امروزه وبلاگنویسی به قدری متداول شده است که دیگر مردم، مثل سابق، هیچگاه وقت کافی برای خواندن همه پستهای جدیدی که بر روی وبلاگها قرار میگیرند، ندارند. طبق آنچه وبلاگنویس مشهور و تأثیرگذار نِیل پتل (Neil Patel) عنوان میکند از هر ۱۰ نفر بازدیدکننده ۸ نفر تنها عنوان مطالب وبلاگ شما را مرور میکنند و فقط دو نفر بر روی مطلبی خاص کلیک خواهند کرد. بنابراین باید به این اندیشید که چگونه میتوان تعداد خوانندگان وبلاگ را افزایش داد. چرا که صرف تعداد بازدیدهایی که بر روی وبلاگ شما انجام میشود به این معنا نیست که نوشتههای شما به دقت خوانده شدهاند. در اینجا به مرور ۲۰ نکتۀ وبلاگنویسی میپردازیم که میتواند به من و شمای وبلاگنویس در این زمینه کمک کند. ۲۰ نکتۀ وبلاگنویسی که باید آنها را رعایت کنید: ۱. تکلیف خود را با خود روشن کنید. اگر وبلاگ شما تخصصی است باید فقط به مطالب تخصصی بپردازید. اشتباه
ادامۀ مطلبدسته: یادداشتها
وبلاگنویسی و اینستاگرام
وبلاگنویسی و اینستاگرام چگونه رابطهای با یکدیگر دارند؟ قبل از اینکه بخواهم به این پرسش پاسخ دهم، دوست دارم به دو نکته ظریف اشاره کنم. یک) فاصله اختراعات بشر طبق چیزی که از تاریخ علم میآموزیم، در ابتدا فاصله اختراعات بشر خیلی زیاد بوده است. مثلاً بین اختراع خط و اختراع چرخ خدا میداند که چند سال فاصله بوده است. ولی هر چه در زمان پیش آمدهایم این فاصله کمتر و کمتر شده است. البته این آهنگ کم شدن فاصلهی اختراعات بشر هم خیلی سریع نبوده است. به یک معنا تا قبل از جنگهای جهانی، فاصلهی اختراعات و اکتشافات اندک اندک کم شده بوده است. اما وقتی جنگهای جهانی رخ داد، در اثر عوامل متعددی که جای بحث خاص خود را دارد، به طور ناگهانی فاصله اختراعات بشر کم شد. این فاصله دوباره در سالهای ابتدای قرن بیستم باز هم کم و کمتر شد. طوری که بعد از سالهای ۱۹۵۰
ادامۀ مطلبچگونه در زندگی تصمیم بگیریم؟
تصمیمگیری برای همه فرایندی ساده به نظر میرسد. اما گاهی موقعیتهایی در زندگی ما پیش میآید که به نظر میرسد تصمیمگیری فرایندی پیچیده است. طوری که به نظر میرسد برای اتخاد تصمیم درست باید اطلاعات خاصی داشت. اطلاعات خاص هم در ذهن اکثر ما دقیقاً آن قسمتی که از اطلاعات است که مخفی است و باید با داشتن روابط خاصی آن اطلاعات را به دست آورد. در این دیدگاه، نقطهی قوت هر فرد اطلاعاتی است که از دیگران مخفی میکند. اینکه هر بار صحبت از تصمیمگیری میشود مردم ما تمایل به یافتن اطلاعات پنهان شده دارند خود موضوع صحبت دیگری است. واقعیت ماجرا این است که هیچ دیواری وجود ندارد که چیزی پشت آن دیوار پنهان شده باشد یا نباشد! مشکل از نوع نگاه غیرعلمی ما به مهارت تصمیمگیری است. چگونه در زندگی تصمیم بگیریم؟ ابتدا دادهها وجود دارند که خام هستند. باید این دادهها به اندازه کافی متنوع و
ادامۀ مطلببه پایان نتانیاهو، ترامپ و زاکربرگ سلام کنیم؟
در هفتههایی که گذشت شاهد اتفاقات زیادی بودیم. اتفاقاتی که من به شخصه فکر نمیکردم هرگز به این فاصلهی کوتاه از یکدیگر رخ بدهند. از جمله: ترور سردار سلیمانی، حملهی موشکی ایران به پایگاه نظامیان آمریکایی الاسد در عراق، تصویب مجلس عراق مبنی بر خروج نیروهای آمریکایی از عراق، انهدام اشتباهی هواپیمای اکراینی و جان باختن ۱۷۶ تن از مسافران آن، جریان هک شدن واتس اپ جف بزوس پایهگذار شرکت آمازون توسط سعودیها، اعلام ممنوعیت استفاده از واتس اپ در بین کارکنان سازمان ملل، شیوع ویروس کرونا و تهدید قابل توجهی که برای کل جامعه جهانی دارد، محکومیت بنیامین نتانیاهو در دادگاه به جرم ارتشاء و فساد مالی، جریان استیضاح ترامپ که با صحبتهای جان بولتون پیچیدگی بیشتری یافته است، نشست برلین با موضوع صلح در لیبی، راهپیمایی مردم عراق در اعتراض به حضور نیروهای آمریکایی در عراق، برخورد سه راکت به داخل منطقهی سفارت آمریکا و زخمی شدن یکی
ادامۀ مطلبگوگل و پیشنهاد یک فیلم خوب
دلم میخواهد توی گوگل بزنم: «دلم یه فیلم خوب میخواد». گوگل هم به من لینکی پیشنهاد بدهد که با توجه به حال الان شما این فیلم بهترین انتخاب است. روی آن کلیک کنی و تا آخر ببینی و لذت ببری. آیا چنین روزی که گوگل تا این حد به علایق و سلایق ما آشنا باشد دور است؟ Photo by Gerrie van der Walt on Unsplash
ادامۀ مطلبعشق در نگاه اول و دلیل روانی آن چیست؟
آیا عشق در نگاه اول واقعیت دارد؟ منظور من این است که آیا میشود گفت عقلانی است که تا کسی را در یک نگاه دیدیم، ادعا کنیم که عاشقش شدهایم و این عشق اساسی منطقی دارد؟ با چنین احساسی که در یک نگاه در اولین دیدار رخ داده است، تا کجا میشود پیش رفت؟ وقتی چنین سؤالاتی را میپرسید، خیلیها پاسخ خواهند که: «خیر، عشق در نگاه اول عقلانی به نظر نمیرسد». ولی پای حرفها دخترها و پسرهای زیادی نشستن به من ثابت کرده است اتفاقاً افراد خیلی زیادی هستند از همین الگوی عشق در نگاه اول برای انتخاب پارتنر خود تبعیت میکنند. و البته شاید شما هم تجربه کرده باشید که این افراد همیشه نالان هستند که چرا در رابطهای قرار ندارند که لیاقتش را دارند. این موقعیت برای همهی ما آشناست. اما ممکن است این مکانیسم را به خوبی نشناسیم. عشق در نگاه اول ریشه در چه دارد؟
ادامۀ مطلباهمیت مشق روزانه در به دست آوردن موفقیتهای بزرگ
چه چیزی است که میخواهید در آن تبدیل به یک فوق ستاره شوید؟ ورزش؟ ادبیات؟ سینما؟ زبانهای خارجه؟ بازاریابی؟ فروش؟ علم؟ وکالت؟ آن را روی کاغذ بیاورید و مدتی به آن فکر کنید. این هدف بزرگ شما هر چه که هست، مهم این است که برای رسیدن به آن باید یک مشق روزانه تعیین کنید! چند مثال از مشق روزانه: دویدن و تمرین کردن در باشگاه حل چند مسألۀ ریاضی مطالعۀ لااقل دو پاراگراف متن انگلیسی … نه تنها باید مشق روزانه تعیین کنید، بلکه باید مهمترین فعالیت شما در طول روز هم باشد. مشق روزانه ریشه در کودکی دارد یادتان بیایید وقتی که برای اولین بار قدم در کلاس اول ابتدایی گذاشتید هیچ چیزی بلد نبودید. حتی نمیتوانستید قلم را به درستی در دست بگیرید. باید کسی یادتان میداد که اصلاً قلم را چطور باید در دست گرفت، چه برسد به اینکه خواندن و نوشتن بلد باشید. چه
ادامۀ مطلبراهکاری برای جلوگیری از پراکندهگویی در جلسات و گفتگوها
پراکندهگویی یک نقطه ضعف محسوب میشود. اگر گردانندۀ یک جلسه هستید (با هر سمت و جایگاهی) هرگز اجازه ندهید افراد حاضر در جلسه با پراکندهگویی، جلسه را به حاشیه ببرند. این کار علاوه بر اینکه باعث به حاشیه رفتن میشود، جلسات رو طولانی و خستهکننده هم میکند. خروجی چنین جلساتی هرگز نمیتواند یک تصمیم درست باشد. اینکه چرا افراد نمیتوانند منسجم و مرتبط با موضوع صحبت کنند موضوع دیگری است. ولی شما به عنوان یک گرداننده باید تدابیری داشته باشید که جلسه را از پراکندهگویی و به حاشیه رفتن دور نگه دارید. چرا افراد دچاری پریشانگویی و پریشانی فکر هستند؟ ذهن پریشان، زبان پریشان، انسان پریشان من در این یادداشت کوتاه چند تجربۀ مختصرم را با شما در میان میگذارم. امیدوارم برای شما هم مفید باشد. خوشحال میشوم اگر شما هم تجربیاتتان را با من در میان بگذارید. راهکاری برای جلوگیری از پراکندهگویی در جلسات و گفتگوها از چند روز
ادامۀ مطلبآیا نوستالژی برای سلامت روان خوب است؟
فکر کردن به یک روز برفی سرد، وقتی که توی یک اتاق گرم نشستهاید خیلی لذت بخش خواهد بود. نوستالژی همین است، حالا که یادت رفته دستهایت یخ زده بود؛ آب توی کفشهایت رفته بود، و به خاطر سرمای شدید گوشهایت درد میکرد. حالا که یادت رفته تمام مجرای دماغت از شدت سرما میسوخت و استخوانهای صورتت درد میکرد؛ حالا که یادت رفته وقتی آمدی خانه و دویدی سمت بخاری تا دستت را گرم کنی، اما در اثر سرد و گرم شدن آنقدر درد گرفت که گریه کردی؛ حالا که همهی اینها یادت رفته است و کنار بخاری نشستهای داری به عکس از یک روز برفی نگاه میکنی، خودت را میبینی که با چندتا دانشآموز دیگر کنار هم ایستادهاید و توی حیاط مدرسه عکسی انداختهاید؛ حالا نطقت باز شده و میگویی یادش بخیر. یاد چی برادر؟ یاد چی بخیر دوست من؟ یادت رفته معلم از کلاس بیرونمان میکرد و میگفت
ادامۀ مطلباگر برای یادگیری وقت نمیگذارید، هیچ وقت خوشبخت نمیشوید!
افرادی که زندگی در جا میزنند و هرگز نمیتوانند سطح درآمد و روابط خود را بالا ببرند، ویژگیهای مشترک زیادی دارند. اما به نظر من مهمترین ویژگی که بر ویژگیهای دیگر میچربد و حتی روی آنها تأثیر مستقیم میگذارد این است که این افراد برای یادگیری وقت نمیگذارند. اگر افراد در هر زمینهای که مشغول به فعالیت هستند یادگیری را جدی بگیرند، شانس موفقیت آنها چند برابر میشود. من هیچ روشی بهتر از یادگیری برای ارتقاء فردی و حرفهای ندیدهام. یادگیری البته به معنی حفظ کردن مشتی اطلاعات نظری و ذهنی نیست. یادگیری «یک فرایند زمانبر» است که نتیجۀ آن تغییر رفتار ما در یک یا چند زمینۀ هدف است. فردی که پیتزا میفروشد، فردی که قهوه میفروشد، یک معلم، یک برنامهنویس، یک راننده تاکسی و … هر کسی در هر شغلی با یادگیری تبدیل به فردی کارامدتر خواهد شد. به این چند سؤال مهم پاسخ بدهید: شما چقدر یادگیری
ادامۀ مطلبهرگز کوتاه نیا!
هرگز کوتاه نیا. همیشه یه راه حلی هست. وقتی خسته شدی یا احساس کردی که به بنبست رسیدی، لازم نیست خودت رو ببازی، کافیه یه مدت استراحت کنی و دوباره با انرژی تازه به بازی برگردی. شاید لازم باشه خیلیها رو از زندگیت حذف کنی، شاید لازم باشه عادتهای زیادی رو در خودت تغییر بدی و شاید لازم باشه روشهایی که تا حالا استفاده کردی رو عوض کنی ولی هیچ وقت کوتاه نیا.
ادامۀ مطلبچرا ما آدمها از زندگی خسته میشویم؟
چرا ما آدمها از زندگی خسته میشویم؟ یک تعبیر از خستگی این است که وقتی برای مدت طولانی کاری را انجام میدهیم «خسته» میشویم و بنابراین نیاز به «استراحت» و «تجدید قوا» داریم. این تعبیر، خستگی جسمی را توصیف میکند. اما من در اینجا نمیخواهم از خستگی جسمی صحبت کنم. میخواهم بگویم که چرا روح ما آدمها «خسته» میشود؟ فکر نمیکنم لازم باشد توضیح دهم که چنین پرسشی هرگز نمیتواند پاسخ یکسان و استانداردی داشته باشد. هر کسی میتواند روی این سؤال کار کند، خود را کندوکاو کند و دلیل «خستگی» خود را بیابد. من از «ظن» خود به این پرسش میپردازم. شما هم بعد از خواندن آن، از ظن خود یار آن شوید و اگر دوست داشتید نظرتان را با من در میان بگذارید. این نوشته حاصل تجربۀ من از سروکله زدن با صدها دانشآموز، دانشجو، زبانآموز و جوانان علاقهمند به فرهنگ و ادبیاتی است که در این سالها
ادامۀ مطلب