چرا ما آدمها از زندگی خسته میشویم؟ یک تعبیر از خستگی این است که وقتی برای مدت طولانی کاری را انجام میدهیم «خسته» میشویم و بنابراین نیاز به «استراحت» و «تجدید قوا» داریم. این تعبیر، خستگی جسمی را توصیف میکند. اما من در اینجا نمیخواهم از خستگی جسمی صحبت کنم. میخواهم بگویم که چرا روح ما آدمها «خسته» میشود؟ فکر نمیکنم لازم باشد توضیح دهم که چنین پرسشی هرگز نمیتواند پاسخ یکسان و استانداردی داشته باشد. هر کسی میتواند روی این سؤال کار کند، خود را کندوکاو کند و دلیل «خستگی» خود را بیابد. من از «ظن» خود به این پرسش میپردازم. شما هم بعد از خواندن آن، از ظن خود یار آن شوید و اگر دوست داشتید نظرتان را با من در میان بگذارید. این نوشته حاصل تجربۀ من از سروکله زدن با صدها دانشآموز، دانشجو، زبانآموز و جوانان علاقهمند به فرهنگ و ادبیاتی است که در این سالها
ادامۀ مطلبماه: آذر ۱۴۰۰
افزایش عملکرد: معرفی یک کتاب خیلی خوب
چگونه کارهای یک هفته را در یک روز انجام دهیم؟ نام کتاب: افزایش عملکرد نویسنده: ژان بقوسیان ناشر: انتشارات کلید آموزش سال و نوبت چاپ: چاپ چهارم – ۱۴۰۰ آدرس سایت نویسندۀ سایت: modiresabz.com از مقدمۀ کتاب افزایش عملکرد «هر روز که علم پیشرفت میکند و ارتباطات بیشتر میشود، دستاوردها و عملکرد شخصی افراد کاهش مییابد. اغلب مردم جهان بسیار خستهتر و بیحوصلهتر از گذشته هستند و به سختی میتوانند بر انجام یک کار بزرگ تمرکز کنند. این موضوع دلایل مختلفی دارد و به موارد فراوانی بستگی دارد: از آلودگی هوا گرفته تا افزایش اطلاعاتی که در روز با آنها برخورد میکنیم … زندگی بسیار کوتاهتر از آن است که سالها بدون دستاوردی قابل توجه سپری کنیم. امیرکبیر فقط سه سال وزارت کرد و در همین مدت کوتاه مدرسۀ دارلفنون را تأسیس کرد، روزنامۀ وقایع اتفاقیه را منتشر کرد، قراولخانه ایجاد کرد و اصلاحات اجتماعی بزرگی انجام داد. آیزاک آسیموفِ
ادامۀ مطلبدزد کتاب باز هم یک دزد است
آیا دزد کتاب با بقیهی دزدها تفاوت دارد؟ شاید اینکه کتاب یک کالای فرهنگی هست و با خیلی کالاهای دیگر متفاوت است، ما فکر میکنیم که دزدی کتاب رفتاری متفاوت با بقیه دزدیهای متداول است. طبق آنچه در مقاله میخوانیم از جهاتی چند این حرف درست مینماید. اما در نهایت من دزد کتاب را از بقیه دزدها جدا نمیکنم. من فرد کتاب دزد زیاد دیدهام. حتی در بین دوستان خیلی نزدیکم هم این خصیصه را دیدهام. با مقایسهی بقیه رفتارهای این افراد با رفتار دزد کتاب بودنشان، مایلم این را هم به بقیه حالتها بیفزایم که کتاب دزدی یک رفتار بد محسوب میشود که ناشی از دوست نداشتن جامعه است. به این معنا که این افراد رفتار قانونمند و احترام به حقوق ناشر، مولف و عمومیت جامعه را کاری اشتباه میدانند. از نظر آنها جامعه محل زیستشان دوست داشتنی نیست. این افراد فکر میکنند چون شرایط جامعه فلان و فلان
ادامۀ مطلبانیمیشن Weekends نگاهی دوباره
انیمیشن Weekends (در IMDB ببینید) داستان بلندی را با تاثیری عمیق در مدتی کوتاه برای ما روایت میکند: سرزمین موسیقیهای خوب، کودکیهای بیاسترس و آدم بزرگهای مهربان کجاست؟ نگاهی به پیرنگ داستانی انیمیشن Weekends این انیمیشن نشان میدهد که طلاق پدر و مادر چقدر میتواند تأثیر هولناکی بر روی روحیهی کودک داشته باشد. موفقیت انیمیشن Weekends در این است که داستان را به خوبی از زاویهی دید فرزند طلاق، که در اینجا یک پسر است، روایت کرده است. پدر و مادری طلاق میگیرند. قرار بر این است که در طی روزهای هفته پسر نزد مادر باشد و آخر هفته پدر او را نزد خود میبرد. ابتدای فیلم همه چیز خوب جلوه میکند. رابطه مادر و پسر خیلی خوب است. با هم آشپزی میکنند. سر به سر هم میگذارند. مادر پیانو مینوازد و لذا هر چیزی سر جای خودش است. در صحنهی دیگری پدر آمده است تا او را برای آخر
ادامۀ مطلبداستان کوتاه چقدر کوتاه است؟
داستان تا چه حدی میتواند کوتاه باشد و در عین حال واقعا داستان بماند؟ داستان کوتاه چند کلمه دارد؟ این پرسش همیشه در بین داستاننویسان مرسوم بوده است. پاسخ به این سؤال اما، اینقدرها هم راحت نیست. چرا که از یک سو این سؤال مطرح است که واقعاً چرا باید عددی تعین کرد که نشان دهندهی کمترین تعداد کلمات ممکن برای یک داستان کوتاه باشد. مثلاً اگر این عدد ۵۰۰ است، آنگاه داستانی که ۴۹۹ کلمه دارد داستان کوتاه نیست؟ اگر داستان کوتاه نیست، پس چیست؟ معمولاً نام داستان کوتاهِ کوتاه را میبرند. این نام ترجمهای از flash fiction یا sudden fiction است. حال فرض کنیم که برای این «چرا» پاسخی یافتیم. مشکل دیگر کار این است که چگونه باید این کار را کرد؟ چرا که دیدگاههای مختلفی در خصوص میزان کوتاهی داستان کوتاه ابراز شده است. بعضی از اساس هر نوشتهای که کمتر از ۵ یا ۶ صفحهی متداول
ادامۀ مطلب