بازگشت اسرا به ایران از عراق در سال 69

بازگشت اسرا به ایران از عراق در سال 69

بازگشت اسرا به ایران یکی از تجربه‌هایی است که هر از گاهی مثل یک فیلم جلو چشمم به نمایش در می‌آید. روزی که اسرای جنگ 8 ساله به شهرمان برگشتند، برای من هیچ گاه فراموش نخواهد شد.

اعلام کرده بودند که فردای روزی اسرا به شهر وارد می‌شوند. از قضا خانه‌ی ما نزدیک همان میدانی بود که اسرا وارد شهر می‌شدند. همه از 5 صبح بلند شدیم و به میدان رفتیم. میدان بزرگی که پر از کاج بود. مردم از همه روستاها و اطراف و اکناف شهر آمده بودند و آنجا روی چمن‌ها نشسته بودند. ساعت 6 نشده بود که دیگر جای سوزن انداختن در شعاع یک کیلومتری میدان نبود. تا 5 بعد از ظهر همه آنجا بودیم. از کسی صدا در نمی‌آمد. همه نفس‌ها را در سینه حبس کرده بودند. نه صبحانه و نه ناهار و نه هیچی. روز نمی‌گذشت. به سختی می‌گذشت. ثانیه‌ها خیلی کند و سنگین می‌گذشتند.

ساعت 5 بعد از ظهر شد و اتوبوس‌ها از دور پیدا شدند. مردمی که نفس خود را حبس کرده بودند همه گریه سر دادند. اتوبوس‌ها به دریای جمعیت که رسیدند از حرکت بازماندند. اسرا با لباس‌های خاکی، با سر و روی خاکی از پنجره سر بیرون کشیده بودند. مانند پیچک به بیرون پیچ و تاب می‌خورند و در میان آغوش مردم جای می‌گرفتند. هیچ کس در حال عادی نبود.

مردانی با سر تراشیده که غبار جاده بر سر و روی‌شان نشسته بود. اتوبوس‌ها خاکی. لباس‌ها خاکی. چهره‌ها خاکی.
مردم هم خاکی و صاف و ساده. تا پاسی از شب مردم اسرا را در آغوش می‌گرفتند و گریه می‌کردند.
نام آن میدان از آن پس «میدان آزادی» شد.

این گروه سال 69 وارد شهر شدند. سالی که هنوز شش سالم بود. تقریباً کسی در شهر نبود که آن روز آنجا نباشد.
دل همه به نوعی شاد شد، اما چه کسی می‌داند در آن مادر که آن روز هم فرزندش را ندید چه گذشت.
اسرا آمدند. اما این گروه شامل همه ایرانیانی که به جنگ رفته بودند، نبود.

دیگر منابع

در اینجا می‌توانید یک فیلم یک دقیقه‌ای از بازگشت اسرا به ایران ببینید:

شاید این عکس‌ها هم برای شما جالب باشند:

در این مقاله هم مطالب جالبی خواهید خواند:

سال‌ها از بازگشت اسرا به ایران می‌گذرد و من از خودم می‌پرسم آن همه مهربانی و برادری کجا رفت؟
چه شد که اینقدر بدجنس و نامرد و خودخواه شده‌ایم؟

در انتها

در مطلبی کتاب نون نوشتن اثر محمود دولت‌آبادی را بررسی کرده‌ام. اگر به تاریخ جنگ علاقه دارید به این نوشته هم نگاهی بیندازید. چرا که این کتاب یادداشت‌های محمود دولت‌آبادی خلال سال‌های جنگ ایران و عراق است.


اگر دوست دارید همیشه اولین نفری باشید که از به روزرسانی‌های سایت مطلع می‌شوید، لطفاً ای‌میل خود را در قسمت زیر وارد کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *