خیلیها خاطره نویسی را کاری عبث و بیهوده میدانند، همان طور که خیلیها برای وبلاگنویسی هم ارزشی قائل نیستند. اما تحقیق جدیدی که انجام شده است، نشان میدهد که اگر اقدامی برای ثبت خاطرات، ایدهها و اندیشههای خود نکنید، این فشار فکری و انبار کردن اسرار یا اطلاعات، با ایجاد جدالی درونی در دو ناحیه مغز، باعث کاهش عملکرد شناختی شما میشوند. مطلبی که در ادامه میخوانید از سایت http://www.1pezeshk.com انتخاب شده است. هرچند که تاریخ نوشته مربوط به سال ۲۰۱۴ میباشد، اما همچنان محتوای تازه و مفیدی دارد. امید که برای شما هم مفید باشد.
نگاه علمی به خاطره نویسی
دیوید ایگلمن، دانشمند علوم اعصاب کالج پزشکی بایلور است، او به تازگی تحقیقاتی در مورد آثار مخرب حفظ کردن اسرار روی مغز، انجام داده است.
تئوری ایگلمن خیلی ساده بود: یک قسمت از مغز میخواهد که افشاگری و فاشگویی کند و از این طریق استرس درونی را کاهش بدهد و قسمت دیگر میخواهد که رازها را در ناخودآگاه و اعماق ذهن، انبار کند. این دو قسمت با هم جدال دارند و سرانجام یکی پیروز خواهد شد، اما در این فاصله، مغز و عملکردش آسیب میبیند.
روانشناس دیگری به نام کلایتون کریچر از دانشگاه کالیفرانیا هم بر این عقیده است که حفظ اسرار، به مانند یک فرایند خودتنظیمی است، به عبارت دیگر همان طور که ما در جریان رژیم گرفتن به خود فشار میآوریم و از خوردن یک غذای پرکالری و آماده، پرهیز میکنیم، برای حفظ اسرار هم این سختی و مرارت را باید بکشیم.
در پژوهشی که نتایج آن در مجله Experimental Psychology منتشر شده است، کریچر و همکارانش نسان دادهاند که انرژی لازم برای حفظ اسرار، توانایی شناختی ذهن ما را کاهش میدهند. آنها در یک مطالعه شبیهسازی نشان دادند که چنانچه افرادی، چیزی مثل ترجیح جنسیتی خود را مخفی کنند، در آزمونهای فیزیکی و نیز در تعاملات اجتماعی ضعیفتر خواهند بود.
به عبارت دیگر اگر ما همواره مواظب چیزی باشیم که میخواهیم بیان کنیم، مبادا که سری را فاش کنیم، تواناییمان در عرصههایی مثل واکنشهای احساسی، کاهش پیدا خواهد کرد.
در مطالعه دیگری نشان داده شد که نگهداری اسرار، سطح هورمون کورتیزول را که در مواقع مواجهه با استرس بالا میرود، افزایش میدهد.
چیز دیگری که معلوم شد، این بود که حفظ سر میتواند باعث ایجاد سردرد، تهوع، سردرد و احتمال بیشتر ابتلا به افسردگی و اضطراب شود.
اما چطور خاطرهنویسی پادزهر این مشکلات میشود؟
مسلماً فاش کردن اسرار، کل مشکلات را از بین میبرد. اما خب، نمیشود پیش هر کسی رفت و اسرار را برملا کرد. اینجاست که خاطرهنویسی به کار میآید.
هم مطالعات امواج مغزی و هم MRI عملکردی نشان دادهاند که خاطرهنویسی، میزان ارتباط بین نیمکره راست و چپ مغز را افزایش میدهد.
سایر آثار مثبت خاطرهنویسی اینها هستند:
- افزایش علکرد سیستم ایمنی
- افزایش سلولهای T در بیماران مبتلا به ایدز
- کاهش ویزیتهای پزشکی ناشی از بیماریهای مرتبط با استرس
- افزایش سطح حافظه
- افزایش قابلیت مدیریت موقعیتهای استرسزا
- کاهش اشتباهات شغلی
خاطره نویسی و وبلاگ نویسی، دو عمل مشابه
همیشه وقتی صحبت از خاطره نویسی میشود، همانطور که در متن هم چندبار اشاره شد، فکرهای همهی ما به سمت نوشتن اسرار غیرقابل بیان میرود. این نکته از جهاتی درست است. بنابراین همانطور که مطالعه نشان داده است خاطره نویسی میتوان استرس زیادی را از ما دفع کرده و به سلامتی ما کمک کند. اما رشد قابلیتهای مغز و جلوگیری از زوال آن لزوماً به این یک کار محدود نمیشود. نوشتن دیگر ایدههای ما هم میتواند نقش زیادی در رشد تواناییهای ذهن داشته باشد. لذا میتوان به وبلاگ نویسی به عنوان فعالیتی مشابه خاطره نویسی اشاره کرد.
کلاً شاید شما هم به تجربه یافته باشید که نوشتن ایدهها و کارهایی که به ذهنتان راه یافته، تمرکز حواس شما را بسیار بیشتر میکند. اگر این ایدهها را ننویسید، گویی که اپلیکیشنی هستند که قسمتی از توان پردازشی ذهنی را در پشتزمینه میبلعند و تمرکز شما را کاهش میدهند. اما نوشتن آنها برابر است با آسودهخیالی از فراموش نکردن آنها و مجال رسیدن به کارهای اصلی. بنابراین یک دفترچه یادداشت یا یک اپلیکیشن برای نوشتن ایدهها و اقدامات را فراموش نکنید.
در متن اصلی البته صحبتی از وبلاگنویسی نشده است، اما به گمان من وبلاگنویسی، یکی از مؤثرترین کارها برای کاهش استرس میتواند باشد. گرچه در وبلاگ نمیتوان در مورد همه مسائل و مشکلات و دغدغهها زندگی نوشت، اما دستکم همان قسمتی هم امکان بروز مییابند، باری از مغز کم میکنند.
اما اگر وبلاگنویسی را هم دوست نداشتید، یک دفترچه خاطرات تهیه کنید و سعی کنید هر روز یا چند روز یک بار، چند سطری در آن بنویسید.
منبع: اثرات مفید خاطرهنویسی از نظر علمی اثبات شد. توسط علیرضا مجیدی. ۱۹ آذر ۱۳۹۳. سایت یک پزشک