هیچ وقت دنیا به آخر نمیرسد. تاریکترین لحظۀ شب همان نزدیکترین لحظه به صبح است. در این روزها بیشتر از هر زمان دیگری احساس تنهایی و بنبست میکنیم. عمدهی این احساسهای بد به این خاطر در ما شکل میگیرد که:
- تحت تأثیر اخبار منفی هستیم.
- نسبت به اتفاقاتی که رخ میدهد دانش کافی نداریم.
- خودمان را میبازیم و فکر میکنیم ممکن است تمام برنامههای ما به هم بریزد.
و البته ممکن است دلایل دیگری هم باشد که میتوانید در قسمت کامنتهای همین پست آنها برشمرید.
اما در مورد همین سه بند باید یک نکته را بگویم و آن اینکه تحت تأثیر اخبار منفی و همچنین ندانستن و ناآگاهی، ذهن ما حالت تیره و مهآلودی به خود میگیرد، به طوری قادر نخواهیم بود لحظهای فکرمان را متمرکز کنیم بلکه بتوانیم، در مورد یک چیز ساده حتی، تصمیمی عاقلانه بگیریم.
تحت تأثیر اخبار بد و منفی، تحت تأثیر رسانههای زرد و بیبنیه ما تفکر کوتاه مدت پیدا کردهایم. عمر تصمیمات ما از این خبر تا آن خبر شده است.
این روزها هم خواهد گذشت. این همه روز بحرانی در این قرن از سر بشر گذشت، این روزها هم میگذرد. مرد باید در کشاکش دهر سنگ زیرین آسیاب باشد.
در انگلیسی کلمهی Panic برای توصیف همین حالت به کار میرود. Panic، Fear و Phobia با هم متفاوت هستند. ما ممکن است خیلی سهلانگارانه هر سه را ترس معنا کنیم.
در بعضی متون دیدهام که فوبیا را ترس مَرَضی ترجمه کردهاند! در صورتی دو ترس دیگر هم میتوان حالت مرضی و بیمارگونه به خود بگیرند.
Fear ترس برآمده از مسائل حیاتی و بیولوژیک است. مانند ترس از پلنگ. فوبیا ترس با منشاء وسواسی و روانی است. و پَنیک حالت وحشتزدگی اختلالی است. یعنی ترس از چیزی به طوری که ذهن و جسمتان قفل کند.
ما تحت تأثیر هر خبری سریع پنیک میشویم.
بهتر است این روزها در خانه بمانیم، ترسهای خود را کنترل کنیم. به مطالعه و انجام کارهای عقب افتادهمان برسیم. هزاران کار هست که از صد سال پیش استارت آنها را زدهایم و هنوز هیچکدام را تمام نکردهایم. و هزاران کار هم هست که حتی آنها را شروع هم نکردهایم.
بهتر است این روزها از شبکههای اجتماعی به طور کل دور باشیم.
اینکه هر چه میشود سریع تمام زندگی و روند کاری را رها میکنیم و صبر میکنیم تا اوضاع به حالت عادی برگردد، فقط به خود ما ضربه میزند. اگر مردم آمریکا از ترس طوفانهای سالانه و مردم ژاپن از ترس زلزلههای دم به دم دست روی دست میگذاشتند امروز این نبودند.
چرخ روزگار به چرخیدن ادامه میدهد. چه ما کنار بنشینیم و رنج بکشیم. چه جسورانه وارد بازی شویم و بازی را تغییر دهیم.
دیدگاهتان را بنویسید