که به کشف انسان معاصر برسد.

هر گاه هر اثر داستانی به نوعی ترجمه انسان معاصر باشد موفق است. اما مشق‌های حزبی و سیاسی از این هدف بسی به دور هستند.

برای جلسه بعد انجمن به داستان بند، سومین داستان از این مجموعه خواهیم پرداخت.

زهرا امیرابراهیمی

چند دقیقه قبل فیلم مصاحبه جدید زهرا امیرابراهیمی را دیدم که راجع به حادثه چند سال پیشی که برای او رخ داد صحبت‌های جدیدی کرد.

آن سال وقتی فیلم رابطه خصوصی او با یک آقا به صورت گسترده پخش شد، مردم با حرص و ولع خاصی در پی دیدن آن فیلم بودند.

من فقط در این لحظه می‌خواهم بگویم که من به سهم خودم آن فیلم را ندیدم و برایم جالب هم نبود دیدنش. هم اینکه به دوستانم گفتم با این کار مخالفم. چندتایی که از قبل هم قصد دیدنش را نداشتند. یکی هم گفت یک سی‌دی حاوی آن فیلم دارد را خواهد شکست. و البته آن را شکست.

صحبت کردن راجع به یک سری مسائل در جامعه ما سخت است. خصوصاً وقتی در فضایی هستیم که مسائل سمت و سوی یکجانبه به خود می‌گیرد و شما پیشاپیش یا در جبهه برنده هستید یا در جبهه بازنده.

شاید یکی از دلایل اینکه گفتمان‌های زیادی هستند که هنوز در جامعه ما شکل نگرفته‌اند همین باشد که ما مردمی هستیم که همیشه از قبل راجع به خیلی موضوعات تصمیم گرفته‌ایم.

صحبت کردن راجع به این موضوع و مسائل اطراف آن هم باشد برای وقتی دیگر.