چرا سؤال پرسیدن ممکن است ما را احمق‌تر کند؟

سؤال پرسیدن همیشه هم ما را به دانش یا آگاهی بیشتر نمی‌رساند. به نظر من «سؤال پرسیدن عیب نیست، ندانستن عیب است» یک جملۀ کلیشه‌ای و بی‌معنی است که ممکن است وقت آدم‌های زیادی را تلف کرده باشد.

هر کدام از ما ممکن است به یکی از سه دلیل زیر سؤال بپرسیم:

  1. سؤال می‌پرسیم تا خودنمایی کنیم و گوینده را خار و خفیف کنیم.
  2. سؤال می‌پرسیم تا کاری که باید انجام دهیم را روی دوش دیگران قرار دهیم.
  3. سؤال می‌پرسیم تا چیزی را که نمی‌دانیم بیاموزیم.

حالت اول که هیچ جای بحثی ندارد. همۀ ما آنقدری در این زمینه تجربه داریم که به خوبی می‌دانیم یعنی چه. از آن جایی که فرهنگ ما تقویت‌کنندۀ این نوع سؤال پرسیدن است، چه بسا که خود ما هم در این دام افتاده باشیم.

اما بحث من در واقع بر سر تفاوت کوچکی است که بین مورد دوم و سوم وجود دارد. هر سؤال پرسیدنی ارزشمند نیست. خیلی‌ها سؤال می‌پرسند چون می‌خواهند در کمترین زمان به پاسخ سؤال خود برسند، حال اینکه ممکن است پاسخ آن سؤال طولانی یا پیچیده باشد. سؤال پرسیدن زمانی ارزشمند است که اهل تفکر و تمرین و مطالعه باشیم. اگر بخواهیم از طریق سؤال پرسیدن میانبر بزنیم، نه تنها به هیچ پاسخی نمی‌رسیم که برعکس وقت خودمان و دیگران را تلف کرده‌ایم و بعد از مدتی می‌شویم مانند میلیون آدمی که حافظه‌شان انباشه از اطلاعات گسترده‌ای است که در مورد خیلی از مسائل، جملات و عبارتی کلیشه‌ای را حفظ کرده‌اند، اما توان تجزیه و تحلیل و قضاوت مستقل در مورد مسائل را ندارند.

سؤال پرسیدن زمانی مفید است که ابتدا راجع به موضوعی با دقت و با صرف وقت مطالعه کنیم. حسابی فکر کنیم و تا جایی که ممکن است خودمان جواب سؤال‌ها را بیابیم و تنها زمانی سؤال بپرسیم که نیاز واقعی به کمک یک فرد متخصص داریم.

فرق سؤالات نوع دوم و سوم در این است که در حالت دوم فرد سؤالاتی خیلی کلی و خیلی بزرگ می‌پرسد. این نوع سؤالات را فردی می‌پرسد که هیچ مطالعه‌ای در آن زمینه ندارد. پاسخ دادن به این نوع سؤالات نیاز به تدریس یکی دو کتاب کامل دارد. اما سؤال‌هایی حالت سوم به جزییاتی برمی‌گردد که بعد از مطالعه و تفکر در ذهن فرد شکل گرفته است و خیلی کوتاه‌تر و دقیق‌تر می‌شود به آن پاسخ داد.

وقتی فردی راجع به موضوعی چیزی نمی‌داند و هیچ مطالعه‌ای در آن زمینه نکرده است، گیرم که شما بخواهید برای پاسخ دادن به سؤال او ساعت‌ها وقت بگذارید، مگر او تمام چیزهایی که برایش توضیح می‌دهید را می‌فهمد؟ نه تنها قسمت‌های زیادی از حرف‌های شما را در نخواهد یافت، بلکه خیلی جاها دست روی موضوعاتی می‌گذارد و دوباره سؤالاتی می‌پرسد که نشان می‌دهد حتی الفبای آن موضوع را درک نکرده است.

در مقابل وقتی فردی بعد از مطالعه، دقت و تفکر چیزی می‌پرسد، با توجه به اینکه پازل‌های زیادی را در ذهن خود مرتب کرده است و قسمت‌های زیادی از موضوع را درک کرده است، الان فقط لنگ همان قسمت کوچک از موضوع است و بنابراین با یک پاسخ کوتاه و دقیق به جواب خود می‌رسد. همان طور که از قدیم گفته‌اند برای عاقل یک اشاره کافی است!

هر چیزی را که نباید پرسید! مشکلی که نظام آموزشی در این سال‌ها به بار آورده است همین است که نوجوانان و جوانان نسل جدید بلد نیستند فکر کنند. نمی‌توانند از ذهن و حافظۀ خود به درستی استفاده کنند. همچنین تحمل این را ندارند که روی موضوعی فکر کنند و سعی کنند با صرف وقت آهسته آهسته موضوع را در ذهن خود تحلیل کرده و آن را درک کنند.

اینکه تا چیزی به ذهن ما خطور کرد بخواهیم آن را از کسی بپرسیم یا جوابش را از جایی پیدا کنیم، برای مدتی جذاب است و این حس را به ما القا می‌کند که در وقت خود صرفه‌جویی کرده‌ایم و حجم زیادی دانسته به دانسته‌های خود افزوده‌ایم. اما بعد از مدتی دیگر قادر به ادامه دادن نیستیم. چون که به فکر کردن و تقویت حافظه عادت نداریم، بعد از مدتی دیگر با سؤال پرسیدن به جایی نمی‌رسیم. چون در دل هر جواب، باز هم چیزهایی زیادی هست که نمی‌دانیم.

این موضوع مدتی بود که ذهن مرا به خود مشغول کرده بود و لازم بود که راجع به آن صحبت کنم. فرهنگ پرسش‌گری با دهان گشاد بودن و مدام سؤال بی در و پیکر پرسیدن کاملاً فرق دارد. ای‌کاش به جای فرهنگ دهان گشادی و پرچانگی و تنبلی و پرتوقع بودن، فرهنگ خوب شنیدن، با دقت شنیدن، سکوت و تفکر، فروتنی و احترام و سخت‌کوشی را در جامعه گشترس داده بودیم.

بنابراین از این بعد هر وقت سؤالی به ذهنتان خطور کرد قبل از اینکه بخواهید سریع جواب آن را پیدا کنید، ابتدا مطمئن شوید که به خوبی به آن فکر کرده‌اید یا مقدمات آن را آموخته‌اید. در عصر هوش مصنوعی و رباتیک، من همچنان مطالعۀ کتاب‌های مفید و منسجم و فکر کردن به کمک کاغذ و قلم را توصیه می‌کنم.

در همین زمینه

۲ نظر تاکنون

    1. مهم نیست که از یک انسان سؤال می‌پرسیم یا از ابزارهای آنلاین استفاده می‌کنیم؛ مهم اینه که سؤال پرسیدن آداب خودش رو داره و پرسیدن سؤالها بدون مطالعه و تفکر و صرفاً برای کوتاه کردن مسیر یادگیری خیلی از اوقات باعث نادانی بیشتر می‌شه.
      چه در حالتی که معلم یا استادی که در کلاس درس مشغول تدریس هستش و فردی توی کلاس عجولانه می‌خواد با سؤال پرسیدن کار مطالعۀ چند ساعته یا چند روزه خودش رو خلاصه کنه (البته به خیال خودش) و چه در حالتی که سریع و عجولانه از گوگل و هوش مصنوعی کمک می‌گیریم؛ در واقع بدون داشتن تحمل فکر کردن و یادگیری تمام جوانب امر می‌خواهیم سریع به یک پاسخ یک خطی و ساده برسیم که طبیعتاً باعث عمیق‌تر شدن نادانی ما خواهد شد.
      به همین خاطر هم هست که خیلی‌ها مرتب از ابزارهای آنلاین استفاده می‌کنن ولی هیچ وقت خرد لازم برای قضاوت و تصمیم‌گیری درست رو ندارن.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *