اعتیاد به خبر این روزها بیش از هر روز دیگری خودش را نشان میدهد. تصمیم گرفتم در این خصوص کمی با شما صحبت کنیم.
آدمها بنا به دلایل زیادی ممکن است به خبر معتاد شوند. اعتیاد به خبر یک موضوع شناخته شده و همچنین جدی است. شناخته شده است یعنی اینکه این اصطلاح به طور رسمی مورد پذیرش قرار گرفته است. جدی است چون درصد زیادی از مردم این نوع اعتیاد را دارند.
اول اینکه دو اصل اساسی را به شما گوشزد کنم:
- اگر شما دنبال واقعیت نباشید، کس دیگری واقعیت را به شما نشان نخواهد داد.
- اگر چیزی را به شما نشان میدهند، فکر کنید ببینید چه چیزی را نمیخواهند نشان دهند.
ما در دنیایی زندگی میکنیم که تقریباً هر چیزی وارد مارکت شده است. یکی از این مارکتها همانطور که قبلاً نوشتم self help است. (در نوشتهی تو کافی نیستی)
یکی دیگر از مارکتهای پرفروش و بسیار موفق در رسیدن به اهدافش، مارکت فروش واقعیت است که به نامهای مانند خبرگزاری، رادیو و … شناخته میشوند. اعتیاد به خبر مردم باعث میشود این مارکتها فروش میلیاردی داشته باشند.
تلویزیونها و سایتهای خبری آنور مرزی و همچنین به طور عمومی خیلی از بنگاههای خبرپراکنی رویهای مشخص و تکراری دارند: آنها منتظرند کسی چیزی بگوید و اینان شروع کنند به ارائه منفیترین تفسیرهای ممکن. در این سایتها و تلویزیونها هر روز دنیا به پایان میرسد. هر چیزی کوچکی یک فاجعه بزرگ است. البته فقط افرادی که اعتیاد به خبر دارند پیگیری این نوع محتوا خواهند بود.
این که ما میخواهیم بدانیم در دنیای اطراف ما چه خبر است با اینکه دید خود را به یک سوراخ کوچک که دیگران آن را تعبیه کردهاند و به ما ارائه داده و گفتهاند از همین دریچه ببین! دو چیز کاملاً متفاوت است.
همانطور که در مطلب تصمیمگیری گفتم برای آگاهی باید از دادهها به اطلاعات و از اطلاعات به دانش برسیم.
سایتهای خبری و غیرخبری زیادی هستند که در پی برآورده کردن مقاصد تأمینکنندگان مالی خود هستند. چه بخواهیم چه نه! از دریچه این سایتها فقط ذهن ما همان چیزی را خواهد یافت که دیگران میخواهند.
همیشه از من میپرسند پس باید چگونه به واقعیت دنیای اطراف خود واقف شویم؟ من هم این چند سؤال را از آنها میپرسم:
- سؤالهای شما در چه زمینههایی است؟ سیاست؛ اقتصاد؛ جامعهی جهانی؛ یا وضعیت بازار کار؟
- آیا در این زمینهها متون آکادمیک هم خواندهاید؟ مثلاً با نظریههای جامعهشناسی و سیاسی آشنا هستید؟ آیا با مفاهیم علم اقتصاد آشنا هستید؟ آیا با گرایشات سیاسی مانند لیرالیسم یا سوسیالیسم آشنا هستید؟
- به جز متون کلاسیک، آیا مقالههای تحلیلی را هم مطالعه میکنید؟
- آیا به جز این دو، مباحث تاریخی دنیای معاصر را هم مطالعه میکنید؟
- آیا به جز سه مورد کتاب، مقاله تحلیلی و متون تاریخ معاصر، اخبار را از چند منبع معتبر دریافت میکنید یا فقط به چند تلویزیون و سایت آن ور مرزی – که وضعیت مشخصی دارند – خود را محدود میکنید؟
- آیا به جز زبان فارسی به زبان انگلیسی و لااقل یک زبان دیگر آشنایی دارید که بتوانید به آن زبانها هم مطالعه کنید؟
اگر جواب همهی این سؤالها بله نیست، در اینصورت احتمالاً اعتیاد به خبر دارید. و باید بگویم که قطعاً نخواهید توانست به دید خوبی در مسائل روز برسید.
اگر جواب میدهید که وقت ندارید که این همه مطالعه کنید، من هم خواهم گفت پس چکار دارید که نظر بدهید؟ پس چکار دارید که حتماً خبرگزاریها و سایتها و شبکههای اجتماعی را چک کنید؟
اعتیاد به خبر ریشه در روان ناخودآگاه ما دارد
دو توهم همیشه همراه بشر بوده است. البته من فکر میکنم راجع به توهمهای کلیشهای بشر باید مطلب مستقلی بنویسم. ولی نقداً میخواهم راجع به دو توهم بسیار شایع صحبت کنم. یکی توهم توطئه است که همه نام آن را بارها شنیدهاند. هر کسی میداند این کلمه چه معنایی دارد.
دیگری توهمی است که من نام توهم فاجعه را بر روی آن گذاشتهام. خیلی از ما همیشه در انتظار فاجعه هستیم. در پس هر چیزی یک فاجعه یا یک نابودی را میبینیم. خیلی راحت داشتن توهم فاجعه و توهم توطئه که هر دو از ترس ناشی میشوند ما را سمت اعتیاد به خبر خواهد کشاند. ترس از آینده مبهم آدمها را فلج میکند.
هر نوع ترسی از شناخت کم و یا اشتباه ناشی میشود. خوب باز رسیدیم به همانجایی که گفتم: خواندن کتابهای مرجع، خواندن مقالههای تحلیلی، دریافت اطلاعات از منابع متنوع و …
برای همین است که گفتم اگر شما این روند را طی نمیکنید و همچنین اگر هم این روند را دست و پا شکسته آن هم به زبان فارسی طی میکنید و هیچ زبان دیگری را بلد نیستید؛ در هر صورت خیلی زود به کانالی خواهید افتاد که افق دید شما را از یک دشت وسیع به همان معبر محدود خواهد کرد.
وقتی داخل یک کانال راه میروید، پیشاپیش مشخص است به کدام نقطه خواهید رسید!
اعتیاد به خبر از همین دید محدود و ترس ناشی از ناآگاهی برمیخیزد.
بگذارید چیزی در مورد فردی مانند ترامپ یا هیتلر بگویم. آنها واقعاً نیت خوبی دارند: دفاع از خود و کشور. ولی میدانید چرا نتایج بدی به بار میآورند؟ خیلی ساده: ترس از دشمنی پشت مرزها. آنها قبل از اینکه مورد حمله واقع شوند، حمله میکنند!
ترور سردار سلیمانی در حالی با هواپیمای مسافری به عراق رفته بود، بیشتر نشان داد که آمریکا ترسیده است تا اینکه نشان دهد از خودش و متحدانش دفاع کرده است.
نتیجه منفی بافی و پیروی از توهم فاجعه و توهم توطئه برای آمریکا نتیجهای جز محکومیت بینالمللی نیاورد.
اعتیاد به خبر ما را نسبت به آدمها و جامعه منفی میکند. این منفی شدن باعث سلب اعتماد میشود. سلب اعتماد ما را به سمتی میبرد که هر کدام از ما فکر میکنیم تنها قربانی این جامعه هستیم و همه دارند ما را میخورند. نتیجهی این وضعیت البته چیزی جز این نیست که خودمان را برای تنبلی و کمکاری و خیانتها و … توجیه میکنیم.
این است که من معتقدم گرسنگی، جنگ و بیماری ما را نخواهد کشت؛ اما اعتیاد به خبر ما را خواهد کشت.
این مقاله را حتماً بخوانید: چگونه بر اعتیاد به خبر فائق آمدم (انگلیسی – روزنامه USA Today)
Photo by Elijah O’Donnell on Unsplash