جمعه ۲۲ آذر ۱۳۹۸

یک عذرخواهی به خودم بدهکارم

خیلی اتفاقی در صفحه یکی از دوستان در اینستاگرام ویدئویی از امیرنظام صمدآبادی دیدم با عنوان «من یک عذرخواهی به خودم بدهکارم». متن این ویدئو این است:

«کلاس دوم دبستان شیفت بعد از ظهر بودم باران تندی می بارید. یک چتر هفت رنگ دسته آبی سوت دار آن روز صبح خریده بودم. وقتی به مدرسه رفتم دلم می خواست با همان چتر زیبایم زیر باران بازی کنم اما زنگ خورد.

هر عقل سالمی تشخیص می داد که کلاس درس واجب تر از بازی زیر باران است. یادم نیست آن روز چه درسی معلمم به من یاد داد اما دلم هنوز زیر همان باران توی حیاط مدرسه جا مانده… بعد از آن روز شاید هزار بار دیگر باران باریده باشد ومن صد بار دیگر چتر نو خریده باشم اما آن حال خوب هشت سالگی هرگز تکرار نمیشود!

این اولین بدهکاری من به دلم بود که در خاطرم مانده

بعد از آن هر روز به اندازه ی تک تک ساعت های عمرم به دلم بدهکار ماندم …

به بهانه ی عقل و منطق از هزار و یک لذت چشم پوشیدم…

از ترس آنکه مبادا آنچه دلم میخواهد پشیمانی به بار آورد خیلی وقت ها سکوت اختیار کردم…

اما حالا بعضی شب ها فکر میکنم اگر قرار بر این شود که من آمدن صبح فردا را نبینم چقدر پشیمانم از انجام ندادن کارهایی که به بهانه ی منطق، حماقت نامیدمشان!

من خیلی به خودم بدهکارم ….خیلی

حالا می دانم هر حال خوبی، سن مخصوص به خودش را دارد … باید در لحظه زندگی کرد …

ﻣﻦ ﯾﮏ ﻋﺬﺭﺧﻮﺍﻫﯽ ﺑﻪ “ﺧﻮﺩﻡ” ﺑﺪﻫﮑﺎﺭﻡ…

 

پ.ن:

اولین بدهکاری شما به دلتون چی بود که تو خاطرتون مونده؟

با مهر و علاقه،

#امیرنظام_صمدآبادی»

شناسه اینستاگرام امیرنظام در اینستاگرام این است، روی آن کلیک کنید: @amirnezam.s

لینک ویدئو هم این است: من یک عذرخواهی به خودم بدهکارم