تنهایی اعداد اول: مشخصات
- نام رمان: تنهایی اعداداول
- نویسنده: پائولوجوردانو (ایتالیا)
- مترجم: بهاره مهرنژاد
- ناشر:افراز | چاپ اول ۱۳۹۲ | ۱۱۶ صفحه
مقدمه
«تنهایی اعداد اول». شاید برای شما نام کتاب عجیب باشد. اما برای من که ریاضیات خواندهام نام کتاب جذاب و روحدار است. همین مسأله علتی شد که کتاب را بخرم. با شروع خواندنش، دیگر نه توانستم و نه خواستم که آن را زمین بگذارم. از این جهت از انتخاب خودم خوشحالم. بارها شده که کتابی را شروع کردهام ولی از چند ده صفحهی اول نگذشته، دچار پشیمانی شدهام. طوری که گاهی دعا میکنم که ای کاش بعضی قلم بر زمین بگذارند و از این راه به ادبیات خدمت کنند. این بار اما، از خواندن این کتاب لذت فراوان بردم و از این جهت هم به نویسنده، هم به مترجم و هم به ناشر، بابت این موفقیت، تبریک می گویم.
تنهایی اعداد اول: مروری بر داستان
رمان تنهایی اعداد اول حول اتفاقات زندگی دو شخصیت به نام های آلیس دلاورکا و ماتیا بالوسینو آفریده شده است. این دو نفر در یک شهر زندگی میکنند. با هم هیچ ارتباطی ندارند. از جایی به بعد با هم روبهرو میشوند. مدتی از هم جدا شده و سرانجام به سمت هم باز میگردند. اما این تمام ماجرا نیست.
تنهایی اعداد اول: نقد
داستان توصیفهایی بدون پیچیدگی دارد. نویسنده از خلق یک نثر فنی پرهیز کرده است. صحنهپردازیها، فضاسازیها و شخصیتپردازیهای راز گونه و دیرفهم در داستان جایی ندارند. با این همه اما، داستان در هر پاراگراف خود حرفی برای گفتن دارد. هر صفحه از کتاب تو را با حادثهای جدید روبهرو میسازد. موقعیتها به دور تخیل غلیظی هستند که ماجرا را باورناپذیر سازند. نویسنده آنقدر حرف برای گفتن دارد که به راحتی خواننده را با روایت واقعیتهای در جریان با خود همراه میسازد. آنقدر خلال زندگیِ شخصیتهای اصلی داستان، اتفاقهای مختلفی رخ داده است که نویسنده لزومی نمیبیند برای پنهانسازی خلاء ماجرا و اتفاقات داستانی، دست به ایجاد گرههای داستانی مصنوعی بزند. خلق درگیری کاذب خواننده با معماهای غیرموجه و طولانی کردن روند زمانی رخدادها به کمک توصیفهای طولانی، فضاسازیهای بی مورد، اغراق در احساسات و قطره چکانی اطلاعات دادن برای زمانی است که داستان خلاء واقعیت دارد.
میتوان گفت این رمان نمونهای از یک متن سهل ممتنع است. اتفاقات، همه و همه، رخ میدهند و ما را پیش میبرند. میشود که رخدادها عصبانیات کنند ولی گاهی هم در خوشحالی شخصیتها شریک میشوی. بعضاً ناامیدت میکنند و گاهی هم امیدوارت میسازند. نه با آرمان گرایی محض طرفیم و نه یک متن ادبی سیاه پیش روی ماست. نویسنده حتی در پایانبندی هم، از تکنیک «پایان خوش» استفاده نکرده است.
او ما را با مهارت تمام به یک دنیای واقعی میبرد. دنیایی که در آن، انسانها، از چند مساله به ظاهر کم اهمیت رنج می برند. و تمام زندگی آنها، از تاثیرگیری از همین به ظاهر بیاهمیتها مسیر میگیرد.
- دوست دارند موفقیت فرزندانشان را ببینند حتی اگر شده به این قیمت که با حالتی دیکتاتورمابانه چیزی را به وی تحمیل کنند (پدر آلیس).
- از چیزهایی رنج میبرند اما مهارت لازم را ندارند تا راجع به آن منشأ رنج با دیگران صحبت کنند (آلیس، ماتی، پدر آلیس، والدین ماتیا و …).
- از اینکه احساسات واقعی خود را بروز دهند میترسند. ترس از اینکه باز چیزی دیگری را، مانند گذشته، از دست بدهند (شخصیت های مختلف داستان، مثلاً خدمتکاری که برای خانواده آلیس کار می کند).
- گاهی هم، سرخود، برای خیر و صلاح دوستان خود تصمیماتی میگیرند که ممکن است خیلی خوشایند از آب در نیاید (دوست ایتالیایی ماتیا در نروژ، دوستان آلیس در شب جشن).
- گاهی این شخصیتها دست به پنهانکاری، یا دستکاری واقعیت میزنند تا بلکه از موقعیتی، شاید سرزنشآمیز، خود را برهانند (خدمتکار، دوست ماتیا و …).
و سرانجام همه ی این رفتارهای تقریباً ضد اجتماعی برآمده از ترس و کمبود مهارتهای رفتار جمعی، چیزی جز تنها ماندن و یا بروز انفجاری خشم و … نیست. طبیعتاً هم نباید باشد. همهی این مفاهیم در ورای این روایت به ظاهر ساده و غیر فنی، پنهان شده است. با خواندن چند سطر و یا چند صفحهی اول، با خود میگویی: «ای بابا! باز هم یک داستان ترجمهی خطی است که از ابتدا همهی آن را میتوان به راحتی حدس زد. چرا این قدر رو نوشته شده و از همین ابتدا همه چیز لو رفته است؟». اما این نیست. رمان ماجراهایی موازی را با هم روایت میکند و تا پایان داستان، آنها را به هم نمیرساند. تنوع ماجراهایی که برای شخصیتها رخ میدهد. و همچنین اتفاقاتی که در پیچاپیچ زندگی روزمره رخ میدهند که شخصیتها ناچار به تصمیمگیریهای، طبیعتاً، توام با خودخواهی هستند. همه و همه مرتب مسیر داستان را عوض میکنند و ما را از سال ۱۹۸۳ تا سال ۲۰۰۷ با خود می آورند. در پایان نیز از کشتن یا حذف کردن و یا تنبیه کردن یک شخصیت و یا پرنده کردن و از طلسم نجات دادن شخصیت دیگر؛ یا از یک پایان فاجعه بار برای همه شخصیت ها و یا حتی پایانی کلیشه ای و پایان خوش و به ازدواج رساندن دو شخصیت و شفا یافتن و نمردن بقیه افراد وابسته و … خبری نیست. در هر جا مرگ و یا بیماری و … سراغ یکی از شخصیتها می آید، نویسنده در واقعیت ماجرا دست درازی نکرده و میگذارد تا به همه آنچه واقعیت است کنار بیاییم و زندگی را آنگونه که هست دریابیم. پایانبندی قوی شاید بزرگترین حسن این رمان باشد.این رمان را من در کمتر از یک روز به پایان رساندم، چرا که نتوانستم بعد از خواندن چند سطر، آن را رها کنم.
مؤخره: قدردانی
این کتاب در چهارچوب قانون کپی رایت نشر یافته است. این اقدام شایسته ناشر محترم به راستی قابل تقدیر است. از مترجم بابت ترجمهی روان و یکدست متشکرم. خواندن این کتاب را به همهی شما توصیه میکنم.
پینوشت
این مقاله ابتدا در روزنامه ابتکار با نام «اعداد اول تنها نیستند، آنها اول هستند» به چاپ رسید. آنچه در اینجا خواندید نسخهی ویرایش یافته آن مقاله است.
روزنامه ابتکار | ۱۳۹۴/۰۲/۱۴ | کد خبر: ۶۰۰۶ |
در همین زمینه
اگر دوست دارید همیشه اولین نفری باشید که از به روزرسانیهای سایت مطلع میشوید، لطفاً ایمیل خود را در قسمت زیر وارد کنید.
دیدگاهتان را بنویسید