بازگشت اسرا به ایران یکی از تجربههایی است که هر از گاهی مثل یک فیلم جلو چشمم به نمایش در میآید. روزی که اسرای جنگ ۸ ساله به شهرمان برگشتند، برای من هیچ گاه فراموش نخواهد شد. اعلام کرده بودند که فردای روزی اسرا به شهر وارد میشوند. از قضا خانهی ما نزدیک همان میدانی بود که اسرا وارد شهر میشدند. همه از ۵ صبح بلند شدیم و به میدان رفتیم. میدان بزرگی که پر از کاج بود. مردم از همه روستاها و اطراف و اکناف شهر آمده بودند و آنجا روی چمنها نشسته بودند. ساعت ۶ نشده بود که دیگر جای سوزن انداختن در شعاع یک کیلومتری میدان نبود. تا ۵ بعد از ظهر همه آنجا بودیم. از کسی صدا در نمیآمد. همه نفسها را در سینه حبس کرده بودند. نه صبحانه و نه ناهار و نه هیچی. روز نمیگذشت. به سختی میگذشت. ثانیهها خیلی کند و سنگین میگذشتند.
ادامۀ مطلبدسته: یادداشتها
حتی اگر هزار بار مریض شوی باز هم دکتر نمیشوی
به طور معمول آدمها از همه چیز و همه کس مینالند. طبق چیزی که زیاد گفته شده است (که اصلاً به تحلیل چون و چرایی آن کاری ندارم) تنها کمتر از ده درصد انسانهای روی کره زمین اختیار ثروت و قدرت و دانش و … را در دست دارند. یعنی بقیۀ ۹۰ درصد مردم برای این ده درصد کار میکنند. بهانه جور کردن برای شکستهای روزی بالاخره تمام میشوند و شما حرف زیادی برای غرولند کردن نمیماند. اینکه «آنها» نمیگذارند، در «خانواده» بدی به دنیا آمدهام، تقصیر «جامعه» است، «حکومت» کوتاهی کرده و … همه و همه در نهایت قرار است چه نتیجهای بدهد؟ من کاری ندارم که این حرفها درست است یا غلط. چون واقعاً بعضی آدمها در شرایط خانوادگی بدی به دنیا آمدهاند، بعضی وقتها حاکمان یک جامعه با تصمیمات خود عدۀ زیادی را به ورطه نابودی میبرند. از آن طرف هم گاهی، بعضی افراد شکست خورده در
ادامۀ مطلبوقتی باد میوزید
وقتی باد میوزید… پاییز پاورچین پاورچین آمد و خودش را جزیی از ما کرد. هوا امروز ابری است و باد ملایمی میوزد. دستههای کبوتر این همسایهی ما در آسمان پرواز میکنند. پسرک مثل رهبر کنسرتی آنها را از راه دور هدایت میکند. باد به پوستم میخورد و مرا یاد بهترین روزهای خیالیام میبرد. یک موش توی حیاط خانه بیحال و رو به احتضار افتاده است. با خاک انداز آن را برمیدارم و به کوچه میبرم که به محوطه به جا مانده از یک باغ قدیمی بیندازم. سگهای ولگردی که آن اطراف هستند به سمتم میآیم. موش را میاندازم و میآیم. سگها به سمت موش میدوند. من به آسمان نگاه میکنم. باد مرا نوازش میکند. من با نوازش این باد اغوا شدهام. میروم با نوازشهای او همراه شوم. و فقط وقتی که باد میوزید … و حرف آخر اینکه در انتها امیدوارم از شنیدن این موزیک لذت ببری. مطالب مرتبط بگذار
ادامۀ مطلبپربازدیدترین مطالب تابستان ۹۸
با سلام خدمت همه دوستان عزیز، امیدوارم در هر حالی که این مطلب رو میخونید، خوش و سلامت باشید. پیشاپیش از توجه شما به مطالب سایت «در جستجوی زمان از دست رفته» نهایت تشکر رو دارم. در زیر لیستی از پربازدیدترین مطالب تابستان ۹۸ رو برای شما قرار دادیم، امیدوارم که موضوع مورد علاقه شما هم در بین این مقالات باشه و از خوندن مقاله یا مقالههای مورد نظرتون لذت ببرید. خیلی خوشحالم میشم اگر بعد از پایان مطالعه، از طریق قسمت کامنتها نظرات خودتون رو با من در میون بگذارید. لیست پربازدیدترین مطالب تابستان ۹۸ اهمالکاری ۲۰ نکته وبلاگنویسی (که اگر رعایت نکنید در کار خود شکست میخورید) داستاننویسی سپیدسرایی نیست تنهایی اعداد اول: اعداد اول تنها نیستند، آنها اول هستند (بررسی رمان معروف تنهایی اعداد اول) گزارش یک آدمربایی (بررسی رمان معروف گزارش یک آدم ربایی، اثر گابریل گارسیا مارکز) دزد کتاب (بررسی مقاله خانم زهرا ملوکی در
ادامۀ مطلبشکلات ارزان نخرید
ست گودین در نوشته اخیر خود که در وبلاگ خود منتشر کرده است، اینگونه میگوید که شکلات ارزان نخرید. سِت با این نوشته به استقبال جشن هالووین میرود و یادآور میشود که در زمان یک ماههای که به جشن هالووین مانده است، شکلاتهای ارزان زیادی به بازار روانه خواهند شد تا نیاز بازار را تأمین کنند. او سپس از خوانندگان خود میخواهد این شکلاتهای ارزان قیمت را نخرند. لینک نوشته گودین: Don’t buy cheap chocolate او دلیل این خواسته را اینگونه توضیح میدهد که شکلاتهای ارزان از دانههای کاکایویی تهیه میشود که توسط کودکان فقیر و در شرایطی خطرناک جمعآوری شدهاند. البته علاوه بر این اینطور هم گفته که این شکلاتها آن طور که باید خوشمزه هم نیستند. در ادامه توضیح میدهد که شکلاتهای گرانتر توسط کمپانیهایی عرضه میشوند که کودکان را از پروسه برداشت کاکائو خارج میکنند و به کارگران بزرگسال هم مزد بهتری پرداخت میکنند. شکلات ارزان نخرید
ادامۀ مطلب۵ تصمصم کلیدی که برای وبلاگ خود گرفتهام
یک امروز در سایت محمد طلوعی قسمتی دیدم به نام «چی روی میزمه؟» که این قسمت خودش دو قسمت جدا از یکدیگر دارد: «چی میخونم؟» و «چی مینویسم؟» از این ایده خیلی خوشم آمد. تصمیم گرفتم در راستای تقویت تعهدی که به خودم داده بودم تا روزی یک مطلب را بر روی سایت قرار دهم، قسمتی به نام «روی میز کار من» به سایت اضافه کنم. در این قسمت شما خواهید خواند که در حال نوشتن و خواندن چه چیزی هستم. مطلب «روی میز کار من» هر شنبه منتشر خواهد شد. دو چندی پیش هم در سایت شاهین کلانتری دیدم که به معرفی تعداد قابل توجهی لینک از سراسر وب میپردازد. این لینکها عمدتاً مقالاتی خواندنی هستند که برای هر کسی میتواند مفید باشد. بر مبنای همین کار شاهین کلانتری، من هم تصمیم گرفتم که قسمتی به نام «معرفی هفته» در سایت راهاندازی خواهد شد. این قسمت هر جمعه منتشر
ادامۀ مطلبیکشنبه ۱۷ آذر ۱۳۹۸
چقدر زود گذشت… بهانه نوشتن این یادداشت، دیدن آرشیو وبلاگ ریاضی من در وردپرس است. ۵ سال خیلی زود گذشت. ۵ سال از زمانی که تصمیم گرفتم وبلاگ را از حالت راکد خارج کنم و در آن فقط مطالب ریاضی بنویسم. از سربازی برگشته بودم و تصمیم گرفته بودم بعد از چند سال فاصله از وبلاگنویسی کار در وردپرس را به طور جدی شروع کنم. با بلاگر شروع کردم. چند سالی آنجا نوشتم. بعد فیلتر شد. چند وقتی مقاومت کردم. ولی بعد از یک سالی نوشتن در آن دیدم فیلترینگ هم برای من و هم برای مخاطب مشکل آفرین است. لذا در پرشینبلاگ شروع به کار کردم. سه چهار سالی هم در آن نوشتم. این وسطها یک وبلاگ هم در وردپرس داشتم ولی آن را بهروزرسانی نمیکردم. من هم درگیر واحدهای آخر دانشگاه بودم. و طبیعتاً فکر فارغالتحصیلی، ادامه تحصیل در خارج و همه و همه توی سرم بود. وقت
ادامۀ مطلبدر آبان اتفاق میافتد
در آبان اتفاق میافتد نام این یادداشت است، چون آن را در ماه آبان و بعد از روز تولدم مینویسم. از این به بعد ماهی یک بار یادداشتهایی را با همین فرمت منتشر خواهم کرد. این یادداشتهای همان حرفهایی که روی دل آدم میماند و نمیدانی چگونه و به چه بهانهای بگویی. من هم تصمیم گرفتم هیچ عذر و بهانهای نجویم و هر چه دل تنگم میخواهد بگویم: یادداشتهای پراکنده آبان: در آبان اتفاق میافتد ۱ وقتی صحبت از انسان میشود، معمولاً این جمله زیاد شنیده میشود: انسان حیوان ناطق است. بعضیها هم میگویند: انسان موجودی است که وجه ممیزه او با دیگر موجودات روی کره زمین در قدرت تفکر اوست. هر دو جمله درست هستند. یعنی اینکه انسانی که فقط حرف میزند. و دیگر اینکه قدرت تفکر دارد. ولی آیا از این قدرت تفکر استفاده میکند؟ ۲ چند وقت پیش، بیشتر از دو ماه پیش، دوست نازنینم
ادامۀ مطلباعتیاد به موبایل از زبان آمار
«۷۹ درصد از کسانی که تلفن هوشمند دارند، هر روز صبح حداکثر تا ۱۵ دقیقه پس از بیدار شدن به دستگاهشان سر میزنند. تکاندهندهتر اینکه بیش از یک سوم آمریکاییها گفتهاند ترجیح میدهند رابطه جنسی نداشته باشند تا اینکه موبایل نداشته باشند. مطالعه دانشگاهیای در سال ۲۰۱۱ نشان میدهد که آدمها روزانه ۳۴ بار به موبایل خود سر میزنند. اما آگاهان این صنعت معتقدند که این عدد چیزی حدود ۱۵۰ بار در روز است، که عددی بهت آور است.» پاراگرافی که خواندید چه حسی به شما میدهد؟ آیا همین دسته از معتادان به موبایل همانهایی نیستند که همیشه میگویند وقت مطالعه ندارند؟ وقت یادگیری چیزی را ندارند؟ وقت برای خیلی کارهای دیگر ندارند؟ حتی برای فرزندان خود به طور مناسب وقت نمیگذارند! قضیه به این سادگی البته نیست. وقتی صحبت از اعتیاد میشود، بلافاصله ذهن خیلی از ما به سمت اعتیاد به مواد مخدری مانند تریاک یا کریستال و شیشه
ادامۀ مطلبچهارشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۸
ست گودین فارسی یک شیر پاک خوردهای یک حساب کاربری در «ویرگول» درست کرده به نام Godin Farsi. یادداشتهای روزانه ست گودین در اینجا به فارسی ترجمه میشوند. حتم دارم که از خواندن آنها لذت خواهید برد. هرمز شهدادی با هرمز شهدادی از لابهلای حرفهای شاهین کلانتری آشنا شدم. در یک برنامه زنده اینستاگرامی که درباره جملهبندی صحبت میکرد نامی هم از هرمز شهدادی آورد. ایشان کتابی به نام «یک قصه قدیمی» دارد که در سالهای آخر دهه پنجاه چاپ شده است. از ایشان رمانی هم به جای مانده به نام «شب هول». ایشان بعدها به آمریکا مهاجرت کرده و نوشتن را رها میکنند. روزنامه اصفهان زیبا راجع به ایشان دو نوشته دارد به نامهای «قصههای درونی» و «از تبار سالینجرها هرمز شهدادی چرا ناگهان ننوشت؟» یک داستان از او را مجله پتریکور اینجا آورده است: داستان پلنگ جملات کوتاه، موجز نویسی یعنی چه؟ اینکه آدم بتواند بیشترین معنا را
ادامۀ مطلبدوشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۸
امروز جلسه اول از سری جدید انجمن ادبیات داستانی ایده بود. امروز به بررسی داستان «ته شب» اثر محمود دولت آبادی پرداختیم. اعضاء صحبتهای زیادی داشتند. در کل گفتگوی گرمی شکل گرفت. در خصوص این داستان یادداشت مفصلی خواهم نوشت. از روز اولی که مسئولیت دبیری این انجمن را بر عهده گرفتم برنامه من مبنی بر کشاندن تیپ جدیدی از افراد به انجمن بود. و هم اینکه دوست داشتم کار انجمن را از دور هم نشینی گروهی خاص و فیالبداهه صحبت کردن به کار منظم و اصولی تبدیل کنم. بنابراین برنامههای خودم را یکی یکی پیاده کردم. در ادامه باز هم برنامههایی هست که قصد پیاده کردن آنها را دارم. میخوام چرخ این انجمن آنقدر سریع و قوی بچرخد که اگر کسی خواست چوب لای چرخ آن کند هم چوب و هم دست خودش بشکند. یکی از برنامههایی که از روز اول به دوستان پیشنهاد دادم این بود که داستانی
ادامۀ مطلبسهشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۸
قهوه کلد برو با علی و مرتضی، مغازه مجتبی رفتیم. با دستگاه زیر که cold-brew نامیده میشود قهوه زدیم. این قهوه با آب سرد تهیه میشود. روند تهیه آن نسبتاً زمانبر است. باریستا باید از قبل، مثلاً روز قبل، قهوه و آب سرد را داخل این دستگاه بریزد تا به مرور و طی مدت زمانی حدود ۱۰ ساعت قهوه آماده شود. در نتیجه زمان سفارش قهوه غلیظ و خوشمزه ولی سردی سرو میشود که همان میزان کافئین اسپرسو را در خود دارد ولی برای کسانی که به قهوه حساس هستند، استرسزا نیست. درباره مسائلی که اوشن دیجیتال در مورد دامنه آی آر گفته است. آنچه این روزها نقل میشود این عبارت است: «شرکت دیجیتال اوشن خواستار مسدود شدن / حذف کردن دامنه آی آر از اینترنت است». این جمله هم اینکه اصل صحبت اوشن دیجیتال نیست و هم اینکه شدنی نیست. بماند که باید این جمله را از نگاه روانشناختی
ادامۀ مطلب