در بین ما ایرانیها وسواس عجیبی روی استفاده از کاغذ سفید هست. همه چیز در ایران به اشرافی و رعیتی تقسیم میشود. از آنجایی که ما آقازاده هستیم و دیگران رعیت، در شأن ما نیست که از وسایلی که رعیت استفاده میکنند، استفاده کنیم.
کاغذ سفید کاغذ اشراف است و کاغذهای دیگر که کاغذ پارس، کاهی و … معروف هستند هم که خوب کاغذ رعیت هستند.
استفاده از کاغذ سفید در هر چیزی مانند چاپ کتاب، نوشتن مطالب روزانه، تمرین ریاضی و هر استفادهی دیگری نوعی امر ملوکانه است. در مقابل استفاده از کاغذهای موسوم به کاهی، امری رعیتی است.
من حتی روزنامهای را دیدهام که با کاغذ سفید چاپ میشود. این میزان اصرار بر استفاده از کاغذ سفید، در کنار اینکه امری غیرحرفهای است، ضررهای زیادی هم برای اقتصاد ملی و جهانی دارد. به عنوان نمونه این پاراگراف از نوشتهی yalghosi در ویرگول را بخوانید:
«برای نشان دادن اهمیت نگهداری از کتاب و صرفه جویی در مصرف کاغذ، لازم است آماری را بیان کنیم. طبق گزارش های محیط زیست هر ایرانی سالانه ۱۳ کیلوگرم کاغذ مصرف میکند که در کل رقمی برابر ۹۱۰ میلیون کیلو گرم میشود و از آنجا که برای تولید هر تن کاغذ باید ۱۷ درخت تنومند قطع شود، در یک سال بیش از ۱۵میلیون درخت قطع می شود.»
اصل نوشته را در اینجا ببینید: کتاب را دوست دارم ولی نه به اندازهی درختان وطنم…!
وقتی به دستاندرکاران این روزنامهها میگویم «چرا روزنامه را با کاغذ سفید درمیآورید؟» فقط یک جواب دارند: «اینجوری جذابتر است!»
مسلم است که خود این افراد روزنامهخوان نیستند. مخاطبان روزنامهخوان را هم جذب نخواهند کرد. خیلی از این روزنامهها عمر کوتاهی دارند. دلیل عمر کوتاه آنها هم همین استفاده از کاغذهای گران است.
یک مقدار هم به خاطر این است که دفتر روزنامه را از آشنا و فامیل و هر کس که با او بیشتر حال میکنند، پر میکنند. در نتیجه بار محتوای پایین باعث عدم جذب مخاطب خواهد شد.
اصل کار در روزنامه محتوا است نه کاغذ! روزنامهی نیویورک تایمز روی کاغذ کاهی چاپ میشود! روزنامهی le canard enchainé حتی رنگی هم نیست! (lecanardenchaine.fr)
روزهایی را یادم میآید که روی دفترهای با کاغذ کاهی مشق مینوشتیم. کتابهای درسی با کاغذ کاهی چاپ میشد. تمام دیگر کتابها و مجلات هم یا با کاغذ پارس بود یا با کاغذ کاهی.
رفته رفته در سالهای ۷۹ به بعد مصرف کاغذ سفید در ایران بالا رفت و تقریباً همه چیر با کاغذ سفید چاپ شد.
این کار چندتا ضرر دارد:
- کاغذ سفید نور را منعکس میکند و لذا چشم خیلی زود خسته میشود. برای کسانی مانند من روزی بالای ۵ ساعت مطالعه دارند مطالعه با کاغذ کاهی خودش یک لذت است.
- کاغذ سفید وارداتی و البته گران است. این نوع کاغذ فقط شبکهای از دلالها را سیر خواهد کرد که از راه واردات کاغذ سود میبرند. همانطور که در این سالها لااقل دو بار شاهد بودیم، کوچکترین نواسانات سیاسی و اقتصادی که به نوعی روی واردات این نوع کاغذ تأثیر بگذارد، قبل از هر چیز باعث گرانی ناگهانی کتاب و مجله میشود.
- کتابهایی که با کاغذ سفید چاپ میشوند در معرض نور آفتاب و بادی که خواهناخواه لای ورقها خواهد وزید، سریعتر زرد و خراب میشود. امتحان آن مجانی است.
- این نوع کاغذ قطورتر است و چسپ صحافی روی آن خیلی خوب اثر نمیکند.
- این نوع کاغذ سنگینتر است. حمل و نقل فقط دو کتاب ۳۰۰ صفحهای کاغذ سفید برابر با لااقل ۴ کتاب کاغذ کاهی است.
- قطر هر برگه از کاغذهای سفید بیشتر است لذا برش آن هم سختتر است، لذا ناشران کتابهای کاغذ سفید را با قطع بزرگتر چاپ میکنند که در روند صعودی مصرف تأثیر زیادی دارد.
در این وانفسای گرانی کتاب چه کنیم؟
- از همدیگر کتاب به امانت بگیریم.
- هر چند نفر با هم انجمن کتابخوانی راه اندازی کرده و روزی در هفته در کافهای یا خانهی یکی از اعضا – البته چرخشی – جلسه هفتگی برگزار کرده و به بحث و گفتگو و تبادل کتاب بپردازیم.
- اگر کتابخانهی بزرگی داریم و خیلی از کتابهای آن را خواندهایم، کتابها رو بفروشیم تا دیگران هم با خرید کتابهای دسته دوم ما به نیاز خود پاسخ دهند.
- وبلاگی تاسیس کنیم و خلاصهی کتابها را با دقت زیاد روی آن منتشر کنیم. دیگران برای خرید یک کتاب، مثلاً جبر خطی یا بازاریابی دیجیتال، با خواندن ده مرور در ده بلاگ متفاوت خواهند فهمید که برای نیاز آنها کدام یکی از منابع موجود بهتر است و لذا تصمیم بهتری خواهند گرفت. (سه دلیل برای اینکه وبلاگنویسی میکنم)
- به کتابخانههای محل رفته و ببینیم شرایط عضویت در آنها چگونه است. نوجوانان و دوستان و عزیزانمان را در آنها عضو کنیم.
- پیشنهاد فروش کتابخانههای شخصی را بعضیها نمیپسندند. خوب این کتابها را به نزدیکترین کتابخانهی محل زندگی خود اهدا کنید.
- آیا هر کتابی ارزش یک بار خواندن را دارد؟
- تو کافی نیستی (درباره کتابهای سلف هلپ)
- تأثیر اینترنت بر روی کتاب و روزنامه و روشنفکری