- بخشش، لازم نیست اعدامش کنید.
- بخشش لازم نیست، اعدامش کنید.
این جمله، مثال همیشگی برای نشان دادن اهمیت ویرگول به طور خاص، و اهمیت علائم سجاوندی و ویرایشی به طور عام، در تقریباً هر متن آموزش دستور زبان فارسی است.
اما جدای از بحث دستور زبان فارسی، همین جمله ظریف و طنزآلود درس زندگی هم به ما میدهد. من تجربه کردهام که گاهی همه چیز، درستِ درست است ولی فقط به دلیل جایِ اشتباه یک ویرگول کوچک، هیچ چیزی درست کار نمیکند.
چند بار شده است که کارهای زیادی کردهاید ولی به نتیجه نرسیدهاید؟ خیلی از ما از ویرگولهای زندگی خود غافلیم.
مثال واضح یک ویرگول کوچک و ناقابل، داستان آن شاگردی است که فوت کوزهگری را نمیدانست و ظروف لعابدارش همیشه کدر و نازیبا از آب در میآمدند.
آنچه برای من و شما بیاهمیت است برای بعضی میتواند نقشی حیاتی داشته باشد. برای یک قلم به دست، یک ویرگول، فقط اثر کوچکی از جوهر قلم بر روی کاغذ است، ولی برای آن زندانی پای دار، همان یک ویرگول به معنی مرگ یا زندگی است.
کل صحبت من در این دو نکته نهفته است:
- هر چیزی هر چقدر هم در ظاهر کوچک باشد، گاه میتواند تأثیر بزرگی بر روی زندگی ما داشته باشد. پس از کنار هیچ چیزی سرسری نگذریم.
- چیزی که برای ما بیاهمیت است، برای دیگری ممکن است حیاتی باشد، پس به اشتراک گذاشتن دانش و معلومات خود را جدی بگیریم.
وقتی زندگی من همان یک ویرگول را کم داشت
۱۵ سال وبلاگنویسی موفقیتآمیز، آشنایی با مفاهیمی مانند سئو، آشنایی با زبانهایی مانند HTML و CSS، داشتن محتوای قابل عرضه، تسلط خیلی خوب بر زبان انگلیسی، میزان مطالعهی بالا، استعداد خیلی خوب در نوشتن، فن بیان خوب، علاقه به آموزش و …
به جای سه نقطه میتوانم چند ویژگی بزرگ دیگر هم بنویسم ولی آخرش پاراگراف خود را باید اینطور تمام کنم:
… ولی هنوز وبسایت نداشتم.
چرا وبسایت نداشتم؟ طرفه اینکه دوستانی هم داشتم که کار طراحی سایت میکردند. و اتفاقاً خیلی دلسوزمأب هم بودند! و میدیدند که برای رسیدن به برنامههای خود نیاز به درآمد خوبی دارم و خیلی هم زحمت میکشم. اما چیزی به من نمیگفتند. هزار نصیحت بیفایده، هزار حرف بیهوده، هزار راهحل قلابی و … و همه هیچ.
البته من که اصراری نداشتم و ندارم کسی دلسوز من باشد، اما از کسی که ابراز دوستی و دلسوزی و مشفق بودن میکند این انتظار هست که لااقل صادق باشد!
چند بار از این دوستان عزیزتر از گل خواستم برای راهاندازی سایت مرا راهنمایی کنند، همچنین هزینهی اولیه آن را هم برآورد کنند. جواب خیلی ساده: باید بشینم برات بنویسم … خیلی قِر و فِر داره … یک ۵ میلیون تومنی درمیاد (سالهای ۸۵ تا ۹۰ هزینهی ۵ میلیون تومانی درخواست میکردند)
اگر شما بیشتر از این سه جمله شنیدهاید، من هم شنیدهام.
همیشه سردرگم بودم. بالاخره داشتن وبسایت خیلی بهتر از وبلاگنویسی در سرویسهایی مانند بلاگر یا هر سرویس دیگری است.
ویرگول زندگی من کجا بود؟
سالهای بعد از خدمت، با زحمت زیادی چند وبلاگ فارسی و دو وبلاگ انگلیسی را به روزرسانی میکردم. بازدیدهای زیاد. نرخ تبدیل بالا و خیلی اتفاقات خوب دیگر. اما چون روی سرویس بلاگر و وردپرس دات کام کار میکردم و داخل ایران بودم هیچ پلن مالی را نمیتوانستم فعال کنم.
روزی که ویرگول زندگی من سر راهم قرار گرفت، روزی بود مثل هر روز دیگری. مشغول نوشتن پیامی برای فردی در تلگرام بودم. چون اولین باری بود که به وی در تلگرام پیام میدادم و ایشان هم آیدی تلگرامش را در اختیار من گذاشته بود، حین وارد کردن آیدی تلگرام یک حرف کم و زیاد شد و از قضا پیام من برای فردی با همان نام و فامیلی خیلی مشابه ارسال شد.
- ببخشید آقا فکر میکنم من را با فلانی اشتباه گرفتهاید!
- بله الان که دقت میکنم عکسهای پروفایل شما گواه ماجرا هست. عذر میخوام اشتباه تایپی بوده. ولی از کجا میدونید که دقیقاً با کی کار داشتم؟
- دفعه اول نیست، خیلی پیش اومده لذا باز حدس زدم چی شده!
و تمام. من پیام را برای فرد درست فرستادم. یک روز بعد همان فردی که پیام را اشتباه دریافت کرده بود دوباره پیام داد که:
- شما ریاضی درس میدید؟
- بله چطور؟
- از عکسهای پروفایل و لینک بیو فهمیدم. میشه لطفاً چندتا مسألهی ریاضی برای من حل کنید. به چند نفری دادم بلد نبودن.
- چی هست؟
- ریاضی مهندسی.
- برای کی حل کنم خوبه؟
- سه چهار روز آینده.
- اکی مشکلی نیست بفرستید حل میکنم.
بدون اینکه چشمداشتی به دستمزد داشته باشم مسائل را حل کردم و فرستادم. ایشان که نمره خوبی از استاد گرفته بود. ضمن تقدیر و تشکر برگشت گفت:
- چرا شما که وبلاگ آموزشی دارید، بر موضوع هم مسلط هستید وبسایت ندارید که پلن درآمدزایی هم داشته باشید؟
- راستش چند باری از چند نفری پرسیدم، راهنمایی درستی نگرفتم، هزینههای درخواستیشون هم خیلی زیاد بوده.
- من دانشجوی کامپیوتر هستم، طراحی وب هم میکنم. راهنمایی میکنم تا با وردپرس سایت بسازید. از وبلاگتون مشخصه چیزایی مثل HTML و CSS و سئو و تولید محتوا بلد هستید. بنابراین بقیهاش با خودتون
- اکی
و من با راهنمایی نیم ساعته ایشان و مبلغ خیلی کمی که صرف دامین و هاست کردم (واقعاً مبلغ کمی بود) در عرض کمتر از یک روز اولین وبسایت خودم را راهاندازی کردم.
همان راهنمایی مختصر آن «دوست نادیده» که در اثر یک اشتباه تایپی او را یافته بودم ویرگول زندگی من شد.
از روزی که اولین وبسایت خودم را راهاندازی کردهام تا امروز که ۵ وبسایت مختلف دارم، مدار زندگی من تغییر بسیاری کرده است.
به نظر من آدمها به دو دسته کاملاً جدا از هم تقسیم میشوند:
- افرادی که ایدهی درآمدزایی مناسب خود را پیدا کردهاند.
- افرادی که ایدهی درآمدزایی مشخصی ندارند.
افراد گروه اول شاید فقط یک مشکل در زندگی خود داشته باشند و آن هم اینکه چگونه ایدهی خود را عملی کنند. و چگونه ایدهی خود را روز به روز گسترش بیشتری بدهند.
اما افراد گروه دوم تقریباً هرگونه مشکلی دارند. از افسردگی و انزوا تا فقر و رها کردن آروزها و …
چه کسی ویرگول مرا جابجا کرد؟
اولین باری که یک متن غیردرسی را خواندم سال سوم ابتدایی بودم. یک نوشته نسبتاً طولانی از یک روزنامه را خواندم. و از همان زمان خواندن بهترین و اصلیترین سرگرمی من بود.
من فردی کنجکاو بودم و هستم. کتابخانهی عمومی شهر، کتابخانهی مدرسه، هر فردی که کتابی داشت، روزنامهفروشی و هر جایی که بشود چیزی برای خواندن پیدا کرد جای اصلی من بود.
سال ۸۰ یا ۸۱ با اینترنت آشنا شدم. فضای بهتری پیدا کردم که در آن دیگر لازم نبود از این ماه تا آن ماه منتظر بنشینی تا شمارهی جدید فلان ماهنامه منتشر شود. حتی لازم نبود از امروز تا فردا صبر کنی که شمارهی جدید روزنامهها منتشر شود. همه چیز همیشه به شکل آنلاین در دسترس بود.
خوب که چی؟ این همه کنجکاوی و پرسشگری. علاقه به نوشتن و خواندن. علاقه به انتشار. علاقه به تدریس. داشتن وبلاگ و نوشتن منظم و باز ویرگول زندگی من جای دیگری بود و من از راههای دیگری در جستجوی آن بودم.
ویرگول زندگی میتواند مدت طولانی از دید ما پنهان باشد. همه چیز را نمیشود ارادی یافت. گاهی چیزی را باید اتفاقی پیدا کرد.
و یک چیز مهمتر هم اینکه همیشه در به اشتراک گذاشتن دانش و تجربهی خود سخاوتمند باشیم. اگر روزی فردی بخواهد در زمینهای چیزی یادبگیرد و پولی خرج کند، سراغ همان فردی میرود و بارها با راهنماییهای سخاوتمندانهی او گره از کارش گشوده شده است.
به نظر من در چنین شرایطی برنده همیشه کسی که آغوش بازی به روی دنیای اطراف خود دارد.
در خبرنامهی سایت ثبتنام کنید.