گزارش یک آدم ربایی

گزارش یک آدم ربایی

مقدمه

مروری بر کتاب گزارش یک آدم ربایی.‏ نوشته‌ی گابریل گارسیا مارکز، ترجمه‌ی کیومرث پارسای. نام مارکز با نام رمان صد سال تنهایی عجین است. شاهکاری ادبی با ساختاری خارق‌العاده و داستانی تأمل برانگیز. به همین خاطر عموماً فکر می‌کنند که هر آنچه که مارکز نوشته لزوماً دیرفهم و پیچیده است. اگر شما هم اینگونه فکر می‌کنید حتماً ‏کتاب «گزارش یک آدم ربایی» را بخوانید.

علت نگارش این رمان چیست؟

این کتاب همانگونه که از نامش پیداست، ‏با ذهنیت ما در مورد رمان کمی متفاوت است. یک گروگان‌گیری واقعی رخ می‌دهد و ده خانواده را مستقیم و کل کشور را غیرمستقیم و به مدت زمان تقریباً ۶ ماه درگیر خویش می‌کند. از جمله‌ی این ده خانواده گروهی از دوستان مارکز هستند که از وی می‌خواهند حتماً در این زمینه چیزی بنویسد. و این اثر در نتیجه‌ی قولی که مارکز به دوستان خود می‌دهد خلق می‌شود: «ماروخا پاچون و شوهرش آلبرتو وی یامیزار در اکتبر ۱۹۹۳ ‏به من پیشنهاد کردند درباره‌یِ شش ماه ربایش ماروخا و تلاشهایِ سرسختانه‌ی آلبرتو برای آزادی او، کتاب بنویسم». ‏همانگونه که مارکز خود در مقدمه‌ی کتاب می‌گوید هدفش از نگاشتن این رمان، انعکاس تمام وجوه یک عملیات گروگان‌گیری ‏است که تظاهراتی بیرونی از مفاسد و مشکلات سیستماتیک مهم‌تری است که علیرغم مبتلا بودن جامعه به آن، همه از آن ‏غافلند: «طرح نخست، به پایان رسیده بود که فهمیدیم این آدم ربایی را نمی‌توان جدا از نُه مورد آدم ربایی دیگری که ‏هم‌زمان در کشور رخ داده بود، مورد بررسی قرار داد. زیرا در واقع آنگونه که در نگاه نخست تصور می کردیم، ده آدم ‏‏ربایی متفاوت در کار نبود. بلکه یک آدم ربایی جمعی به حساب می‌آمد که یک گروه دارای هدف مشخص، ده نفر را ‏با دقت برگزیده و به اجرا گذاشته بود».

ساختار رمان

مارکز برای شروع کار خود، با همه‌ی قربانی‌های آزاد شده و خانواده‌ی آن‌هایی که کشته شده‌اند، صحبت کرده و همه آن چه را شنیده، نوشته است. سپس به صورت بریده بریده، همانگونه که ‏برای یک رمان چند-راوی مناسب است، همه آن ها را کنار هم آورده است. تا اینجای کار، به نظر نمی رسد مارکز کار شاقی ‏کرده باشد! هنر مارکز در نحوه‌ی کنار هم چیدن و روایت کردن ماجرا از زبان افراد مختلف و انتخاب برش‌های مناسب خود را نشان داده است.  مارکز موفق شده است به خوبی به مقصود خود که همانا چهره نمایی از علتی که گروگان گیری معلول آن است، نیل یابد. قلم وی آن قدر قوی است و آن قدر زیبا کلمات را به خدمت می‌گیرد که حتی از گذر یک ترجمه عجولانه و ‏چاپ عجولانه‌تر و پر از اغلاط تایپی، باز هم زیبایی‌های خود را نشان می‌دهد. توصیف‌ها، شخصیت‌پردازی‌ها، ارائه‌ی ذره ‏ذره اطلاعات، از جایی به جای دیگر رفتن، مطلب را در جایی رها کردن و خواننده را به جای دیگری بردن و سپس بعد ‏از چند بار تغییر راوی دوباره به جای اول برگشتن، همه و همه آن قدر جذاب و زیبا انجام شده است که نمی توانید برای ‏لحظه‌ای حتی، کتاب را واگذارید. همچنین منطق محکم و انسانی حاکم بر نثر وی آن چنان است که به هیچ وجه درگیر ‏عواطف سرکش نمی شوید که مزاحم دید شما شود. علیرغم این که می‌دانید این اتفاقات همه واقعی هستند و براساس ‏مستندات نوشته شده‌اند، با یک اثر جادویی یا تخیلیِ صرف، طرف نیستید بلکه اثر یک نوع رمان – مستند است. اما باز ‏هم به دلیل مهارت مارکز و هدفی که داشته دچار خشم و ناامیدی و حتی نفرت از چند نفر گروگان گیر نمی‌شوید. به ‏راستی گروگان گیر خود مانند گروگان خود یک قربانی نیست؟ کورسوی امید هر لحظه تقویت می شود. با منطق و واقع ‏گرایی توام با توجه به انسان و مسائل عاطفی‌اش، مارکز، برای ما پرده از رازهایی بر می‌دارد که ممکن است یک ‏جامعه را به چنین سراشیبی خطرناکی بلغزاند که شاهدیم در این رمان توصیف شده است.

درباره‌ی ترجمه‌ی گزارش یک آدم ربایی

در خصوص ترجمه‌ی فارسی این اثر نکاتی قابل بیان است: ‏ناشر محترم احتمالاً خیلی دوست داشته است که هر چه سریع‌تر و احتمالاً به عنوان اولین ارائه کننده‌ی این کتاب، ‏بتواند سهمی از توجه محافل ادبی و هم گردش مالی مربوط را، به سمت خویش متوجه سازد. که البته این از همت ‏ایشان ناشی می‌شود و هیچ ایرادی بر ایشان و دیگر عزیزان فعال بخش‌های فرهنگی وارد نیست. به ایشان به خاطر ‏همت‌شان تبریک فراوان می‌گویم. عجله‌ای که مترجم و طراح جلـد داشته‌اند نیز، احتمالاً از همین جا ناشی می ‌شود. نگارنده خود تجربه‌ی ترجمه، فراوان دارد. کاملا درک می‌کنم وقتی با متنی بد قلق طرفی و به دلایلی باید کار ‏را زود تحویل دهی، فشار کار، هم در جمله‌بندی‌ها و هم در کیفیت تایپ تاثیر بسیار دارد و ماحصل هر چه هست نه از ‏بی‌سلیقگی و ناتوانی مجموعه‌ی دست اندرکار (خواه یک نفر، خواه صد نفر) بلکه به خاطر محدودیت زمانی است. ‏ماحصل اینکه:

  1. ‏‏طــــرح جــلد می توانست در عین سادگی بیشتر، بسیار جالب‌تر، زیباتر و مناسب تر انتخاب شود. ‏‏
  2. مترجم محترم، کاملاً مبرهن است که بر متن مادر تسلط داشته و با دقت قابل ملاحظه‌ای اثر را به فارسی ‏برگردانده، اما گاهی دچار شتابزدگی شده و جملاتی را بدون وضوح لازم رها کرده است
  3. ‏کتاب با فونتی تایپ شده است که اصلاً مناسب خط فارسی نیست! فونت های زیبا و خوش خوان فارسی کم نیستند. اندازۀ فونت درشت است و می تواند ریزتر باشد. که خواه ناخواه روی زیبایی ‏ظاهری و حجم کتاب هم تاثیر مثبت بگذارد.
  4. ‏علایم سجاوندی به درستی رعایت نشده است و این به نوبه‌ی خود خیلی آزاردهنده است: هم در خوانش ‏کتاب که باعث می شود خیلی از جملات با کژتابی توام باشد، و هم از نظر حساسیت به اینکه دوست داریم ‏نکات دستوری حتی در سطح علایم سجاوندی رعایت شود. این گونه کتابها بسیار دست به دست خواهند شد ‏و ترس من از این است که خیلی از نوآموزان، الگوی غلط گیرند.
  5. ‏‏غلط‌های تایپی هم زیاد است.‏من آن قدر از این کتاب و محتوای آن لذت برده‌ام که اگر بدانم ناشر در تجدید چاپ اثر، طرح جلد زیبایی را انتخاب ‏کرده (ساده و دلنشین) و هم نوع و سایز فونت را، هم چنین غلط های تایپی و همه نکات ویراستاری را مورد تجدید نظر ‏قرار داده! قطعاً یک نسخه‌ی دیگر خواهم خرید و کل اثر را دوباره خواهم خواند. هر چند که اثر بسیار زیباست و ‏خواندن آن انسان را به جایی می برد که یادش می رود به این چیزها دقت کند. اما با وجود این اصلاحات، قطعاً اثری ‏منحصر به فرد و بسیار زیباتر خواهیم داشت که ارزش آن را دوصد چندان خواهد کرد. ‏این کتاب را نشر علم منتشر کرده است.

پی‌نوشت

این مقاله اولین بار در روزنامه‌ی ابتکار و با نام «نگاهی به رمان گزارش یک آدم ربایی» چاپ شد. آنچه در اینجا خواندید ویرایشی از آن مقاله است.

روزنامه ابتکار   |   ۱۳۹۴/۰۴/۱۴   |   کد خبر: ۱۱۳۱۳   |

در همین زمینه


اگر دوست دارید همیشه اولین نفری باشید که از به روزرسانی‌های سایت مطلع می‌شوید، لطفاً ای‌میل خود را در قسمت زیر وارد کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *