در وبلاگ خود چه بنویسیم؟

در وبلاگ خود چه بنویسیم؟

وقتی صحبت از داشتن یک وبلاگ می‌کنم، خیلی‌ها از من می‌پرسند: در وبلاگ خود چه بنویسیم؟

در این نوشته می‌خواهم به طور کامل به این موضوع بپردازم. من روشن خواهم کرد که جواب سؤال در وبلاگ خود چه بنویسیم می‌تواند به قدری متنوع باشد که به اندازه تمام آدمهای روی کره زمین موضوع وبلاگ‌نویسی وجود داشته باشد.

مقدمه

درباره‌ی وبلاگ‌نویسی صحبت زیاد شده است. همه‌ی ما این را می‌دانیم که وبلاگ‌نویسی دیگر این روزها تبدیل به یک امر جدی شده است. قسمت مهمی از اقتصاد و فرهنگ ما به این ابزار گره خورده است.

بعضی از افراد مستقیماً برای اهداف اقتصادی وبلاگ‌نویسی می‌کنند. بعضی از افراد هم البته هیچ هدف اقتصادی مستقیمی از وبلاگ‌نویسی ندارند و بلکه بیشتر در پی یک کار فرهنگی هستند. مانند آموز‌ش‌های رایگان یا طرح اندیشه‌ها در یک زمینه‌ی خاص.

برای هر هدفی که بنویسیم، این می‌تواند یک سؤال جدی باشد که: در وبلاگ خود راجع به چه بنویسیم تا محتوای خوبی تولید کرده باشیم؟

سابق بر این که نوشتن در یک صفحه در جایی مانند بلاگفا یا پرشین‌بلاگ مساوی با وبلاگ‌نویسی قلمداد می‌شد، جواب این سؤال هم خود به خود روشن بود. نوشته‌های وبلاگ‌ها در آن دوران بیشتر شبیه این بود که کسی دفترِ یادداشت‌های روزانه‌ی خود را به روی اینترنت آورده است.

خیلی از این نوشته‌ها به قدری شخصی بود که تقریباً کسی غیر از خود نویسنده از خواندن آن هیچ سودی نمی‌برد.

اما بعضی‌ها که زیرک‌تر بودند دستشان آمد که چه ابزار خوبی برای طرح گفتگو دارند. رفته رفته وبلاگ‌های پرخواننده و موفق سربرآوردند. وبلاگ‌هایی که در یک حوزه‌ی تخصصی مانند ادبیات، فلسفه، ریاضیات، برنامه‌نویسی یا اقتصاد و یا هر چیزی مانند این به انتشار نوشته‌های چالش‌برانگیز می‌پرداختند.

تا اینجای کار اینطور به نظر می‌رسد که وبلاگ یک روزنامه‌ی یک نفره است. و طبیعتاً بعدتر‌ها تولید پادکست مثل این است که یک رادیوی یک نفره داشته باشی. و فعالیت در یوتیوب یا آپارات یا حتی اینکه ویدئو‌های خودت را روی وبلاگ خودت منتشر کنی هم مثل این است که تلویزیون یک نفره داشته باشی.

در وبلاگ خود چه بنویسیم؟

بیراه هم نیست. اما این نوع نگاه نباید باعث شود که ما فکر کنیم قبل از اینکه وبلاگ پا به عرصه وجود بگذارد، مردم تولید محتوایی برای در میان گذاشتن اندیشه‌های خود نداشته‌اند!

اگر مثل من خوره کتاب باشید، کتاب‌هایی مانند درباره‌ی رمان و داستان کوتاه، مجموعه داستان تابستان از کامو، کتاب‌های کارو و خیلی کتاب‌های دیگر از این دست را چیزی بین کتاب و روزنامه یافته‌اید.

زمانی که تنها ابزار ما برای اطلاع رسانی رسانه‌های چاپی بود، گاهی افرادی کتاب‌هایی را چاپ می‌کردند که در واقع نباید به شکل کتاب چاپ می‌شد.

چرا که محتوایی داشت که آنقدرها هم در لباس کتاب جای نمی‌گرفت. امروزه این نوع نوشته‌ها را می‌توانیم در وبلاگ خود منتشر کنیم. به عبارتی با آنلاین شدن نشر، خیلی از چیزهایی که زمانی در روزنامه‌ها، هفته‌نامه‌ها، ماه‌نامه‌ها و کتاب‌ها چاپ می‌شد، امروز در قالب یک پست وبلاگ خیلی سریع‌تر و بهتر به دست مخاطبان می‌رسد.

با این نگاه کیفیت کتاب و نشریات ما بالاتر خواهد رفت. چرا که خیلی از چیزهایی که محتوایی در قامت متوسط دارد را در وبلاگ‌های خود منتشر خواهیم نمود. زمانی اقدام به انتشار کتاب خواهیم نمود که بخواهیم محتوایی بسیار ارزشمند در یک زمینه را نشر دهیم.

در همین زمینه

به روزنامه‌های امروزه نگاه کنید، چقدر با روزنامه‌های دهه‌ی 70 و 60 شمسی فرق دارند. در تمام دنیا این اتفاق افتاده است. هیچ روزنامه‌ای روی «خبر» سرمایه‌گذاری نمی‌کند. چرا که تا روزنامه از زیر چاپ بیاید، آن خبر تمام اینترنت را درنوردیده است.

دیگر هیچ نوجوان روزنامه‌فروشی در خیابان‌های ما فریاد نخواهد زود: فوق‌‌العاده! فوق‌العاده!

روزنامه‌های امروز بیشتر مقاله‌های تحلیلی و طولانی منتشر می‌کنند. این وضعیت هم درمورد روزنامه‌های ایرانی صدق می‌کند، هم در مورد روزنامه‌های غیرایرانی. به عنوان مثال به روزنامه‌هایی مانند شرق و سازندگی یا نیویورک تایمز و فیگارو نگاهی بیندازید.

دیگر لازم نیست خیلی از نوشته‌های خود را به صورت کاغذی منتشر کنیم و وبلاگ این تحول را به وجود آورده که آن‌ها را بهتر و سریع‌تر نشر دهیم.

همچنین مفهوم «داستان‌گویی» هم تغییر کرده است. امروزه روز وبلاگ‌هایی موفق‌تر هستند که محتوای داستان محور منتشر کنند. داستان گویی باعث جذب بهتر مخاطب می‌شود.

این دو مقوله را با هم در هم بیامیزید، خواهید دید که شما می‌توانید اندیشه‌های خود را در قالب یک وبلاگ طرح کنید، و اگر آن را به شکلی درست و جذاب ارائه دهید، خواهید دید که سریع‌تر و عمیق‌تر از یک نشریه کاغذی موفقیت به دست خواهید آورد.

زمانی البته این امکان برای همه‌ی ما فراهم نبود که حرف خود به مردم جهان برسانیم. بماند که همه‌ی ما تحصیل‌کرده هم نبودیم، به کتاب‌های کمی دسترسی داشتیم و به طور کلی در وضعیتی بودیم که خیلی سریع تحت تأثیر نشریات جریان اصلی قرار می‌گرفتیم.

در وبلاگ خود چه بنویسیم؟

برای همین وقتی نویسنده‌ای یادداشت‌های روزانه‌ی خود را منتشر می‌کرد، هر چه که نوشته بود برای ما جذابیت عجیبی داشت. انگار وقتی نویسنده‌ای معروف می‌شود، ناله کردن او، زندگی شخصی او، یادداشت‌های باری به هر جهتی که فقط ارزش یک بار خواندن را دارد و … خود به خود ارزش دوصد چندانی پیدا می‌کرد. تا حدی که پول می‌دادیم و آن کتاب را می‌خریدیم.

این را هم بگویم که خیلی از ما تحت تأثیر خیلی از همین نوشته‌های روزانه یک نویسنده قرار می‌گرفتیم و سعی می‌کردیم جملاتی را از لای کتاب استخراج کرده و به اصطلاح امروزی‌ها quote کنیم.

امروزه دیگر اینطور نیست که از این ماه تا آن ماه منتشر شویم که فلان ماهنامه دربیایید و ببینیم که چه گفته و چه نگفته. و مثلاً وقتی روی جلد عکس فلان شاعر را ببینیم با هیجان ان را بخریم که ببینیم چه درباره او نوشته شده است.

در همین زمینه

وقتی چنین چیزی می‌خریدم، خواندن یک مصاحبه‌ی طولانی با آن شاعر یا نویسنده می‌توانست یکی دو ساعت وقت مرا بگیرد و ذهن مرا هم مدت خیلی زیادی به خود مشغول کند.

بماند که خیلی از نویسنده‌ها و شعرای ما آدم‌های پرادا و اطواری بودند و با لوس‌بازی خیلی مضحکی خود را قهرمانی عجیب و غریب جلوه می‌دانند. یک خستگی و ناامیدی پر از غر زدن و حرف‌های گنده و در عین حال مبهم که ذهن چند نسل جامعه را به انحراف برد.

کافی بود در همان نشریه کتابی معرفی شود. انگار که فقط یک کتاب در این کره‌ی خاک چاپ شده باشد و همان یک کتاب را هم آن نشریه معرفی کرده باشد. حرص خریدن کتاب یکی از بدترین حرص‌هایی است که من دیده‌ام. خودم دچارش بوده‌ام. من البته آدم کتاب‌خوان و تحلیل‌گری هستم و تعدادی زیادی از کتاب‌هایی که خریده‌ام و یا امانت گرفته‌ام را خوانده‌ام.

اینجا می‌خواهم به این نکته هم اشاره کنم که چه کتاب‌ها که خریدم و یا امانت گرفتم و خواندم و فهمیدم که عمرم را هدر داده‌ام. و کتاب‌هایی که خریده‌ام و نخوانده‌ام. الان هم از لحاظ فکری از آن کتاب‌ها جلوتر هستم و هرگز آن را نخواهم خواند.

اما آن روزها رفت و به مدد اینترنت ما خیلی زود با ابعاد بیشتری از نویسنده‌ها، شعرا، دنیای کتاب، خبر، سیاست و … آشنا شدیم. الان دیگر اینطور نیست که هر چیزی که فلان نویسنده منتشر کند برای ما خیلی ارزشمند باشد. دیگر خیلی چیزها را نمی‌شود بر روی بستر کاغذی منتشر کرد و باید آن را در وبلاگ با افراد جامعه در میان گذاشت.

خیلی‌ها البته هنوز از قافله عقب هستند و هنوز فکر می‌کنند به صرف اینکه چیزی روی کاغذ منتشر شود ارزشمندتر از این است که بر روی اینترنت قرار بگیرد. نمونه‌ی آن به نظرم محمود دولت آبادی است که این اواخر هر کتابی را منتشر می‌کند. در یادداشتی که در مورد کتاب «نون نوشتن» نوشته‌ام این نکته را ذکر کرده‌ام که محتوای آن بیشتر برای انتشار بر روی یک وبلاگ مناسب است تا به صورت کتاب منتشر کردن.

خیلی‌ها ایراد می‌گیرند که مردم دیگر کتاب نمی‌خوانند. یا حتی بعضی معتقدند نه تنها کسی دیگر کتاب نمی‌خواند، بلکه کسی اصلاً مطالعه نمی‌کند، چه کتاب چه وبلاگ و چه روزنامه!

این اظهار نظر از روی اطلاعات کم است. اول اینکه همانطور که گفتم خیلی از چیزهایی که زمانی بر روی کاغذ منتشر می‌شد، امروزه بر روی وبلاگ‌ها قابل دسترس است. پس به یک معنا همین یک عامل می‌تواند تعداد چاپ و همچنین فروش کتاب کاغذی را پایین بیاورد.

به روز رسانی وبلاگ

دیگر اینکه همین که در فضای وب می‌توانید جستجو کنید و راجع به موضوع خاصی چندین و چند مقاله بخوانید و با وبلاگ‌ها و نویسندگان متفاوت آشنا شوید، باعث می‌شود زمانی اقدام به خرید یک کتاب کنید که ابتدا از جامع و اموزنده بودن ان کتاب مطمئن شده باشید. که در نتیجه به نظر من کمیت کتاب خواندن کم شده است ولی کیفیت آن برعکس خیلی هم بهتر شده. نمونه‌ی واضح ان تیراژ کتاب‌هایی است که در زمینه‌ای خاص محتوای برتر دارد.

در همین زمینه

البته بعضی افراد که با تکنولوژی همراه هستند توانسته‌اند از فضای وب برای شناساندن خود به طیف وسیعی از مردم کمک بگیرند که در نتیجه کتاب یا هر محصول دیگری که دارند را بهتر خواهند فروخت.

مسأله‌ی بعدی که می‌خواهم به آن اشاره کنم بالا رفتن میزان مطالعه‌ی دیجیتال است. مردم مطالعه‌ی دیجیتال دارند و حتی برای محتوای دیجیتال پول هم پرداخت می‌کنند. من سایت‌های ایرانی زیادی دیده‌ام که حق اشتراک برای یک سری از مطالب خود قرار داده‌اند و اتفاقاً درآمد خوبی هم از این راه کسب می‌کنند. آموزش‌های آنلاین هم که البته نیاز به بحث ندارد. حتی من دیده‌ام که افرادی پول می‌دهند تا چند داستان را بخرند و بخوانند. ان هم به فرمت دیجیتال.

الان می‌خواهم به سؤال اولم برگردم:

در وبلاگ خود چه بنویسیم؟

ما می‌توانیم هر بحثی که روشن کننده است را در وبلاگ خود منتشر کنیم و بعد از مدتی مخاطب خاص آن محتوا را بیابیم. هر بحث تحلیلی یا اموزشی یا سرگرم کننده می‌تواند محتوای خوبی برای یک وبلاگ باشد.

خیلی از گفتگوهای روزمره‌ای که با دوستان خود در مورد فیلم‌ها، کتاب‌ها، موسیقی‌ها، مسائل تخصصی کار خود، تجربیاتی که در زندگی و حرفه‌ی خود داشته‌ایم، انجام می‌دهیم خوراک خوبی برای وبلاگ‌نویسی هستند.

این که از خود می‌پرسیم «خوب چی بنویسیم؟» به خاطر این نیست که واقعاً حرفی و ایده‌ای برای نوشتن نداریم. بلکه به خاطر این است که به خود نوشتن عادت نداریم.

کافی است یکی دو بار پشت سیستم بنشینیم و شروع کنیم به تایپ کردن، بعد از چند مدت به نوشتن عادت می‌کنیم. هر بار که موضوعی به ذهن ما خطور کند، یک نوشته‌ی خوب از آن در خواهد آمد و بر روی وبلاگ قرار خواهد گرفت.

اینجای کار است که متوجه می‌شویم نویسندگانی که زمانی از نظر ما در قله اندیشه، فرهنگ و نوشتن قرار داشته‌اند، در کنار همه‌ی ویژگی‌های ممکن، فقط یک فرق اساسی با ما داشته‌اند: آن‌ها می‌نوشته‌اند و می‌نوشته‌اند و باز هم می‌نوشته‌اند تا زمانی که به این توانایی دست بیایند که موضوعی روزمره را به خوبی پرورش بدهند.

وبلاگ نویسی لپ تاپ قهوه

هر چه دلشان می‌خواسته و دغدغه‌ی روزمره‌شان بوده است را نوشته‌اند و در قالب کتاب به ما فروخته‌اند. همه‌ی کتاب‌های معروف شاهکار ادبی و فکری نیستند. بلکه فقط ساخت و پرداختی حرفه‌ای دارند و هم اینکه فردی جرأت کرده چیزی بنویسد و آن را منتشر کند.

محتوای خیلی از کتاب‌هایی که سابق بر این منتشر شده از همین قاعده تبعیت می‌کند: وقتی آن‌ها را می‌خوانیم به خوبی درک می‌کنیم که محتوایی به ما فروخته شده است که بیشتر به درد انتشار در یک وبلاگ می‌خورده تا چاپ بر روی کاغذ.

من و شما هم می‌توانیم خالق چنین محتوایی باشیم. فقط کافیست بت‌های خودساخته ذهنی را خراب کنیم و جرأت نوشتن به خودمان بدهیم.

حالا به نظر شما بهتر است در وبلاگ خود چه بنویسیم؟

چند مقاله مرتبط با اینکه در وبلاگ خود چه بنویسیم


اگر دوست دارید همیشه اولین نفری باشید که از به روزرسانی‌های سایت مطلع می‌شوید، لطفاً ای‌میل خود را در قسمت زیر وارد کنید.

Education photo created by freepik – www.freepik.com

Photo by Michał Parzuchowski on Unsplash

Image by Dok Sev from Pixabay

Image by Werner Moser from Pixabay

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *