یکی از بیمعنیترین جملههایی که در تمام عمرم شنیدهام این است که هر کتابی ارزش یک بار خواندن را دارد! واقعاً چرا ما فکر میکنیم که این جمله درست است؟ کتابخوانی گلدرشت چیزی که من کتابخوانی گلدرشت مینامم یعنی خواندن یک کتاب صرفاً به این دلیل که نویسنده، مترجم، ناشر یا عنوان کتاب به قدری مشهور شده است که به درجۀ گلدرشتی رسیده است. این نوع کتابخوانی رایجترین نوع کتابخوانی در ایران است: هایدگر، نیچه، صادق هدایت، فروغ فرخزاد، پرویز شهریاری و … توضیح لازم است که منظور من این نیست که خود هدایت یا فروغ کیست یا چه اندیشهای دارد. صحبت دلیل انتخاب منِ خواننده است که گاهی فقط به دلیل شهرت اثری از این افراد را انتخاب کنم. لطفاً به تفاوت این دو موضوع دقت کنید. گاهی ما کتابی را برای خواندن انتخاب میکنیم که نویسنده یا مترجم خیلی راحت بیست سال پیش فوت کرده است. خود کتاب
ادامۀ مطلبکاغذ سفید باعث گرانی کتاب میشود
در بین ما ایرانیها وسواس عجیبی روی استفاده از کاغذ سفید هست. همه چیز در ایران به اشرافی و رعیتی تقسیم میشود. از آنجایی که ما آقازاده هستیم و دیگران رعیت، در شأن ما نیست که از وسایلی که رعیت استفاده میکنند، استفاده کنیم. کاغذ سفید کاغذ اشراف است و کاغذهای دیگر که کاغذ پارس، کاهی و … معروف هستند هم که خوب کاغذ رعیت هستند. استفاده از کاغذ سفید در هر چیزی مانند چاپ کتاب، نوشتن مطالب روزانه، تمرین ریاضی و هر استفادهی دیگری نوعی امر ملوکانه است. در مقابل استفاده از کاغذهای موسوم به کاهی، امری رعیتی است. من حتی روزنامهای را دیدهام که با کاغذ سفید چاپ میشود. این میزان اصرار بر استفاده از کاغذ سفید، در کنار اینکه امری غیرحرفهای است، ضررهای زیادی هم برای اقتصاد ملی و جهانی دارد. به عنوان نمونه این پاراگراف از نوشتهی yalghosi در ویرگول را بخوانید: «برای نشان دادن اهمیت
ادامۀ مطلبساده سخت است
ساده سخت است چون ساده کردن امور نیاز به تجربه و دانش دارد. این هم به دو دلیل میتواند سخت باشد: وقتی من و شما بیتجربه هستیم نمیدانیم زوائد یعنی چه! در بدو امر نمیدانیم چه چیزی لازم است و چه چیزی لازم نیست، لذا برای ما سخت است که کاری را با حداکثر سادگی پیش ببریم. و همچنین به دلیل پرفکشنیسم، ایدهآلیسم و ذهنیگرایی، به جای توجه به واقعیت دنبال پیاده کردن ذهنیتهای خود هستیم. در اینجا هم سخت است که کاری را ساده نگه داریم. همیشه با وارد کردن عناصر ذهنبافته و خیالی همه چیز را پیچیده میکنیم. آنقدر این ذهنیتها برای ما مهم میشوند که گاهی کارایی یادمان میرود. در این حالت هم ساده سخت است. مینیمالیسم راجع به کوچک کردن به هر شکلی، یا حذف کردن فلان مقدار عناصر تشکیلدهندهی چیزی تحت هر شرایطی صحبت نمیکند، بلکه راجع به همین موضوع ساده کردن حرف میزند. مینیمالیسم
ادامۀ مطلبزندگی در شهر قرنطینه شدهی میلان بعد از ویروس کرونا چگونه است؟
بعد از انتشار گسترده ویروس کرونا در ایتالیا، این کشور در تعطیلی کامل به سر میبرد. نوشتهی زیر شرح زندگی در شهر میلان بعد از قرنطینه است.
ادامۀ مطلبفیلم Irishman و ۵ فیلم دیگر در قرنطینهی کرونا
فیلم Irishman و ۵ فیلم دیگر در قرنطینهی کرونا: To die for 1995 – Once upon a time in Hollywood 2019 – Kill the Irishman 2011 – Secret in their eyes 2015 – A Pigeon Sat on a Branch Reflecting on Existence 2014
ادامۀ مطلبشنبه روزی است که هرگز نخواهد آمد
«باشه از شنبه شروع میکنم…» و شنبه روزی است که هرگز نخواهد آمد. محض رضای خدا بیایید این بار کاری را شروع نکنیم. بلکه بیایید کارهایی که مدتهاست ناتمام گذاشتهایم را تمام کنیم. باور کنید یا نه، کارهای ناتمام را به سرانجام رساندن نقش بسیار بیشتری در موفقیت ما خواهد داشت تا اینکه باز نقشه بکشیم که فلان کارها را شروع کنیم. بعد اجرای طرح بلندپروازانهی خود را به شنبه موکول کنیم و چون شنبه روزی است که هرگز نخواهد آمد، دوباره حجم بیشتری به کارهای عقبافتادهی ما افزوده خواهد شد. یک روش خیلی ساده میتوان مطابق زیر پیش گرفت: چند کار ناتمام دارید؟ منظور من فقط در این هفته و این ماه نه! تمام کارهای ناتمام زندگی خود را لیست کنید. بعد از لیست کردن، از همان لحظه، بدون درنگ و اهمالکاری، شروع کنید به اجرای یک به یک آنها. مهم نیست کدام یک را اول لیست نوشتهاید، کدام
ادامۀ مطلبمجموعه داستان «آدمهای چهارباغ» اثر علی خدایی
مجموعه داستان «آدمهای چهارباغ» اثر علی خدایی. نشر چشمه، چاپ دوم زمستان ۹۸ شامل ۴۰ داستان رئال – مینیمالیستی یا همان داستان کوتاه کوتاه از نویسنده میباشد.
ادامۀ مطلبلباس تازه معیار تازگی نیست، روح تازه معیار تازگی است
ما هر کاری میکنیم خیلی ساده برای این است که دلمان میخواهد! هر چند که پشت هر «دلم خواست…» بالاخره یک دلیل وجود دارد، اما عصارهی تمام دلیلهای دنیا همین است که هر کاری کردم برای این بود دلم خواست. بحثم این است که راه دیگری برای اینکه شاد و رضایتمند باشیم نداریم غیر از این که کاری را انجام دهیم که دلمان میخواهد. البته این هم هست که همهی آنهایی که ما را آزار میدهند و یا در جایی به ما آسیبی زدهاند به این دلیل این کار را کردهاند که دلشان میخواسته است. حال آنها اینطوری خوب میشود، خیلی ساده یا چون آدمهای آسیبدیدهای هستند یا اینکه کسی جلودارشان نبوده و یواش یواش هیولا شدهاند. ما که نمیخواهیم کسی را آزار بدهیم. وقت این را هم نداریم که به همهی عالم و آدم درس عبرت بدهیم. لذا بهتر است از هیولاها و آسیبزنندهها دوری کنیم. برای این هم
ادامۀ مطلب۲۱ داستان از ۲۱ نویسنده فرانسوی
۲۱ داستان از ۲۱ نویسنده فرانسوی یکی از بهترین مجموعه داستانهایی است که در این سالها خواندهام. در زیر مشخصات آن را آوردهام. انتخاب و ترجمه: ابوالحسن نجفی نشر نیلوفر چاپ اول ۸۴ – چاپی که من دارم پنجم: ۱۳۹۲ معامله/ ژول تلیه کبریت/ شارل لویی فیلیپ پالاس هتل تاناتوس/ آندره موروا زنی از کرک/ ژوزف کسل ایوان ایوایوویچ کاسیاکوی/ ژان ژیونو نامزد و مرگ/ ژیل پرو مورمور/ بوریس ویان عرب دوستی/ ژان کو کرگدنها / اوژن یونسکو شب دراز/ میشل دئون زن ناشناس/ ژان فروستینه کهنترین داستان جهان/ رومن گاری دیوار/ ژان پل سارتر هفت شهر عشق/روژه ایکور مرتد/ آلبرکامو بدنیستم، شما چطورید؟/ کلودرودا بیرون رانده/ ساموئل بکت چگونه وانگشانو رهایی یافت/ مارگریت یورنسار درسهای پنج شنبه/ رنه ـ ژان کلو بازار بردهفروشان/ ژرژ ـ الیویه شاتورنو مرد بافتنی به دست/ گابریل بلونده کمی درباره کتاب ۲۱ داستان از ۲۱ نویسنده فرانسوی ماجراها همه ظاهراً در سطح زندگی روزمره
ادامۀ مطلبدر وبلاگ خود چه بنویسیم؟
وقتی صحبت از داشتن یک وبلاگ میکنم، خیلیها از من میپرسند: در وبلاگ خود چه بنویسیم؟ در این نوشته میخواهم به طور کامل به این موضوع بپردازم. من روشن خواهم کرد که جواب سؤال در وبلاگ خود چه بنویسیم میتواند به قدری متنوع باشد که به اندازه تمام آدمهای روی کره زمین موضوع وبلاگنویسی وجود داشته باشد. مقدمه دربارهی وبلاگنویسی صحبت زیاد شده است. همهی ما این را میدانیم که وبلاگنویسی دیگر این روزها تبدیل به یک امر جدی شده است. قسمت مهمی از اقتصاد و فرهنگ ما به این ابزار گره خورده است. بعضی از افراد مستقیماً برای اهداف اقتصادی وبلاگنویسی میکنند. بعضی از افراد هم البته هیچ هدف اقتصادی مستقیمی از وبلاگنویسی ندارند و بلکه بیشتر در پی یک کار فرهنگی هستند. مانند آموزشهای رایگان یا طرح اندیشهها در یک زمینهی خاص. برای هر هدفی که بنویسیم، این میتواند یک سؤال جدی باشد که: در وبلاگ خود راجع
ادامۀ مطلبیک ویرگول زندگی مرا نجات داد
بخشش، لازم نیست اعدامش کنید. بخشش لازم نیست، اعدامش کنید. این جمله، مثال همیشگی برای نشان دادن اهمیت ویرگول به طور خاص، و اهمیت علائم سجاوندی و ویرایشی به طور عام، در تقریباً هر متن آموزش دستور زبان فارسی است. اما جدای از بحث دستور زبان فارسی، همین جمله ظریف و طنزآلود درس زندگی هم به ما میدهد. من تجربه کردهام که گاهی همه چیز، درستِ درست است ولی فقط به دلیل جایِ اشتباه یک ویرگول کوچک، هیچ چیزی درست کار نمیکند. چند بار شده است که کارهای زیادی کردهاید ولی به نتیجه نرسیدهاید؟ خیلی از ما از ویرگولهای زندگی خود غافلیم. مثال واضح یک ویرگول کوچک و ناقابل، داستان آن شاگردی است که فوت کوزهگری را نمیدانست و ظروف لعابدارش همیشه کدر و نازیبا از آب در میآمدند. آنچه برای من و شما بیاهمیت است برای بعضی میتواند نقشی حیاتی داشته باشد. برای یک قلم به دست، یک ویرگول،
ادامۀ مطلببه سال نو سلام کن
سال ۹۸ در حال اتمام است. این زمستان هم دارد نفسهای آخرش را میکشد. امیدوارم تمام زمستانهای دیگر هم نفسهای آخرش را بکشد. امیدوارم در سال جدید نه کرونا داسته باشیم و نه هر چیزی مانند آن که خاطر مردم را مکدر کند. امسال سالی کاملاً متفاوت و البته پر از کِشتی برای من بود. من در کنار این اما کمی نگران هم هستم. این کِشت باید خیلی زودتر به نتایج بهتری میرسید. اما هنوز که چیزی از زیر زمین بیرون نزده است. امیدوارم سال ۹۹ برای من و شما سالی پر از برداشت باشد. با توجه به حجم کارهای زیادی که برای خودم تعریف کردهام و هنوز حتی ده درصد آن هم را به اتمام نرساندهام، نمیدانم که آیا مجبور خواهم بود مدتی در اینجا ننویسم یا نه! من خودم به شخصه دلم میخواهد مبارزه کنم و حتی اگر شده برای دو ماه آینده شبی فقط ۵ دقیقه وقت
ادامۀ مطلب