همۀ ما قفل ذهنی را تجربه کردهایم. کاغذی که روبهروی ماست یا صفحۀ سفید هر نرمافزاری که با آن تایپ میکنیم، گاهی وقتها میتواند ترسناک باشد. برای غلبه بر این مشکل راهحلهای زیادی ارائه شده است. یکی از بهترین راهحلها ادامه دادن یک نوشتۀ ناتمام است. این نوشتۀ ناتمام میتواند تمرینی باشد که مخصوص همین کار تهیه شده است یا میتواند چند خط یا چند پاراگراف اول از یک داستان باشد. بنابراین نیازی نیست حتماً دنبال منبعی از این نوع نوشتهها باشید. داستان یا رمانی که دوست دارید را بردارید، چند پاراگراف اول آن را انتخاب کنید و در جایی بنویسید یا تایپ کنید و بعد داستان یا رمان را کنار بگذارید و شروع کنید به نوشتن. تمرین خیلی خوبی خواهد بود. چند سالی دبیر انجمن ادبیات داستانی ایده بودم که بنا به دلایلی درش را تخته کردم و عطایش را به لقایش بخشیدم. داستان آن را بعداً در فرصت
ادامۀ مطلبدسته: ادبیات داستانی
معرفی رمان داستان دو شهر اثر چارلز دیکنز
دربارۀ نویسنده داستان دو شهر چارلز دیکنز ( ۷۰-۱۸۱۲) یکی از شناختهشدهترین مشاهیر ادبیات انگلیس است. قدرت تخیل، ظرافت طبع، تسلط بر زبان و تنوع آثار نو و خلاقش او را در زمرۀ افراد معدودی قرار داده است که به حق شایستۀ عنوان نابغهاند. دیکنز در سال ۱۸۳۶ با انتشار مجموعۀ پیک ویک (Pickwick paper) خیلی زود به شهرت و ثروتی که همیشه آرزویش را داشت رسید. از آن به بعد کتابهایش یکی بعد از دیگری و با سرعتی باورنکردنی چاپ شدند. داستان دو شهر برای اولین بار در سال ۱۸۵۹ چاپ شد. این رمان از بسیاری جهات با سایر رمانهای دیکنز متفاوت است: با این حال مثل تمام آثار دیکنز از خفقان و خشونتی که زیر پوست جامعه جریان دارد مایه میگیرد. زندگی دیکنز در حال تغییر بود. او در سال ۱۸۵۸ کمی پیش از آن که این رمان به صورت پاورقی در مجلۀ سرتاسر سال (all the year
ادامۀ مطلبنگاهی به رمان «جاهای تاریک» اثر گیلیان فلین
رمان جاهای تاریک اثری از گیلیان فلین در ژانر جنایی است که در سال ۲۰۰۹ منتشر شد. جاهای تاریک در سال ۲۰۰۹ در لیست پرفروشهای نیویورک تایمز قرار گرفت و نشریۀ شیکاگو تریبون (Chicago Tribune) آن را به عنوان یکی از بهترین داستانهای سال ۲۰۰۹ برگزید. در سال ۲۰۱۵ نیز اقتباسی سینمایی از این رمان با بازی شارلیز ترون ساخته شد و روی پردۀ سینماها رفت. این اثر در ایران توسط مهدی فیاضیکیا ترجمه شده و انتشارات چترنگ آن را به بازار نشر روانه کرده است. پیرنگ رمان جاهای تاریک لیبی دخترک هفت سالهای است که شبی از فرط سرمای اتاق، از خواب بیدار میشود؛ اما متوجه صداهایی شبیه کوبیدن تبر بر چیزی میشود. او فریادهای مادرش را میشنود و صدای گریه و فریادهای خواهر دیگرش را. در حالی که یکی از خواهرانش کنار او روی تخت خوابیده است از رختخواب بیرون میخزد و توی کمد قایم میشود. بر او مسجل
ادامۀ مطلبنگاهی به کتاب زنگ آهنگین و شبی که مرد
دیشب خواندن کتاب «زنگ آهنگین و شبی که مرد» از آیزاک آسیموف را تمام کردم. این کتاب را تا حالا نخوانده بودم. کتاب شامل دو داستان کوتاه به نامهای «زنگ آهنگین» و «شبی که مرد» است. کتاب را هم خیلی راحت نامگذاری کردهاند: زنگ آهنگین و شبی که مرد. این کتاب را خانم مینا لزگی ترجمه کرده و نشر ققنوس آن را به عنوان شمارۀ هجدهم مجموعۀ پانوراما به چاپ رسانده است. (لینک کتاب در سایت نشر ققنوس) ترجمۀ اثر چنگی به دل نمیزند. نثر کتاب گاهی خیلی نامفهوم و اکثر اوقات غیرسلیس و رباتیک است. به این خط توجه کنید: «هیچ چیز بیشتر از موفقیت در عدم ارائه اسناد لازم برای اثبات حضور نداشتن در محل جرم، برای بیگناه به نظر رسیدن سودمند نیست.» در مجموع کتاب به یک بار خواندنش میارزد. با توجه به حجم کتاب، خواندن آن یک روزی بیشتر وقت نمیگیرد و توصیه میکنم نگاهی به
ادامۀ مطلبنقد و بررسی رمان مغازۀ خودکشی
رمان مغازۀ خودکشی (به فرانسوی: Le magasin des suicides) اثر رماننویس، فیلمنامهنویس و کاریکاتوریست شهیر فرانسوی ژان تولی است. تلفظ درستتر این نام ژان توله (Jean Teulé) است که در فارسی ژان تولی هم گفته میشود. رمان مغازۀ خودکشی در سال ۲۰۰۶ نوشته شد، اولین بار در سال ۲۰۰۷ توسط انتشارات Julliard منتشر شد و بلافاصله توجهات زیادی را به خود جلب کرد. در سال ۲۰۱۲ از روی این رمان، فیلمی به همین نام ساخته شد. رمان مغازۀ خودکشی به صورت اپیزودی و در ۳۴ بخش نوشته شده است. هر کدام از این بخشها برش متفاوتی از زندگی خانوادۀ آقای تواچ صاحب مغازۀ خودکشی است؛ به این ترتیب که هر بخش دقیقاً ادامۀ بخش قبلی نیست ولی از لحاظ زمانی، تمام بخشها بر روی یک خط واحد قرار دارند. شخصیتهای اصلی این رمان آقای میشیما تواچ (پدر خانواده)، لوکریس تواچ (مادر خانواده)، ونسان تواچ (پسر بزرگ)، مرلین تواچ (دختر خانواده)
ادامۀ مطلبداستان مینیمال؛ کمتر حرف زدن ولی بیشتر گفتن
فلسفۀ وجودی داستان مینیمال در این دو جمله خلاصه میشود: اگر بتوانیم حرفمان را در سه جمله بگوییم چرا باید چهار جمله حرف بزنیم؟ اگر میتوانیم با جملات سه کلمهای منظورمان را برسانیم چرا باید جملات ما چهار کلمه داشته باشند. از آن جایی که به مرور تبدیل شدهام به آدمی که تمایل دارم کمتر حرف بزنم ولی بیشتر بگویم، داستان مینیمال برای من نوع قابل توجهی در نویسندگی خلاق است. بارها پیش آمده که از خواندن کتابی چندصد صفحهای ناامید شدهام. چون که هر چه بیشتر جلو رفتهام دیدهام که حرفهای کمتری برای گفتن وجود دارد. و چه بسا که در همان موضوع پست وبلاگی را خواندهام که با چندهزار کلمه کاری بسیار بهتر از آن کتاب چندصد صفحهای انجام داده است. گاهی سعی کردهام داستان مینیمال بنویسم. به مرور در این وبلاگ منتشرشان را میکنم. یکی هم داستان زیر است: داستان میمینال سگ بودن یک مرد وارد کوچه
ادامۀ مطلبقفل ذهنی در نوشتن: اولین کلمه روی کاغذ
قفل ذهنی در اصطلاح به وضعیتی میگویند که در آن هیچ چیزی به ذهن خطور نمیکند تا آن را به روی کاغذ بیاوریم. آیا واقعاً این طور است که چیزی به ذهن خطور نمیکند و حرفی برای گفتن وجود ندارد یا اینکه ما توانایی بیرون کشیدن ایدهها از ذهن را نداریم؟ تجربه ثابت کرده که گزینۀ دوم درست است. یعنی حرفهای زیادی هست که بگوییم و ایدههای خوبی هست که آنها را از ذهن بیرون بکشیم، ولی در اثر عواملی فعلاً ارتباط ذهن با دست قطع شده و نمیتوانیم آنچه در ذهن میگذرد را روی کاغذ بیاوریم. چند دلیل وجود دارد که فرد دچار قفل ذهنی میشود: دلایل به وجود آمدن قفل ذهنی ۱) نداشتن عادت روزانۀ نوشتن وقتی به طور روزانه مینویسیم ارتباط ذهن و دست به طور مرتب کم و کمتر میشود. طوری که روزی میرسد که به راحتی میتوانیم هر چه در ذهن است را به روی
ادامۀ مطلبداستان کوتاه چقدر کوتاه است؟
داستان تا چه حدی میتواند کوتاه باشد و در عین حال واقعا داستان بماند؟ داستان کوتاه چند کلمه دارد؟ این پرسش همیشه در بین داستاننویسان مرسوم بوده است. پاسخ به این سؤال اما، اینقدرها هم راحت نیست. چرا که از یک سو این سؤال مطرح است که واقعاً چرا باید عددی تعین کرد که نشان دهندهی کمترین تعداد کلمات ممکن برای یک داستان کوتاه باشد. مثلاً اگر این عدد ۵۰۰ است، آنگاه داستانی که ۴۹۹ کلمه دارد داستان کوتاه نیست؟ اگر داستان کوتاه نیست، پس چیست؟ معمولاً نام داستان کوتاهِ کوتاه را میبرند. این نام ترجمهای از flash fiction یا sudden fiction است. حال فرض کنیم که برای این «چرا» پاسخی یافتیم. مشکل دیگر کار این است که چگونه باید این کار را کرد؟ چرا که دیدگاههای مختلفی در خصوص میزان کوتاهی داستان کوتاه ابراز شده است. بعضی از اساس هر نوشتهای که کمتر از ۵ یا ۶ صفحهی متداول
ادامۀ مطلبنویسندگی خلاق: اعتراف گرفتن از یک قاتل
نویسندگی خلاق کلمهای است که این روزها زیاد آن را اینجا و آنجا میبینیم. بنابراین در این نوشته راجع به «نویسندگی خلاق» صحبت میکنم. این نوشته هم بر مبنای تجربه من از نوشتن است و هم بر مبنای مطالعاتی است که در این سالها داشتهام. ممکن است افرادی احساس کنند که تجربه و روش آنها با این نوع نوشتن فرق داشته باشد. من هیچ ادعایی در این زمینه ندارم که روشی که در انتهای این نوشته توضیح میدهم یک روش اثبات شده علمی است. به هر حال نویسندگی با ذوق و خلاقیت سر و کار دارد و طبیعتاً تنوع روشها و افکار در آن زیاد است. اگر از آن دسته افراد هستید که به شکلی وسواسی مینویسید و تقریباً هیچ نوشته کامل و رضایت بخشی ندارید این نوشته برای شما مفید خواهد بود. نگاهی به تعریف نویسندگی خلاق نویسندگی خلاق هر گونه نوشتهای است که خارج از مرزبندیهای متداول در
ادامۀ مطلب