تصمیمگیری برای همه فرایندی ساده به نظر میرسد. اما گاهی موقعیتهایی در زندگی ما پیش میآید که به نظر میرسد تصمیمگیری فرایندی پیچیده است.
طوری که به نظر میرسد برای اتخاد تصمیم درست باید اطلاعات خاصی داشت. اطلاعات خاص هم در ذهن اکثر ما دقیقاً آن قسمتی که از اطلاعات است که مخفی است و باید با داشتن روابط خاصی آن اطلاعات را به دست آورد.
در این دیدگاه، نقطهی قوت هر فرد اطلاعاتی است که از دیگران مخفی میکند.
اینکه هر بار صحبت از تصمیمگیری میشود مردم ما تمایل به یافتن اطلاعات پنهان شده دارند خود موضوع صحبت دیگری است.
واقعیت ماجرا این است که هیچ دیواری وجود ندارد که چیزی پشت آن دیوار پنهان شده باشد یا نباشد!
مشکل از نوع نگاه غیرعلمی ما به مهارت تصمیمگیری است.
چگونه در زندگی تصمیم بگیریم؟
ابتدا دادهها وجود دارند که خام هستند. باید این دادهها به اندازه کافی متنوع و موثق باشند. سپس با پردازش درست و علمی دادهها به اطلاعات میرسیم. مجموعهی اطلاعات زیادی که در طی مدت زمان خاصی جمعآوری شدهاند با روش درست به نظریهها تبدیل شده و دانش را به وجود میآورد. با مطالعهی انتقادی و مقایسهای چند دانش در یک موضوع به آگاهی میرسیم.
تصمیمگیری درست تنها زمانی حاصل میشود که در زمینهای خاص به آگاهی رسیده باشیم.
آیا ما برای کارهای مختلفی که در زندگی شخصی و جمعی ما رخ میدهد این پروسه را طی میکنیم؟
آیا با روشهای علمی پردازش دادهها آشنا هستیم؟
آیا ذهنی انتقادی داریم و در مواجه با اطلاعاتی که دریافت میکنیم پرسشگر هستیم؟
آیا چهارچوبهای فکری مختلف را مطالعه کردهایم؟
اگر جواب همهی این سؤالها بله باشد، آنگاه میتوان امیدوار بود که بتوانیم در زندگی خود تصمیمهای درستی بگیریم.
مرتبط با همین مقاله: کتاب خواندن برای آگاهی یا برای روشنفکری؟
Photo by Kyle Glenn on Unsplash