مجموعه داستان «آدمهای چهارباغ» اثر علی خدایی، نشر چشمه، چاپ دوم زمستان ۹۸ شامل ۴۰ داستان رئال – مینیمالیستی یا همان داستان کوتاه کوتاه از نویسنده میباشد. کتابی که دست من است چاپ دوم این اثر است که در زمستان ۹۸ چاپ شده است.
داستانها فضایی رئال – مینیمالیستی دارند. نویسنده نشان داده است که توانایی بالایی در خلق داستانی رئال – مینیمالیستی دارد. تا الان اگر داستانی از نویسندهای ایرانی خواندهام که در فضای مینیمالیستی خلق شده است، بیشتر بوی سوءتفاهم گیرکردن بین دو مفهوم داستان کوتاه و داستان مینیمال میداده است. اما این مجموعه داستان دقیقاً نشان از ذهن روشن و سواد بالای علی خدایی دارد.
به شخصه خیلی خوشحالم که این کتاب را تهیه کردم و به خواندن آن مشغولم. بعد از مدتها داستان ایرانی میخوانم و لذت میبرم.
چند نکته را میخوام با شما در میان بگذارم.
داستان کوتاه با داستان مینیمال چه فرقی دارد؟
چیزی که این روزها به نام داستان کوتاهِ کوتاه یا مینمال باب شده است توسط جیمز توماس در مقدمه کتاب بهترین بچهی عالم با نامهای sudden fiction و flash fiction یاد شده است. این دو، نامهای دو مجموعه داستان هستند که یکی به نام بهترین بچهی عالم و دیگری به نام داستان ناگهان، هر دو توسط اسدالله امرایی ترجمه شدهاند.
در این نوشته به بررسی این کتاب پرداختهام: داستان کوتاه چقدر کوتاه است؟
از نظر من sudden fiction هر چند که نام یک مجموعه داستان است، اما میتواند نام این نوع داستان هم باشد. چرا که به بهترین شکل ماهیت و ساختار آن را مشخص میکند. در یک کلمه میتوان تفاوت داستان کوتاه و داستان کوتاهِ کوتاه را نمایان ساخت. و این البته خیلی مهم است.
من بسیار دیدهام که افرادی در اثر سوءتفاهم ناشی از خلط این دو نوع متفاوت با یکدیگر حکم میکنند که داستان کوتاه دیگر معنی ندارد که بیشتر از مثلاً ۳۵۰۰ کلمه باشد. (عدد ۳۵۰۰ فقط یک مثال است) در صورتی که این طور نیست که داستان کوتاه دچار دگردیسی معنایی شده باشد و دیگر کسی در دنیا داستان کوتاه بیشتر از ۳۵۰۰ کلمه ننویسید و نخواند.
داستان کوتاه با قدرت راه خود را پیش میبرد و روی خیلی از حیطههای دیگر زندگی بشر تأثیر گذاشته است. اما داستان مینمال هم راه خودش را میرود. من به این دو، به چشم دو گونهی متفاوت از هم مینگرم.
لازم است در این زمینه صحبت شود تا سوءتفاهمهای احتمالی در ذهن همهی ما برطرف شود. یکی از بهترین ابزارهای ممکن همین است که مجموعه داستانهایی که به سبک مینیمال نوشته شدهاند را معرفی کنیم.
مجموعه داستان «آدمهای چهارباغ» اثر علی خدایی یکی از همین موردها است که باید معرفی شود. دیگر کتاب بهترین بچهی عالم ترجمه اسدالله امرایی. دیگر کتاب داستان ناگهان باز هم با ترجمه اسدالله امرایی.
از جهت ساختار کلی، داستان مینیمال را باید در کمتر از ۲۰۰۰ کلمه جمع و جور کرد. از این جهت خیلی توصیفها، خیلی شخصیتپردازیها و داستان در داستان آوردنها و بُعد زمانی طولانی دادن و … در داستان مینیمالی جایی ندارد. همه چیز همانطور که از معنای کلمهی مینیمال برمیآید، در نهایت ضرورت استفاده میشود.
از لحاظ محتوایی هم در داستان مینیمال فقط راجع به یک موضوع صحبت میکنید و هدف شما از آن این است که یک نکتهی مهم از زندگی بشر را به وی گوشزد کنید. ولی برای خواننده مدرنی که حوصله نداشتن برایش «کلاس» دارد. او «وقت» ندارد. از همه مهمتر تمایل به فکر کردن ندارد. پدیدههای مدرن مانند تلویزیون، اینترنت و شبکههای اجتماعی و حتی تلفنهای همراه هوشمند او را فردی به شدت سطحی و عجول بارآورده است که تمایل به عمیق بودن را از دست داده است. حالا شما چنین مخاطبی که مانند ماهی از میان دستانتان سرمیخورد را گیرمیاندازید.
گفتهای هوشمندانه را که در اثر لوئیس کارول (Lewis Carroll)، به نام « آنچه لاکپشت به آشیل گفت» (What the Tortoise said to Achilles) بر زبان آشیل جاری میشود را برای شما نقل میکنم: «آنگاه منطق گلوی تو را خواهد گرفت و تو را مجبور خواهد کرد که آن را بپذیری!». یا به عبارتی همانطور که در مقدمه کتاب بهترین بچهی عالم میخوانیم: «… توفیق در نحوهی بیان و عمق داستان است نه در تعداد کلمات، در شفافیت دید و اهمیتی است که به انسان میدهد. چشماندازی که در آن خواننده قادر باشد تا جنسی از جنم زندگی واقعی بیابد».
در مقابل داستان کوتاه فرصتی وسیعتر برای بیان مطلب به شما میدهد. تا ۱۵۰۰۰ کلمه را و حتی تا ۲۵۰۰۰ کلمه را هم بعضیها داستان کوتاه نامیدهاند.
از حیث محتوا، اینکه داستان کوتاه چگونه محتوایی را ارائه میدهد این یادداشت را بخوانید: داستاننویسی سپیدسرایی نیست.
«آدمهای چهارباغ» ادای دین به آدمهایی است که قسمتی از هویت چهارباغ بودهاند
همانطور که گفتم مجموعه داستان «آدمهای چهارباغ» اثر علی خدایی شامل ۴۰ داستان مینیمال است که با محوریت شخصیت عادله دواچی روایت میشوند. لهجهی اصفهانی لابهلای مکالمهها، نام مکانهای مختلف اصفهان، ارمنیهای اصفهان و همه و همه باعث شده است حال و هوای اصفهان در این اثر به قدری مشهود و ملموس باشد که گویی تصویری سه بعدی مقابل چشمان خواننده قرار دارد.
چهارباغ به صرف اینکه وجود دارد خویت خاصی پیدا نکرده است، بلکه تمام آدمهایی که در آن حضور داشتهاند به این مکان هویت خاصی بخشیدهاند. علی خدایی در این مجموعه داستان سعی کرده دین خود را به این آدمها که چهارباغ را در ذهن او چهارباغ کردهاند ادا کند.
اثر انگشت ما بر روی قلب انسانهایی که از زندگی ما عبور کردهاند باقی میماند
این اثر روایت همین اثر انگشتهایی است که آدمهای چهارباغ بر روی قلب نویسنده گذاشتهاند.
فضای داستانها رئال است. به خوبی ما را چهارباغ میبرد. و همانطور که خود نویسنده در مصاحبهای با ایمنا گفته است به خوبی توانسته است به تمام آدمهایی که از چهارباغ عبور کردهاند ادای دین کند.
یک ویژگی یک مینیمال خوب این است که به ما نشان میدهد که نوشتن میتواند ساده و عمیق باشد. هر چند که نوشتن یک داستان مینیمالی خوب سخت است. یا آنطور که قبلاً گفتهام ساده سخت است، اما به هر روی در این چنین داستانی است که میبینیم همهی ما لحظاتی را در زندگی تجربه کردهایم که ارزش در میان گذاشتن با دیگران دارد. و اینکه ما هم میتوانیم با تمرین و ممارست داستانهای مینیمالیستی خوبی بنویسیم. البته این مسأله زمانی رخ خواهد داد که با کتابی قوی و خوش ساخت رو به رو باشیم. کتابهای بهترین بچهی عالم و مجموعه داستان «آدمهای چهارباغ» اثر علی خدایی این ویژگی را دارند.
در مورد زمان داستانها با توجه قراینی که در داستان ذکر شده است میتوان گفت داستانها در دهۀ ۴۰ یا ۵۰ رخ میدهند:
«در را کوفتم، آقا نصیر گفت: ها چه مرگته عادله؟ گفتم نوکر شوما جهانگیرم. گفت از همون جا بوگو. گفتم نیمیشه. صدای رادیو میاومد. گلها پخش میکرد، آ ایرج میخوند».
یکی از ویژگیهای ملموس داستانها فضای رمانتیک حاکم بر آنهاست. آدمهای چهارباغ هر یک به نوعی عاقبت به خیر میشوند. کسی تنها نمیماند. هیچکس درمانده نیست. این مسأله خودش به جذابیت اثر کمک میکند. مثلاً عادله میخواهد برود هتل جهان کار پیدا کند، کفاش به او میگوید بیا دو جفت کفش تازه پایت کن تا معقولتر و موجهتر به چشم بیایی و بلکه بهت کار بدهند. مهدی به درخواست کار عادله نه نمیگوید و به نوعی برای او کاری ردیف میکند، چون به خوب به یاد دارد که این زن زحمت کش روزی کهنه شور خود او هم بوده است و حالا در این سن حق دارد کار راحتتری پیدا کند. ملوک دواچی دارد کارش را از دست میدهد، چون همه دارند یکی بعد از دیگری ماشین لباسشویی میخرند. حتی بعضی در را طوری روی بستهاند که به او برخورده است. اما عادله دواچی در یک کارگاه خیاطی برایش کار پیدا میکند. صاحب خیاطی به واسطۀ اعتمادی که به عادله دارد به او میگوید که ملوک شب را در کارگاه بخوابد و به جز عادله هم کسی را راه ندهد. زن و شوهری با دو فرزندش آمدهاند اصفهان و در طی روز که چندین مغازه را رفتهاند دوربین عکاسی خود را گم کردهاند. صاحب کفش فروشی دوربین را برای آنها به هتل میآرد. منیژه جاننثاری در سینما بلیط میفروشد، یک روز متوجه میشود که پول چهار لژ خانوادگی کم آورده است. صاحب سینما میگوید از حقوق آخر ماه او کم میکند. قهرمانی که پسر جوانی است که مغازۀ صفحهفروشی دارد به او صفحههای موسیقی را به صورت امانتی میدهد تا ببرد گوش کند و صبح بیاورد. همان شبی که پول کم آورده است از سینما خارج میشودو میرود صفحهای میگرد و از مغازه بیرون میاید تا در تاریکی آن وقت شب سریع خود را به تاکسی برساند. قبل از رسیدن به تاکسی جلوی پایش یک اسکناس ده تومانی پیدا میکند.
در خواندن این داستانها باید به یک نکته توجه کرد. آن هم اینکه تمام تلاش نویسنده این بوده است که ما را با قطعاتی عکس قدیمی از دنیای آدمهایی فراموش شده روبهرو کند. درست مانند زمانی که آلبومی از عکسهای قدیمی در دست ماست. هر عکس را نگاهی میاندازیم. لحظاتی در آن مکث میکنیم. آن آدمها روبهروی ما جان میگیرند. با هم صحبت میکنند و بعد دوباره وارد عکس میشوند. بعضی از آنها را اصلاً نمیشناسیم. ولی بقیه را ممکن است بشناسیم. یکی دیگر در میان ما نیست. یکی مدتی است که هیچکس از او خبری ندارد. دیگری پا به سن گذاشته و … داستانها با چنین فضایی روایت میشوند. تصویرسازی جانداری از آدمهایی که قرار است از دنیای فراموشان فراخوانده شوند. دنیای عادله دواچیها و احمدسیبیها و دیگر و دیگرها.
در انجمن داستان ایده، کتاب بهترین بچهی عالم را بررسی کردهایم. این تأثیر را در اعضا دیدهام که دوست داشتهاند بنویسند. میگفتند که تا حالا فکر میکردهاند نوشتن یک داستان خوب باید موضوع خیلی خاصی را مطرح کند، بیان و طرح خوبی داشته باشد، در نهایت با جملات ساده که نمیتوان داستان خوب خلق کرد. تازه نوشتن یکی دو صفحه هم چیزی را عوض نمیکند.
ولی بعد از خواندن داستانهای مینیمالی خوب، همه ما درمییابیم که در اطراف همهی ما موضوعات ناب زیادی هست که با همان جملات ساده روزمره خوب میتوانیم آنها را تبدیل به داستانهای مینیمالی خوبی بکنیم. به شرط آنکه در نوشتن تمرین کافی داشته باشیم. در این نوشتهی «نویسندگی خلاق: اعتراف گرفتن از یک قاتل» به این موضوع پرداختهام که چه تمرینی برای نوشتن مناسب است. هر نوع نوشتنی! و نه فقط نوشتن داستان.
یکی دیگر از ویژگیهای خوب مجموعه داستان «آدمهای چهارباغ» اثر علی خدایی این است که موضوعات واقعی زندگی ایرانی بیان شده است. نامها نام آدمهای واقعی هستند. ماجراها هم به دور از ذهنیسازی یا هر چیز دیگری به خود زندگی نزدیک است.
منظور من این است که داستانهای زیادی خواندهام که انتخاب نام در آنها از میان نامها مهجور و گاهی ذهنی انجام شده بوده است. اکثراً روی انتخاب نام بحث فلسفی هم میکنند. که من خیلی قبول ندارم. اسم واقعی کوچه و بازار بهترین اسم برای شخصیتهای داستان است.
دنیایی که داستانهای کتاب در آن رخ داده است، برای بعضی از نسلهای جدید کاملاً ناشناس است. آدمها با اینترنت و تلویزیون و موبایل سرگرم نمیشوند. سرگرمی آنها رادیو و صفحه موسیقی و سینما است. از این هفته تا ان هفته منتظر میمانند تا شمارۀ جدید مجلۀ سینما بیاید یا هر روز با پای پیاده راه میافتند و تا پای دکۀ روزنامهفروشی میروند و میپرسند که آیا روزنامۀ کیهان ورزشی آمده است یا نه.
در چنین دنیایی که به نوعی هنوز دنیای خودم هم هست! آدمها با حوصله مطالب را میخوانند. برای دیدن حضوری هم وقت میگذارند و به حرفهای گوش میدهند. در چنین دنیایی هنوز دکمۀ «next» و «repeat» اختراع نشده است و تو باید هر آهنگ را تا انتها گوش کنی. روی هر صفحه یا کاست مگر چندتا ضبط میشود؟ بنابراین به جای رد کردن سریع آهنگها یکی بعد از دیگری مجبوری صبر کنی تا آهنگها تمام شوند. و اینگونه است که با این صبر در خواندن و شنیدن و رفتن و دیدن، چیزهای جدید کشف میکنی. میروی کیهان ورزشی بخری یک مجلۀ جدید کشف میکنی. یک صفحه خریدهای که آهنگ فلان را خیلی تعریفش را شنیدهای بشنوی متوجه میشوی آهنگ دیگری روی همان صفحه هست که قشنگتر است. میروی دوستت را ببینی او با کس دیگری آمده است و به این ترتیب یک آدم جدید کشف میکنی. کتابها را حوصله میخوانی و داستانها و نوشتهها و نویسندهها را فراتر از حرفهای کلیشهای این آدم و آن آدم کشف میکنی. به جای اینکه چشمت به اینستاگرام باشد تا ببینی چند نفر عکس فلان کتاب را منتشر میکنند، خودت نویسنده و کتاب را کشف میکنی. برای همین است که آدمهای الان کتابهای «گلدرشت» میخوانند. و در مقابل هزاران کتاب هست که نه دیدهاند و نه خواندهاند. به آدمهای دوره و زمانۀ ما خیلی زود میشود هر چیزی را تلقین کرد.
در یکی از داستانهای جوانی بیتاب پشت ویترین مغازهای میایستد تا «یار» سر قرار بیاید. اما او دیر کرده است و موبایل و این حرفها هم در کار نیست. پس صبر میکند و با ویترین این مغازه و آن مغازه وقتش را سپری میکند. ضمن اینکه چشمش به ویترین مغازه است، دلش هزار راه میرود و هزار داستان میسازد. تا اینکه کار به دلشوره و بیصبری میرسد. و او که از راه میرسد هزار داستان و گفتگو دارند که چرا دیر آمده و چه و چه. این است که رابطهها عزیز است.
در نهایت حرفم را با یک نکته به انتها میرسانم. روند داستانها زیرپوستی از رئال به سورئال تغییر مییابد. در چند داستان پایانی فضا کاملاً سورئال است. مرگ عادله دواچی هم کاملاً یک اتفاق سورئالیستی است و با نگاه عرفانی ایرانیان با مرگ همساز است. شاید بشود گفت همانطور که عادله دواچی مسنتر میشود، به فراخور شن افراد مسن که معنویتر هستندف داستانها هم به سورئال گرایش پیدا میکنند.
من خواندن کل کتاب لذت بردم. در فاصلۀ یک سال آن را دوبار با دقت خواندم و خواندش را به خیلیها توصیه کردم. آن را در دستور کار هفتگی انجمن ادبیات داستانی ایده هم قرار دادم. اعضاء البته نظرات متفاوتی دادند. ارتباط برقرار کردن با چنین داستانهایی که گاهی تصورهایی مینیمال از زندگی روزمره هستند با ذائقۀ بعضی داستانخوانهای ایرانی که به داستانهای چپ عادت کرده کمی سخت است.
همانطور که گفتم از کل کتاب خوشم آمد، اما دوست دارم به طور ویژه دو داستان را از این مجموعه به عنوان برگزیده برتر معرفی کنم:
- داستان بهرام زلفی صفحۀ ۵۵
- داستان خانم شکری صفحۀ ۷۱
امیدوارم شما هم از خواندن این کتاب لذت ببرید. و البته یادتان نرود داستان یا داستانهای مورد علاقۀ خود را زیر همین پست کامنت کنید.
لینکهای مرتبط
- شصت سالگیات مبارک آقای نویسنده –ویژهنامهی روزنامهی اصفهان زیبا به فرمت PDF-
- کتاب آدمهای چهارباغ در طاقچه
- خرید آنلاین کتاب از نشر چشمه
- «آدمهای چهارباغ» ادای دینی به آدمهایی است که از چهارباغ رد شدند
- نویسندگی خلاق، اعتراف گرفتن از یک قاتل
اگر دوست دارید از بهروزرسانیهای سایت قبل از بقیه مطلع شوید، در خبرنامهی سایت ثبتنام نمایید
دیدگاهتان را بنویسید