ما در هر سطل آشغالی که میبینیم را باز نمیکنیم. اما وارد دنیای هر آدمی که از کنار آن میگذریم میشویم. خیلی از جمعهایی هم که وارد آنها میشویم همینطور است. خیلی اتفاقی با جمعی آشنا شدهایم و وارد آن شدهایم. راجع به آدمهایی که در «دنیای ما» وجود دارند فکر کنید. چند نفر از آنها از روی فکر و تدبیر انتخاب شدهاند؟ چند نفر از صدها نفری که در زندگی ما «دوست ما» بودهاند، برای ما مفید بودهاند؟ و در مقابل چند نفرشان عوضی بودهاند؟ آیا شده است که تا حالا از کسی که در شهر دیگری زندگی میکند و حتی نام شما را نمیداند ضربه خورده باشید؟ اما از کسی که او را دوست خود فرض میکردهاید ضربه خوردهاید. یک راز خیلی ساده در انتخابهای ما وجود دارد که اگر آن را ندانیم در چرخهی آسیب خوردن از دوستان و نزدیکان گیر خواهیم افتاد. البته این نکتهای که
ادامۀ مطلبقلاب: چگونه محصولی بسازیم که مخاطب را شبانهروز درگیر کند؟
در هفتهای که گذشت کتاب «قلاب: چگونه محصولی بسازیم که مخاطب را شبانهروز درگیر کند؟» را خواندم. مشخصات کتاب نام کتاب: قلاب: چگونه محصولی بسازیم که مخاطب را شبانهروز درگیر کند؟ نویسنده: نیر ایال یا همکاری رایان هوور مترجم: سعید قدوسی نژاد ناشر: انتشارات آریانا قلم – ۲۱۵ صفحه – ۳۹۰۰۰ تومان لینک تهیه کتاب: سایت انتشارات آریانا قلم دانلود رایگان PDF صفحاتی از کتاب (شامل فهرست) این کتاب را در هفتهای که گذشت خواندم. برای هفتهی آینده خلاصهی مفصلی از آن را مینویسم. برای این کار لازم است که دوباره آن را، البته با دقت و یادداشتبرداری مداوم، بخوانم. این کتاب برای بازاریابها و کسانی که به نوعی به کار فروش میپردازند نوشته شده است. این فروش میتواند کالای فیزیکی باشد، یا فروش محتوا. همچنین این فروش میتواند در یک دهنه مغازه انجام شود یا در بستر اینترنت. فرقی نمیکند که تولید کننده هستید یا فقط یک فروشنده؛ در
ادامۀ مطلبعادتها ما را مدیریت میکنند
آیا ما زمان را مدیریت میکنیم؟ آیا ما پول را مدیریت میکنیم؟ واقعیت این است که ما نه زمان و نه پول و نه هیچ چیز دیگری را مدیریت نمیکنیم. ما فقط و فقط عادتهای خودمان را مدیریت میکنیم. تا زمانی که فکر کنیم پول و زمان و … را باید مدیریت کنیم راه را به اشتباه رفتهایم. چون در نهایت این عادتهای ما هستند که تمام تدبیرهای ما در راه مدیریت مالی و مدیریت زمان را نقش بر آب خواهد کرد. ما عادتهای خود را مدیریت میکنیم. یا بهتر است بگوییم عادتها ما را مدیریت میکنند. باید برای هر تغییری ابتدا سراغ عادتهایی برویم که مانع ایجاد آن تغییر هستند. وقتی عادتهای جدیدی را با عادتهای قبلی جایگزین کردیم، درست مثل این میماند که ماشینی ساختهایم که آرزوهای ما را برایمان برآورده میکند. نوشتههای مرتبط: بیخوابی شبانه ناشی از اینترنت به تعویق انداختن کارها را با این دو روش
ادامۀ مطلبچرا مردم از ما خرید میکنند؟
آیا تا حالا از خود پرسیدهاید که چرا مردم از ما خرید میکنند؟ در این مقاله میخواهم به طور مختصر به نکته مهمی در این زمینه بپردازم. چرا مردم از ما خرید میکنند؟ تا حالا دیدهاید که فرد معتادی به قاچاق فروشی که از او مواد میخرد بپرسد: آیا خودت از این مواد مصرف کردهای؟ یا وقتی فردی به مغازه سوپری سر کوچه میرود از صاحب مغازه بپرسد آیا خودت از همین پنیر میخوری؟ از همین ماکارونی برای ناهار و شامت میپزی؟ از همین زیتون استفاده میکنی؟ اما هر گاه صحبت از کتابی یا روشی برای ارتقاء سطح فکر و زندگی میشود افرادی سریع میپرسند که آیا خودت از همین روش استفاده کردهای؟ چرا در مورد اول کسی چنین شکاک نیست، ولی در مورد دوم این شکاکیت را چه بسا که زرنگی و باهوشی خود بنامد؟ در مورد مواد مخدر یا پنیر و ماکارونی کسی به تجربه فروشنده کاری ندارد
ادامۀ مطلبخلق را تقلیدشان بر باد داد
همراه جمع شدن ایدهای است که من خیلی با آن موافق نیستم. یعنی چه دنبال دیگران راه افتادن؟ فرد دنباله رو جمع میشود برای آنکه جرأت متفاوت بودن ندارد: شاید یک ضمانت خوب به نظر برسد که چون بقیه انجام میدهند لابد روش درستی را انتخاب کردهاند. موفقیت در داشتن جرأت متفاوت بودن است. اما متفاوت بودن چگونه؟ Background photo created by freepik – www.freepik.com
ادامۀ مطلبادبیات هر آنچه مینویسیم نیست
نسلها میآیند و میروند. هر نسلی از خود میلیونها خط داستان و میلیونها بیست شعر به جای میگذارد. اما من برآنم که بگویم به همهی اینها نمیشود «ادبیات» گفت. ادبیات آن قسمتی از تلاشهای ادبی ماست که مستقل از زمان و مکان، برای مدتهای طولانی به جای میماند. آن جایی که اثری آنچنان آیینهای تمام قد از انسان میشود که هر خوانندهای گمان میکند با خواندن آن اثر دارد دربارهی خودش و مسائل خودش میخواند. همین است که میگویند ادبیات هر ملت بهترین معرفینامه فرهنگ و تاریخ ان مردم است.
ادامۀ مطلبتمرکز رمز پیروزی است
شرطهایی زیادی هست که برای پیروز شدن لازم است آنها را رعایت کنیم: نظم، یادگیری همیشگی، انتخاب روش درست، استفاده از راهنمایی دیگران، داشتن مشاور متخصص و … هر کدام از این شرطها در جای خود حایز اهمیت زیادی است. اما یک عامل هست که با بودن آن، همهی عوامل دیگر کارآمدی زیادی خواهند داشت، و در نبود آن، هیچ یک از عوامل بالا به کار نخواهند آمد: تمرکز. باید روی یک هدف واحد تمرکز کرد و با سرعت به پیش رفت. نور به خودی خود جایی را سوراخ نمیکند. اما وقتی متمرکز میشود – لیزر – میتواند هرچیز سختی را آب کند. آیا میدانستید که نوعی برش در صنعت به کار میرود که به برش با آب معروف است؟ کمی تحقیق کنید و تصاویر مربوط به این نوع برش را بیاید. در این تکنولوژی با متمرکز کردن آب قدرت آن را چندبرابر کردهاند. برداشتن روزی یک قدم، اگر در
ادامۀ مطلبدربارهی هکسره
هکسره در واقع یک اسم جدید برای یک روش نوشتاری اشتباه است. چنین چیزی در دستور زبان فارسی نداریم. وقتی میخواهیم بگوییم دستکم، قرار دادن هکسره در ترکیب و نوشتن آن به شکل دستهکم اشتباه است. در این مورد خاص دسته معنای دیگری دارد. مانند دستهی بیل، دستهی کتری. گاهی هم دسته دلالت بر معنای دیگری دارد مانند دسته چک. یک دسته پرنده و الخ. دستکم از دست + کم تشکیل شده است به معنای لااقل، حداقل. کلمه دست در این نوشته مانند وقتی است که میگوییم دست پایین بگیر. در این جا هم نمیشود گفت دسته پایین بگیر! هکسره بعد از گسترش استفاده از اینترنت و به طور همزمان گسترش استفاده از گوشیهای هوشمند رواج یافت. آنجا که خیلیها ترجیح دادند به جای نوشتار معیار، از شیوهی شکستهنویسی تبعیت کنند. شکستهنویسی مانند اینکه به جای نوشتن جملهی من از تهران به شهرستان رفتم بنویسید من از تهرون رفتم شهرستون
ادامۀ مطلبتا میتوانی زوائد را بزن
تا میتوانی زوائد را بزن. وقتی زوائد را زدی، باز هم زوائد دیگری را بزن. اینقدر این کار را ادامه بده تا برسی به ضروریترین چیزهایی که لازم داری. برسی به جایی که حتی یک ذره از ذرات تشکیل دهندهی چیزی که به دست آوردهای را نتوانی حذف کنی. اگر نوشتهای مقابل توست، آنقدر کلمات اضافه را حذف کن تا برسی به جایی که حتی حذف یک کلمه تمام معنا را از هم بپاشد. اگر با مدیریت زمان طرفی، آنقدر کارهای زائد را از برنامهی روزانهات حذف کن تا برسی به نقطهای که فقط کارهایی را در طول روز انجام بدهی که مستقیماً به اهداف بزرگ زندگیات ربط دارند، یا به سلامتی و آرامشت ربط دارند. اگر هم با یک تاک طرفی آنقدر شاخههای اضافه را بزن تا به سبکترین حالت ممکن برسی. در این صورت امسال بهترین انگورهای ممکن را برداشت خواهی کرد. تا میتوانی زوائد را بزن Photo
ادامۀ مطلبتو کافی نیستی!
این جمله را دست کم نگیرید. جملۀ تو کافی نیستی این پیام را در دل خود مستتر دارد که برای کافی بودن نیازی به مکملی در دنیای بیرون داری. هم جملهی تو کافی نیستی و هم جملهی «نیاز به مکملی در دنیای بیرون داری» هر دو در ضمیر ناخودآگاه ما نهادینه شدهاند. ولی یک تفاوت ظریف بین این دو هست و آن اینکه اولی خیلی روتر و دومی خیلی نهانتر نهادینه شده است. به این معنا که ما میدانیم که حس ناکافی بودن داریم، اما خیلی از اوقات دلیل خیلی از رفتارهای خود را نمیدانیم. رفتارها و انتخابهایی که واکنشی به این حس ناکافی بودن است. این نکتهی ظریف را اولین بار در وبلاگ علی سخاوتی خواندم. این مطلب به قدری برایم جالب بود که از همان زمانی که خواندمش تا الان که دارم این یادداشت را مینویسم به آن فکر میکنم. قبل از اینکه به این نکته ظریف فکر
ادامۀ مطلبدانشجویان آمریکایی با گذراندن درس ریاضی مشکل دارند
https://www.pbs.org/newshour/show/many-college-students-struggle-to-pass-remedial-math-do-they-need-to?fbclid=IwAR116FXyJJ-dFKO5Iw73JZ3mg48jG51m9Kzb0pozptNs0K9FgXkI-5YanAs
ادامۀ مطلبحرف مفت هزینه دارد
حرفهای فضا پرکن، حرفهایی هستند که فقط فضای سفید کاغذ را پر میکنند. این حرفها هیچ معنایی را دربرندارند، بیشتر شبیه شعر هستند تا یک سخت مستدل که دارای مقدمه، بدنه و نتیجهگیری باشد. صحبت منطقی و اصولی این ویژگی را دارد که بعد از خواندن آن از نقطهی A به نقطهی B میرسی. اما صحبت فضاپرکن تکرار مشتی حرف شاعرانه و پراز شعار است که تو را به هیچ جا نمیرساند. مانند سوار چرخ و فلک شدن، هر چقدر هم که در حرکت باشی باز هم در نقطهی آغاز پیاده خواهی شد. Background vector created by dooder – www.freepik.com
ادامۀ مطلب