من آدمها را از دید خودم به سه تیپ شخصیتی متفاوت تقسیم میکنم.
- تیپ شخصیتی تماشاگر
- تیپ شخصیتی تحلیلگر
- تیپ شخصیتی بازیگردان
درک دیدگاهی که میگویم سخت نیست و مطمئنم شما هم به طور ضمنی به موضوعی که در ادامه مطرح میکنم پیبردهاید.
شاید بپرسید پس فایدۀ مطرح کردن آن چه خواهد بود؟ فایدۀ نوشتن چنین مقالهای در این است که چیزی که ته ذهن ما به صورت مبهم وجود دارد، مقابل چشمانمان روشن میشود و به ما کمک میکند تا از خود و رفتارهای خود شناخت بهتری داشته باشیم. پس با من همراه باشید.
در ادامه به توضیح هر کدام از تیپهای شخصیتی میپردازم.
تیپ شخصیتی تماشاگر
او یک تماشاگر است و از خود نقشی در این جهان ندارد. دیگران موفق میشوند، دیگران به دست میآورند، دیگران شاد هستند، دیگران ثروتمند میشوند، دیگران انجام میدهند و او در هر حال یک تماشاگر بیش نیست.
او نه در رخ دادن چیزی نقشی دارد و نه میداند که چه چیزی چرا رخ میدهد. نه توانایی به دست آوردن و ساختن دارد، نه توانایی تحلیلِ دلیل شدن و نشدن اتفاقها را دارد.
به این دلیل که او مغزی خالی دارد مورد سوءاستفادۀ شیادان قرار میگیرد. سیاهی لشگرهای جامعه که با حرفی به این سو میروند و با حرفی به دیگر سو میروند همین افراد تماشاچی هستند؛ چرا که درک درستی از مسائل ندارند. آنها دنبالهرو و مطیع گروههای پیشرو جامعه هستند.
تماشاگر نمیداند که کجا باید چه کند در نتیجه تابع کلیشههاست. اگر کلیشۀ حاکم بر جامعه این است که از کنار فردی که در پیادهرو افتاده و از درد به خود میپیچد بیتفاوت عبور کنیم، او هم در چنین موقعیتی یک تماشاچی بیتفاوت است. اما اگر کلیشۀ حاکم بر جامعه در مورد دیگری رفتاری به کلی متفاوت است او هم مانند یک تماشاگر بیاراده یک رفتار کاملاً متفاوت و متناقض با مورد اولی را بروز میدهد.
او هرگز متوجه تماشاچی بودن خود نیست. هرگز متوجه تناقضهای درونی خود نیست. و هرگز متوجه این موضوع هم نیست که همین تماشاگر بودن اوست که مسبب خیلی گرفتارهای اجتماعی است.
اگر هم مسائلی را با او مطرح کنید، بعد از مدت کوتاهی پیخواهید برد که سخت در اشتباهید و او هرگز متوجه تناقضهای فکری و رفتاری و همچنین مسئولیتهای فردی و اجتماعی خود نخواهد شد.
نکته
لزومی ندارد عینک بدبینی به چشم زده و هر فرد عادی که در کوچه و بازار میبینم را تماشاچی و فاقد ویژگیهای مسئولیتپذیری و عملگرایی بدانیم. چه بسا افرادی که میبینیم بسیار هم افراد سازنده و مفیدی باشند.
تیپ شخصیتی تحلیلگر
او میداند چه چیزهایی با هم چه ارتباطهایی دارند. او میداند چه چیزی باعث رخ دادن چه چیزی میشود. او میتواند همه چیز را به خوبی تحلیل کند. ولی تمام قدرت او در سطح حرف زدن و توضیح دادن متوقف میشود.
از او توقع انجام دادن کاری را نداشته باشید. او فقط خوب حرف میزند.
مشکل در برخورد با این افراد این است که ادعای زیادی دارند. همچنین غلطانداز هستند. افراد عملگرا کمتر حرف میزنند و بیشتر عمل میکنند. در حالی که این گروه همیشه در حال حرف زدن و نمایش تواناییهای نداشتۀ خود هستند بنابراین از دیدگاه افراد بیتجربه، این افراد مورد اعتماد قرار میگیرند و آن شود که دانی و افتد.
این افراد نه تنها به شما سراب ارائه میدهند که خود هم عمری را در سراب سپری خواهند کرد.
این گروه شامل افرادی است که با لجاجت خاصی روی نظریههای خود پافشاری میکنند. همیشه در حال بحث با دیگران هستند. کنترل فکر و رفتار دیگران برای آنها اهمیت خاصی دارد.
این گروه در جهان «حق» و «باطل» زندگی میکنندو هر کس با آنها موافق باشد در جبهۀ حق و هر کسی با آنها کوچکترین مخالفتی کند در جبهۀ باطل خواهد بود.
این گروه عقل کلهای در حال نصیحت هستند که هیچگاه هیچ کاری را نه شروع کردهاند و نه به سرانجام رساندهاند اما توانایی این را دارند که در آن زمینهها به شما «مشاوره» بدهند.
نکته
به خاطر استفاده از واژۀ تحلیلگر در توضیح این تیپ شخصیتی، لطفاً دچار این اشتباه نشوید که منظور من در این جا افراد دارای قدرت منطقی و تفکر بالاست. تحلیلگری و قدرت حل مسأله دو مهارت خیلی مهم هستند. در اینجا افراد در مواجهه با دنیای افراد خود به سه گروه تقسیم شدهاند:
- آنکه میبیند ولی نه درک میکند نه کاری میکند.
- آنکه میبیند و برای تفسیر آنچه هست و رخ میدهد نظریهبافی میکند ولی عملگرا نیست.
- آنکه که هم درست تحلیل میکند و هم واقعگرا و هم عملگراست.
تیپ شخصیتی بازیگردان
او نه تنها دلیل اینکه چرا چیزی رخ میدهد و چرا چیزی رخ نمیدهد را میداند، بلکه روش به سرانجام رساندن کارها را هم به خوبی میداند. به همین دلیل هم یک بازیگردان است. کارها را شروع میکند و میداند باید چگونه آنها را ادامه داده و به سرانجام برساند.
او فردی ساکت است. میداند که خیلی حرفها را بهتر است با کسی مطرح نکند. او به این راحتی دانش و تجربۀ خود را در اختیار دیگران قرار نمیدهد.
برای او کار مهمتر از بحث کردن و تفسیر کردن است. اگر چیزی او را به کارایی بهتر رهنمون نکند بیفایده و بینتیجه در نظر گرفته میشود.
تیپ شخصیتی بازیگردان به خوبی فرق بین عمل و نظریه را میداند. بنابراین همیشه در میدان محک درستی و ناردستی حرفها را میسنجد و به الفاظ زیبا و ذهنیبافیها وقعی نمینهد.
معروف است که همسر ریاضیدان معروفی از او میخواهد به او کمک کند تا میز بیضی شکلی که دارند را به اتاق دیگری منتقل کنند و او در جواب میگوید با توجه به قطر کوچک و بزرگ بیضی این کار امکانپذیر نیست و سپس برای اثبات ادعای خود کاغذ و قلمی برداشته و مشغول محاسبه میشود، وقتی سرش را از روی کاغد برمیدارد تا اثباتش را به همسرش نشان دهد متوجه میشود در این خلال او میز را به اتاق دیگر منتقل کرده است.
عمل همیشه یک گام از وراجی و ذهنیبافی و فلسفهبافی جلوتر است.
تفکر استراتژیک و مهارتهای حل مسأله و تفکر انتقادی چیزی است و وراجی تیپ شخصیتی تحلیلگر چیز دیگری است.
تحلیلگری تیپ شخصیتی تحلیلگر فقط پوششی است که به خود بگوید من آنقدرها هم نادان نیستم و خوب میدانم چه خبر است. من دست همۀ شما را خواندهام هاهاها! ولی خوب او همچنان یک قربانی و بازنده بیش نیست.
در مقابل او تیپ شخصیتی بازیگردان با تفکر استراتژیک خود بهترین راه را مییابد و خواستهها را عملی میکند و هرگز حتی صدایش را هم در نمیآورد که چه کرده و چه میخواهد بکند.
نتیجهگیری
تا ادعاهای تیپ شخصیتی تحلیلگر گوش عالم و آدم را کر کند و خود را استاد بلامنازع جا بزند و گروهی آدم تماشاگر را دور خود گرد آورد، تیپ شخصیتی بازیگردان رفته است و آفاق را در نوردیده است.
سؤال: شما جزو کدام دسته هستید؟
در همین زمینه
- چالشی برای جلوگیری از گفتن حرفهای کلیشهای
- ساکت باش، بخوان، بنویس و منتشر کن!
- شاید شما تنبل هستید، تنبلی یک عادت است نه صفت!
- کنترل زندگی خود را در دست بگیریم
- تحلیل تیپ های شخصیتی MBTI
اگر دوست دارید همیشه اولین نفری باشید که از به روزرسانیهای سایت مطلع میشوید، لطفاً ایمیل خود را در قسمت زیر وارد کنید.