چه چیزی است که میخواهید در آن تبدیل به یک فوق ستاره شوید؟ ورزش؟ ادبیات؟ سینما؟ زبانهای خارجه؟ بازاریابی؟ فروش؟ علم؟ وکالت؟ آن را روی کاغذ بیاورید و مدتی به آن فکر کنید. این هدف بزرگ شما هر چه که هست، مهم این است که برای رسیدن به آن باید یک مشق روزانه تعیین کنید! چند مثال از مشق روزانه: دویدن و تمرین کردن در باشگاه حل چند مسألۀ ریاضی مطالعۀ لااقل دو پاراگراف متن انگلیسی … نه تنها باید مشق روزانه تعیین کنید، بلکه باید مهمترین فعالیت شما در طول روز هم باشد. مشق روزانه ریشه در کودکی دارد یادتان بیایید وقتی که برای اولین بار قدم در کلاس اول ابتدایی گذاشتید هیچ چیزی بلد نبودید. حتی نمیتوانستید قلم را به درستی در دست بگیرید. باید کسی یادتان میداد که اصلاً قلم را چطور باید در دست گرفت، چه برسد به اینکه خواندن و نوشتن بلد باشید. چه
ادامۀ مطلبراهکاری برای جلوگیری از پراکندهگویی در جلسات و گفتگوها
پراکندهگویی یک نقطه ضعف محسوب میشود. اگر گردانندۀ یک جلسه هستید (با هر سمت و جایگاهی) هرگز اجازه ندهید افراد حاضر در جلسه با پراکندهگویی، جلسه را به حاشیه ببرند. این کار علاوه بر اینکه باعث به حاشیه رفتن میشود، جلسات رو طولانی و خستهکننده هم میکند. خروجی چنین جلساتی هرگز نمیتواند یک تصمیم درست باشد. اینکه چرا افراد نمیتوانند منسجم و مرتبط با موضوع صحبت کنند موضوع دیگری است. ولی شما به عنوان یک گرداننده باید تدابیری داشته باشید که جلسه را از پراکندهگویی و به حاشیه رفتن دور نگه دارید. چرا افراد دچاری پریشانگویی و پریشانی فکر هستند؟ ذهن پریشان، زبان پریشان، انسان پریشان من در این یادداشت کوتاه چند تجربۀ مختصرم را با شما در میان میگذارم. امیدوارم برای شما هم مفید باشد. خوشحال میشوم اگر شما هم تجربیاتتان را با من در میان بگذارید. راهکاری برای جلوگیری از پراکندهگویی در جلسات و گفتگوها از چند روز
ادامۀ مطلبقفل ذهنی در نوشتن: اولین کلمه روی کاغذ
قفل ذهنی در اصطلاح به وضعیتی میگویند که در آن هیچ چیزی به ذهن خطور نمیکند تا آن را به روی کاغذ بیاوریم. آیا واقعاً این طور است که چیزی به ذهن خطور نمیکند و حرفی برای گفتن وجود ندارد یا اینکه ما توانایی بیرون کشیدن ایدهها از ذهن را نداریم؟ تجربه ثابت کرده که گزینۀ دوم درست است. یعنی حرفهای زیادی هست که بگوییم و ایدههای خوبی هست که آنها را از ذهن بیرون بکشیم، ولی در اثر عواملی فعلاً ارتباط ذهن با دست قطع شده و نمیتوانیم آنچه در ذهن میگذرد را روی کاغذ بیاوریم. چند دلیل وجود دارد که فرد دچار قفل ذهنی میشود: دلایل به وجود آمدن قفل ذهنی 1) نداشتن عادت روزانۀ نوشتن وقتی به طور روزانه مینویسیم ارتباط ذهن و دست به طور مرتب کم و کمتر میشود. طوری که روزی میرسد که به راحتی میتوانیم هر چه در ذهن است را به روی
ادامۀ مطلبآیا نوستالژی برای سلامت روان خوب است؟
فکر کردن به یک روز برفی سرد، وقتی که توی یک اتاق گرم نشستهاید خیلی لذت بخش خواهد بود. نوستالژی همین است، حالا که یادت رفته دستهایت یخ زده بود؛ آب توی کفشهایت رفته بود، و به خاطر سرمای شدید گوشهایت درد میکرد. حالا که یادت رفته تمام مجرای دماغت از شدت سرما میسوخت و استخوانهای صورتت درد میکرد؛ حالا که یادت رفته وقتی آمدی خانه و دویدی سمت بخاری تا دستت را گرم کنی، اما در اثر سرد و گرم شدن آنقدر درد گرفت که گریه کردی؛ حالا که همهی اینها یادت رفته است و کنار بخاری نشستهای داری به عکس از یک روز برفی نگاه میکنی، خودت را میبینی که با چندتا دانشآموز دیگر کنار هم ایستادهاید و توی حیاط مدرسه عکسی انداختهاید؛ حالا نطقت باز شده و میگویی یادش بخیر. یاد چی برادر؟ یاد چی بخیر دوست من؟ یادت رفته معلم از کلاس بیرونمان میکرد و میگفت
ادامۀ مطلباگر برای یادگیری وقت نمیگذارید، هیچ وقت خوشبخت نمیشوید!
افرادی که زندگی در جا میزنند و هرگز نمیتوانند سطح درآمد و روابط خود را بالا ببرند، ویژگیهای مشترک زیادی دارند. اما به نظر من مهمترین ویژگی که بر ویژگیهای دیگر میچربد و حتی روی آنها تأثیر مستقیم میگذارد این است که این افراد برای یادگیری وقت نمیگذارند. اگر افراد در هر زمینهای که مشغول به فعالیت هستند یادگیری را جدی بگیرند، شانس موفقیت آنها چند برابر میشود. من هیچ روشی بهتر از یادگیری برای ارتقاء فردی و حرفهای ندیدهام. یادگیری البته به معنی حفظ کردن مشتی اطلاعات نظری و ذهنی نیست. یادگیری «یک فرایند زمانبر» است که نتیجۀ آن تغییر رفتار ما در یک یا چند زمینۀ هدف است. فردی که پیتزا میفروشد، فردی که قهوه میفروشد، یک معلم، یک برنامهنویس، یک راننده تاکسی و … هر کسی در هر شغلی با یادگیری تبدیل به فردی کارامدتر خواهد شد. به این چند سؤال مهم پاسخ بدهید: شما چقدر یادگیری
ادامۀ مطلبهرگز کوتاه نیا!
هرگز کوتاه نیا. همیشه یه راه حلی هست. وقتی خسته شدی یا احساس کردی که به بنبست رسیدی، لازم نیست خودت رو ببازی، کافیه یه مدت استراحت کنی و دوباره با انرژی تازه به بازی برگردی. شاید لازم باشه خیلیها رو از زندگیت حذف کنی، شاید لازم باشه عادتهای زیادی رو در خودت تغییر بدی و شاید لازم باشه روشهایی که تا حالا استفاده کردی رو عوض کنی ولی هیچ وقت کوتاه نیا.
ادامۀ مطلبچرا ما آدمها از زندگی خسته میشویم؟
چرا ما آدمها از زندگی خسته میشویم؟ یک تعبیر از خستگی این است که وقتی برای مدت طولانی کاری را انجام میدهیم «خسته» میشویم و بنابراین نیاز به «استراحت» و «تجدید قوا» داریم. این تعبیر، خستگی جسمی را توصیف میکند. اما من در اینجا نمیخواهم از خستگی جسمی صحبت کنم. میخواهم بگویم که چرا روح ما آدمها «خسته» میشود؟ فکر نمیکنم لازم باشد توضیح دهم که چنین پرسشی هرگز نمیتواند پاسخ یکسان و استانداردی داشته باشد. هر کسی میتواند روی این سؤال کار کند، خود را کندوکاو کند و دلیل «خستگی» خود را بیابد. من از «ظن» خود به این پرسش میپردازم. شما هم بعد از خواندن آن، از ظن خود یار آن شوید و اگر دوست داشتید نظرتان را با من در میان بگذارید. این نوشته حاصل تجربۀ من از سروکله زدن با صدها دانشآموز، دانشجو، زبانآموز و جوانان علاقهمند به فرهنگ و ادبیاتی است که در این سالها
ادامۀ مطلبافزایش عملکرد: معرفی یک کتاب خیلی خوب
چگونه کارهای یک هفته را در یک روز انجام دهیم؟ نام کتاب: افزایش عملکرد نویسنده: ژان بقوسیان ناشر: انتشارات کلید آموزش سال و نوبت چاپ: چاپ چهارم – 1400 آدرس سایت نویسندۀ سایت: modiresabz.com از مقدمۀ کتاب افزایش عملکرد «هر روز که علم پیشرفت میکند و ارتباطات بیشتر میشود، دستاوردها و عملکرد شخصی افراد کاهش مییابد. اغلب مردم جهان بسیار خستهتر و بیحوصلهتر از گذشته هستند و به سختی میتوانند بر انجام یک کار بزرگ تمرکز کنند. این موضوع دلایل مختلفی دارد و به موارد فراوانی بستگی دارد: از آلودگی هوا گرفته تا افزایش اطلاعاتی که در روز با آنها برخورد میکنیم … زندگی بسیار کوتاهتر از آن است که سالها بدون دستاوردی قابل توجه سپری کنیم. امیرکبیر فقط سه سال وزارت کرد و در همین مدت کوتاه مدرسۀ دارلفنون را تأسیس کرد، روزنامۀ وقایع اتفاقیه را منتشر کرد، قراولخانه ایجاد کرد و اصلاحات اجتماعی بزرگی انجام داد. آیزاک آسیموفِ
ادامۀ مطلبدزد کتاب باز هم یک دزد است
آیا دزد کتاب با بقیهی دزدها تفاوت دارد؟ شاید اینکه کتاب یک کالای فرهنگی هست و با خیلی کالاهای دیگر متفاوت است، ما فکر میکنیم که دزدی کتاب رفتاری متفاوت با بقیه دزدیهای متداول است. طبق آنچه در مقاله میخوانیم از جهاتی چند این حرف درست مینماید. اما در نهایت من دزد کتاب را از بقیه دزدها جدا نمیکنم. من فرد کتاب دزد زیاد دیدهام. حتی در بین دوستان خیلی نزدیکم هم این خصیصه را دیدهام. با مقایسهی بقیه رفتارهای این افراد با رفتار دزد کتاب بودنشان، مایلم این را هم به بقیه حالتها بیفزایم که کتاب دزدی یک رفتار بد محسوب میشود که ناشی از دوست نداشتن جامعه است. به این معنا که این افراد رفتار قانونمند و احترام به حقوق ناشر، مولف و عمومیت جامعه را کاری اشتباه میدانند. از نظر آنها جامعه محل زیستشان دوست داشتنی نیست. این افراد فکر میکنند چون شرایط جامعه فلان و فلان
ادامۀ مطلبانیمیشن Weekends نگاهی دوباره
انیمیشن Weekends (در IMDB ببینید) داستان بلندی را با تاثیری عمیق در مدتی کوتاه برای ما روایت میکند: سرزمین موسیقیهای خوب، کودکیهای بیاسترس و آدم بزرگهای مهربان کجاست؟ نگاهی به پیرنگ داستانی انیمیشن Weekends این انیمیشن نشان میدهد که طلاق پدر و مادر چقدر میتواند تأثیر هولناکی بر روی روحیهی کودک داشته باشد. موفقیت انیمیشن Weekends در این است که داستان را به خوبی از زاویهی دید فرزند طلاق، که در اینجا یک پسر است، روایت کرده است. پدر و مادری طلاق میگیرند. قرار بر این است که در طی روزهای هفته پسر نزد مادر باشد و آخر هفته پدر او را نزد خود میبرد. ابتدای فیلم همه چیز خوب جلوه میکند. رابطه مادر و پسر خیلی خوب است. با هم آشپزی میکنند. سر به سر هم میگذارند. مادر پیانو مینوازد و لذا هر چیزی سر جای خودش است. در صحنهی دیگری پدر آمده است تا او را برای آخر
ادامۀ مطلبداستان کوتاه چقدر کوتاه است؟
داستان تا چه حدی میتواند کوتاه باشد و در عین حال واقعا داستان بماند؟ داستان کوتاه چند کلمه دارد؟ این پرسش همیشه در بین داستاننویسان مرسوم بوده است. پاسخ به این سؤال اما، اینقدرها هم راحت نیست. چرا که از یک سو این سؤال مطرح است که واقعاً چرا باید عددی تعین کرد که نشان دهندهی کمترین تعداد کلمات ممکن برای یک داستان کوتاه باشد. مثلاً اگر این عدد 500 است، آنگاه داستانی که 499 کلمه دارد داستان کوتاه نیست؟ اگر داستان کوتاه نیست، پس چیست؟ معمولاً نام داستان کوتاهِ کوتاه را میبرند. این نام ترجمهای از flash fiction یا sudden fiction است. حال فرض کنیم که برای این «چرا» پاسخی یافتیم. مشکل دیگر کار این است که چگونه باید این کار را کرد؟ چرا که دیدگاههای مختلفی در خصوص میزان کوتاهی داستان کوتاه ابراز شده است. بعضی از اساس هر نوشتهای که کمتر از 5 یا 6 صفحهی متداول
ادامۀ مطلبجامعهشناسی خشونت
خشونت از دیدگاه آیدین جواهریان جامعهشناسی خشونت نوشتهای از آیدین جواهریان است که به دلیل جذاب بودن و آموزنده بودن نوشته با اجازۀ خود نگارنده در این وبلاگ بازنشر داده شده است. آیدین جواهریان وبلاگنویسی را مثل خیلی از هم نسلیهای من از بلاگفا شروع کرده است. (البته من خودم این کار را از بلاگر شروع کردم. بعدتر به دلیل فیلتر شدن بلاگر در ایران کارم را با پرشینبلاگ ادامه دادم. بعد از افت و خیزهای فراوان الان با این وبسایت در خدمت شما هستم) نخستین فعالیتهای او محدود به انتشار اشعارش بر روی وبلاگش بوده است. همانگونه که همهی ما میدانیم بلاگفا نویسان بعد از رخدادن مسائلی، یا وبلاگنویسی را ترک گفتهاند یا در سرویسهای دیگر مشغول به کار شدهاند. آیدین جواهریان نیز از این قاعده مستثنی نیست. او از ایران مهاجرت کرده و اکنون در محیط جدید دنیای ذهن او و تجربه زیستی او رنگهای متنوعتری به خود
ادامۀ مطلب