سه اصل بی‌رحمانه و عجیب در مورد مدیریت زمان

راجع به مدیریت زمان صحبت‌های زیادی شده است. با اینکه در این زمینه مقاله‌ها و کتاب‌های زیادی وجود دارد و حتی در شبکه‌های اجتماعی هم می‌توان ویدیوهای بسیاری در این زمینه مشاهده کرد، اما در نهایت درصد قابل توجهی از حرف‌هایی که راجع به مدیریت زمان گفته می‌شود تکراری است.

در این نوشته می‌خواهم راجع به بخش‌هایی از مدیریت زمان که در سایه مانده است، نور بیندازیم.

مدیریت زمان، یک تصور غلط

یکی از تکراری‌ترین حرف‌هایی که راجع به مدیریت زمان گفته می‌شود این است که یک برگه A4 بردارید و به کمک خط‌کش و خودکار، یک سری خط‌های افقی و عمودی روی آن بکشید و اسمش را جدول برنامه‌های هفتگی بگذارید. سپس در خانه‌های ستون سمت راست، ایام هفته و در خانه‌های ردیف بالا، ساعت‌های روز را بنویسید. در نهایت در هر کدام از خانه‌های باقیمانده کارهایی که باید انجام دهید را بنویسید و از فردای روزی که این جدول را دیوار اتاقتان چسپاندید، همۀ هم و غم خود را روی اجرای این برنامه‌ها بگذارید. البته که این روش اشتباه است و اگر فکر می‌کنید مدیریت زمان یعنی این، مطمئن باشید که راهی که می‌روید به ترکستان است.

تعجب نکنید که خیلی از افرادی که سمت مدیریت زمان می‌آیند، بعد از مدتی، همۀ این کاغذبازی‌ها را رها می‌کنند و دوباره برمی‌گردند به آن زندگی بی‌نظم و اصول قبلی که داشتند.

ابتدا اینکه این کار، مدیریت زمان نیست و بیشتر شبیه نوشتن یک برنامۀ زمان‌بندی‌شده برای یک ربات است.

مدیریت زمان، همانطور که از ترکیب برمی‌آید، یعنی به طور هم‌زمان، هم وقت مناسبی برای انجام کارهای ضروری اختصاص دهید و همچنین با انجام ندادن یک سری کارهای دیگر و تغییر عادت‌های مخرب از هدر رفتن زمان جلوگیری کنید.

طبق تجربه‌ای که من در این سال‌ها داشته‌ام (از دبیرستان تا الان)، مدیریت زمان هیچ ربطی به خط‌خطی کردن کاغذ و جدول‌کشی و ساعت‌بندی و لیست بایدها و نبایدها ندارد.

تصور غلط to do list

۳ خصوصیت اخلاقی مهم برای مدیریت درست زمان

مدیریت زمان به این معنی نیست که تمام وقتی که در یک روز دارید را به کارهای مهم زندگی خود بپردازید. همان طور که بالاتر گفتم این روش فقط باعث خستگی می‌شود و خیلی زود شما را دلسرد می‌کند. در عوض، ۳ خصوصیت اخلاقی بسیار خاص هست که باید در خودتان پرورش دهید. بعد از آن خواهید دید که یک دورۀ پوست‌اندازی ۶ تا ۹ ماهه پیش رو دارید و سپس با خروج از این دوره، رشدتان آغاز می‌شود.

با آدم‌ها بی‌رحم باشید!

اولین خصوصیتی که لازم است در خود پرورش دهید، بی‌رحمی است. کمی عجیب است اما باید یاد بگیرید با آدم‌ها بی‌رحمانه رفتار کنید. چرا؟ چون که مدیریت زمان به آدم‌های اطراف شما هم ربط دارد. اگر می‌خواهید از زمانی که دارید به نحو احسن استفاده کنید، باید دور خیلی از آدم‌های اطرافتان را خط بزنید. باید یاد بگیرید که به خیلی از آدم‌ها نه بگویید. باید قدرت نه گفتن را در خودتان پرورش دهید. چه بخواهید قبول کنید چه نخواهید قبول کنید، این یک واقعیت است که در جامعه ما آدم‌ها حریم بسیار کم رنگی با آدم‌های اطراف خودشان دارند. در نتیجه خیلی وقت‌ها پیش می‌آید که شما به صورت کاملاً ناخودآگاه و بدون اینکه حواستان باشد، به افراد مختلفی سرویس دهی می‌کنید، برای آنها وقت می‌گذارید و یک سری کارها انجام می‌دهید که در ازای آن نه قرار است پولی بگیرید و نه قرار است بعداً از سمت آن آدم‌ها کمکی به شما برسد.

به نظر می‌رسد که در عالم دوستی، دارید با یک سری از دوستانتان وقت می‌گذرانید و گاهی به آن‌ها کمک می‌کنید. ولی در خیلی از موارد این طور نیست. آن آدم‌ها دوستان شما نیستند؛ آن‌ها شما را دوست خودشان کرده‌اند تا در پوشش دوست از شما خدمات بگیرند و وقت شما را در راستای اهداف خودشان استفاده کنند.

بنابراین یکی از بهترین راه‌ها برای مدیریت زمان، مدیریت زمانی است که با بقیۀ آدم‌ها می‌گذرانید. باید به این توجه کنید که با چه آدم‌هایی وقت می‌گذرانید و از آن مهم‌تر اینکه اساساً چه لزومی دارد که آن‌ها در زندگی شما باشند.

بودن در جمع‌های مختلف باعث می‌شود که خیلی از استانداردهای زندگی خود را زیر پا بگذارید. اینکه می‌خواهید چه ساعتی ورزش کنید، برنامه غذایی شما چیست و چه چیزهایی را باید از برنامۀ غذایی‌تان حذف کنید، چه ساعتی می‌خواهید بخوابید و استانداردهایی از این دست، تنها در صورتی عملی هستند که به طور دقیق و در زمان مقرر پیاده شوند. ولی اگر که دوستان زیادی داشته باشید، اهل جلسه گرفتن و این محفل و آن محفل رفتن باشید، خیلی زود کل این دیسیپلین‌ها را زیر پا می‌گذارید.

کارهایی که نباید انجام دهیم خیلی مهم‌تر هستند

به جای تمرکز روی کارهایی که باید انجام دهید، روی کارهایی تمرکز کنید که نباید انجام دهید!

دومین خصوصیتی که باید درخود پرورش دهید، خصوصیت تمرکز بر روی حذف زوائد و نبایدهایی است که وقت شما را تلف می‌کنند. به طور مثال وابستگی به شبکه‌های اجتماعی، بیرون رفتن و تمرکز نداشتن روی پروژه‌های یادگیری، تماشای تلویزیون و …. هر کدام از این‌ها می‌توانند به تنهایی وقت زیادی را از شما بگیرند. حالا اگر این نوع فعالیت‌ها را کنار بگذارید، وقت زیادی در روز آزاد می‌کنید که می‌توانید به کارهای مهم و ضروری اختصاص دهید، بدون اینکه نیاز باشد یک جدول رسم کنید و با وسواس برای هر دقیقه برنامه‌ریزی کنید.

این را در نظر بگیرید که از زمانی که از خواب بیدار می‌شوید تا لحظه‌ای که می‌خوابید، ۸ یا ۹ ساعت از زمان خود را روی یک سری کارهای پرت و بیهوده و بی‌حاصل می‌گذرانید. به عبارتی، آزاد شدن این ۸ یا ۹ ساعت زمان، کمک بسیار زیادی به شما می‌کند که وقت کافی برای انجام کارهای ضروریتان داشته باشید.

تغغیر عادتها

عادت‌ها یک‌شبه تغییر نمی‌کنند

عادت‌ها باید به صورت گام به گام تغییر کنند. شما نمی‌توانید به یک‌باره ده یا دوازده تغییر متفاوت در برنامۀ روزانه‌تان ایجاد کنید. به طور مثال نمی‌شود که در یک هفته، هم برنامۀ خوابتان را تنظیم کنید، هم ارتباط با آدم‌های غیر مفید را قطع کنید، هم کارهایی که نباید انجام دهید را کنار بگذارید، هم روزی ۸ ساعت روی برنامه‌های اصلی زندگی‌تان کار کنید. این یک تصویر رویایی است و هر کس که خواسته این کار را بکند برنامه‌اش در همان هفته اول شکست خورده است.

در عوض سعی کنید هر بار یک عادت را در خودتان تغییر دهید. به طور مثال، اگر قرار است برنامۀ خوابتان را تنظیم کنید، ابتدا فقط روی تنظیم ساعات خوابتان کار کنید. بعد بروید سراغ عادت بعدی. اگر قرار است وابستگی به شبکه‌های اجتماعی را کم کنید ابتدا این کار را انجام دهید و بعد بروید سراغ رفتار دیگری که باید اصلاح شود.

در مورد عادت‌های مفید، یا به عبارتی کارهایی که باید انجام دهید هم، به همین شکل است. یعنی ابتدا مثلاً پروژه یادگیری زبان را پیش ببرید، بعد از مدتی که روی غلطک افتادید، بروید سراغ پروژه‌های بعدی.

تمام تجربۀ من در یک پاراگراف

طبق تجربه من، مهم‌ترین کاری که ما در مدیریت زمان می‌توانیم انجام دهیم این است که تمام آشفتگی‌های زندگیمان را بگذاریم کنار، به هیچ کدام از نقاط منفی وضع فعلی زندگیمان فکر نکنیم و مهم‌ترین کاری که باید در حال حاضر انجام دهیم را در نظر بگیریم. همان یک کار را به سرانجام برسانیم. بعد برویم سراغ دومین کار مهمی که مدت‌هاست عقب افتاده است و بعد برویم سراغ سومین کار مهمی که مدت‌هاست پشت گوش انداخته‌ایم. و به همین ترتیب، هر بار در یک دوره ۳ تا ۶ ماهه، پروژه‌های بزرگ‌تری که در زندگیمان عقب افتاده را انجام می‌دهیم.

مدیریت زمان یعنی واقع‌گرایی. هیچ فرد ایده‌آلیست و پرفکشنیستی نمی‌تواند در مدیریت زمان موفق باشد.

در همین زمینه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *