خلاقیت در نوشتن با یک جا نشستن به دست نمی‌آید

خلاقیت در نوشتن با یک جا نشستن به دست نمی‌آید

خلاقیت در نوشتن با یک جا نشستن به دست نمی‌آید به این جمله توجه کنید: مردم خلاق زمان لازم دارند تا کناری بنشینند و کاری نکنند. به نظر شما این جمله یعنی چه؟ من این جمله را در گروه تلگرامی انجمن ادبیات داستانی ایده مطرح کردم و نظرات مختلفی دریافت کردم. نظراتی که در مورد چنین جملاتی داده می‌شود حول دو گزارۀ زیر می‌چرخند: الف) استراحت لازمۀ حفظ کیفیت در کار است. ب) اگر من کاری نمی‌کنم یعنی اینکه در جستجوی خلاقیت هستم. (توجیه تنبلی و بی‌خاصیتی) اینجا چند مسأله هست که باید به طور کامل روشن شود:   یک نوشتن یک «عمل» مفید و مهم در راه رسیدن به خلاقیت است. یعنی بدون نوشتن مداوم، طبیعتاً چیزی به نام خلاقیت وجود نخواهد داشت. دو نوشتن خشک و خالی معنی ندارد. یعنی باید در کنار نوشتن، خواندن داستان‌های متنوع و قوی، خواندن کتاب‌های آموزشی، نشر دادن نوشته‌ها و شرکت در

ادامۀ مطلب

آوازی کوتاه برای پدربزرگ

آوازی کوتاه برای پدربزرگ

حالا همۀ بچه‌هایش رفته بودند، شب از نیمه گذشته بود و او دوباره از هجوم بی‌خوابی و فکر و خیال به زیرزمین پناه آورده بود. روی صندلی راحتی یک نفره نشسته بود و تفنگ شکاری قدیمی‌اش را در دست گرفته بود. قنداق آن را روی زمین گذاشته بود، لولۀ آن را زیر دماغش گرفته بود و به دیوار رو‌به‌رو زل زده بود که فقط یک قاب عکس روی آن کوبیده شده بود: زن جوانی دستش را انداخته بود دور کمر مردی که یک هوا از او قدبلندتر بود. مرد دستش را دور گردن زن انداخته بود. باد دست انداخته بود توی موهای بلند و شرابی رنگ زن و لبخند بزرگ و بی‌ریای او را زیباتر کرده بود. مرد اما لبخندی نداشت. سمت بالای صورتش زیر سایۀ کلاه لبه‌دارش گم شده بود. یک تی‌شرت سورمه‌ای رنگ و یک شلوار جین آبی به تن داشت. با حالت تحکم‌آمیزی زل زده بود به

ادامۀ مطلب

سخنرانی ونه گات در دانشگاه MIT انجام نشده است

Kurt Vonnegut کورت ونه گات

کورت ونه گات (Kurt Vonnegut) نویسندۀ آمریکایی است که در آثار خود با جنگ و آثار وخیم آن می‌پردازد. معروف است که به فرزندان خود اکیداً توصیه کرده است که هیچ‌گاه به هیچ دلیلی در هیچ جنگی شرکت نکنند. کورت ونه گات در ۱۱ آوریل سال ۲۰۰۷ و در سن ۸۴ سالگی دیده از جهان فرو بست. علت مرگ وی صدمه مغزی ناشی از سقوط اعلام شد. اطلاعات بیشتر ویکی‌پدیا دانش‌نامۀ آزاد «کورت ونه‌گات» نویسندۀ ضدجنگ درگذشت سخنرانی ونه گات در مراسم فارغ‌التحصیلی دانشگاه MIT انجام نشده است کالبدشکافی یک شایعه متن زیر در سراسر اینترنت بازنشر می‌شود و اینگونه معروف شده است که کورت ونه گات آن را در مراسم فارغ‌التحصیلی دانشجویان دانشگاه MIT ایراد کرده است. طبق آنچه در سایت دانشگاه MIT می‌خوانیم چنین خبری صحت ندارد. این متن نه یک سخنرانی که یک نوشته بوده است که در ستونی در نشریۀ شیکاگو تریبون چاپ شده است. این

ادامۀ مطلب

خوشا خشم و ناراحتی. خوشا کم‌طاقتی. خوشا تنهایی.

خشم و ناراحتی

خوشا خشم و ناراحتی. خوشا کم‌طاقتی. خوشا تنهایی. خوشا خروش بر مشکلات و بن‌بست‌ها. خوشا لحظۀ ظغیان بر بی‌وفایی‌ها و تقلب‌های دوستان و یاران بی‌صفت. خوشا بریدن از خیل آدم‌های قلابی و سطحی و خزیدن در پیلۀ تنهایی. خوشا آن لحظه‌ای که امید از همه برمی‌کنی و دست بر زانوی خود می‌گذاری و برمی‌خیزی. سفر کردن، تنهایی، در میان انبوه تاریکی، ترس دارد. خوشا آن لحظۀ پر از ترس، که تنها در میان تاریکی، پا در راه می‌گذاری. خوشا آن لحظه که شک را در خود می‌کشی و قدم در راه بی‌بازگشت می‌گذاری. خوشا خشم و ناراحتی. خوشا کم‌طاقتی. خوشا تنهایی. خوشا دوری از شما آدم‌های قلابی و توخالی. خوشا خروش بر مشکلات و بن‌بست‌ها. خوشا مشت خالی بر دیوار سیمانی کوفتن. خوشا لحظۀ رها کردن، پیش رفتن و به پشت سر نگاه هم حتی نکردن. مطالعۀ بیشتر خودت را در آغوش بگیر، محکم بفشار و در گوش خودت بگو:

ادامۀ مطلب

گم شدن لای قفسه‌های کتاب، سرمست شدن از بوی کاغذ

کتاب‌خوانی گم شدن لای قفسه‌های کتاب سرمست شدن از بوی کاغذ

ژانر اساساً مسألۀ نویسنده نیست! به این پاراگراف از جولین بارنز توجه کنید: «وقتی کتاب می‌نویسم به ژانر و دسته و طبقه‌بندی‌ها فکر نمی‌کنم. این مشکلِ کتاب‌فروشی‌ها و کتابخانه‌ی ملی کنگره است که بدانند کتاب را در کدام قفسه باید بگذارند. اگر از من بپرسی این که نوشته‌ای چیست، فقط می‌گویم «کتاب!» فوقِ فوقش اگر اصرار کنی می‌گویم نامِ نویسنده است که برای خواننده برچسبِ اصلیِ کتاب می‌شود. وقتی می‌نویسی فقط تویی و جهان و کتاب و خواننده؛ دیگر کاری نداری کتابفروش کتاب را توی کدام قفسه می‌خواهد بگذارد. حالا این کتاب هم واقعاً نمی‌دانم چیست، اتوبیوگرافی، فیکشن، مموآر؟! ولی یک چیز هم بگویم، اعتراف می‌کنم طی این سال‌ها ژانرها را تلفیق کرده‌ام، می‌دانم، یعنی خودم حواسم هست تمایلم به این سمت رفته. یادم هست از همان اول کارِ نویسندگی یک چیز را برای خودم شرط کرده بودم که  کمابیش هم بهش پایبند ماندم؛ این که اولین کتابم را از

ادامۀ مطلب

زیباترین لباس را بهار تن درخت کرد

زیباترین لباس را بهار تن درخت کرد

زمستان، بهار را میان زمهریر سرما به اسارت برده بود و زندگی از باغ رخت بربسته بود. خورشید تنها دوست بهار بود و سوگند خورده بود که هرگز او را تنها نگذارد. قفل سرما خیلی محکم بود. زندانی که بهار در آن مخفی بود، روی قله‌های بلند و بالایی بود که فقط دست سرما به آن می‌رسید. هر روز باد که غلام حلقه به گوش سرما بود از روی برف‌ها وزیدن می‌گرفت و سرمای آن را به تمام دنیا می‌برد. کار خورشید این بود که آنقدر بتابد تا بتواند قفل سرما را بشکند و زندگی را به باغ برگرداند. این کار خیلی هم ساده نبود، خصوصاً که خورشید تنهاست ولی سرما تمام بادهای دنیا را به خدمت خود گرفته است. خورشید هر روز صبح، تنهای تنها، از خانه‌اش که پشت کوهی در دور دوست بود بیرون می‌آمد و پای پیاده تمام پهنای آسمان را در می‌نوردید تا بلکه از آن

ادامۀ مطلب

رانندۀ لودر (داستان طنز)

رانندۀ لودر (داستان طنز)

اون جنازه رو چه کار کردید؟ بردیم توی گودال بزرگ پشت اون پیچ انداختیم بعد برای اینکه رد گم کنیم یه لودر آوردیم یه پولی گذاشتیم کفت دستش گفتیم روی جنازه خاک بریزه! واقعاً من چقدر احمقم که به شما دو تا احمق اعتماد کردم! چرا عصبانی می‌شی؟ احمق چیه! پول خوبی گذاشتیم کف دست راننده لودر، قول داد لام تا کام جایی صحبت نکنه! آره آدم مطمئنی بود. اون گودال هم بهترین جا برای پنهان کردن یه جنازه است. لااقل دو متر عمق داره که ما کامل کامل پرش کردیم. آخه احمق‌های احمق احمق اول اینکه کدوم خری باور می‌کنه اون راننده لودر خودش نره کل جریان رو کف دست مأمورها نذاره! دومندش هم که اون گودال توی پیچ جاده است و وقتی لودر داره کار می‌کنه لااقل یک ساعت طول می‌کشه که اون جا را پر خاک کنه. تو این یک ساعت لااقل ده تا ماشین از اونجا

ادامۀ مطلب

یک تمرین خوب برای نویسندگی: ۵ دقیقه پشت سر هم بنویس!

تمرین 5 دقیقه‌ای

در این جا یک تمرین به شما معرفی می‌کنم که برگرفته از تمرینی است که شاهین کلانتری در وبلاگش معرفی کرده است. برای خواندن متن کامل آن تمرین به لینک زیر مراجعه کنید: تمرین ۵ دقیقه | تبدیل نوشتن به عادتی همیشگی همان طور که به شما گفتم این تمرین برگرفته از آن تمرین است و به نوعی در آن تغییراتی ایجاد شده است. هدف من این است که شما با انجام دادن این تمرین: عادت روزانۀ نوشتن در شما شکل بگیرد. قدر ایده‌هایی که به صورت ناگهانی به ذهنتان خطور می‌کند را بدانید. این را هم به تجربه دریابید که دغدغه‌های روزانه اهمیت زیادی دارند و روی آن کاغذ آوردن آن‌ها در یافتن ایده‌های خوب نوشتن به ما کمک شایانی خواهند کرد. اخلاق بد اهمالکاری در شما از بین برود و برای نوشتن منتظر لحظۀ ایده‌آل نباشید. چون چنین لحظه‌ای وجود ندارد. و نکتۀ خیلی مهم، داستان در ذهن

ادامۀ مطلب

دله‌کتاب‌خوان‌ها ضد کتاب و ضد اندیشه هستند

دله‌کتاب‌خوان‌ها ضد کتاب و ضد اندیشه هستند

یک گروه مهم از کتاب‌خوان‌ها کسانی هستند که من آن‌ها را «دله‌کتاب‌خوان‌ها» می‌نامم. دله‌کتاب‌خوان کیست و چه ویژگی‌هایی دارد؟ دله‌کتاب‌خوان‌ها نمی‌دانند چه کتابی ارزشمند و چه کتابی بی‌ارزش است. دلیل آن‌ها برای خریدن یا نخریدن یک کتاب میزان معروفیت نام نویسنده، نام مترجم و یا نام ناشر است. معیار آن‌ها برای قضاوت در مورد یک اثر، دیدگاه‌های قالب جامعۀ اطراف آن‌هاست. و بالاخره وقتی می‌خواهند اظهار نظر کنند، جملات آن‌ها کلاژی از حرف‌هایی که دیگران این جا و آن جا گفته‌اند. آن‌ها حرص عجیبی برای جمع‌آوری کتاب‌های خیلی معروف دارند. گویی داشتن این کتاب‌ها به خودی خود یک فضیلت است. ولی کمتر پیش می‌آید که این کتاب‌ها را کامل بخوانند. بیشتر از اینکه صاجب اندیشه و دیدگاه مستقل خود باشند، مرتب در حال نقل کردن صحبت‌های دیگران هستند. هرگز آن‌ها را نمی‌بینی که کتابی را از نویسنده‌ای که نامش را تا حالا نشنیده‌اند بردارند، بخوانند و بتوانند در مورد اثر

ادامۀ مطلب

ملاقات در استانبول

ملاقات در استانبول اسماعیل اصلانی دیرانلو

بار اولی که دزد به خانۀ ما زد، کار کار همسایه‌مان بود که از پنجرۀ اتاق پذیرایی وارد خانه شد و تلویزیون ما را با ضبط و پخش ویدئو برد. دوتا نوار ویدئویی که پدرم در بازگشت از آمریکا با خود آورده بود را هم به همراه بقیۀ چیزها با خودش برد. دفعۀ دومی هم که دزد به خانۀ ما زد، کار کار برادرم بود که با صحنه‌سازی سرقت، جواهرات مادرم را دزدید. اما این بار مشخص نبود که کار چه کسی بوده که آمده و کل یخچال ما را خالی کرده است. فرضیۀ من این بود که این بار، کار پیرزنی است که سر کوچه زندگی می‌کند. صبح که می‌شد، او از خانه بیرون می‌آمد و روی دو تا پلۀ جلو در حیاطش می‌نشست و تا زمانی که هوا آنقدر تاریک بشود که دیگر نتواند چیزی را ببیند، به رفت و آمد ماشین‌ها و آدم‌ها نگاه می‌کرد. مادرم حرفم

ادامۀ مطلب

نحوه نصب اپلیکیشن‌های گوگل پلی از روی لپ تاپ وقتی که از روی گوشی نصب نمی‌شود.

دوستانی پیام داده‌اند که نحوه نصب اپلیکیشن‌های گوگل پلی از روی لپ تاپ وقتی که از روی گوشی نصب نمی‌شود را توضیح دهیم. در اینم موارد پیامی مبتنی بر اینکه این اپلیکیشن در ایران محدودیت استفاده دارد به کاربر داده می‌شود. در اینجا به روشی ساده و در طی چند مرحله به شما می‌آموزیم که چگونه این وضعیت را برای تمامی اپلیکیشن‌های مورد نیاز دور بزنید. این کار این مزیت را دارد که نرم افزاری درستکاری نشده را استفاده خواهید کرد.ابتدامطمئن باشید که هم گوشی و هم لپ تاپ هر دو به اینترنت وصل هستند، سپس بر روی گوشی و هم بر روی لپ تاپ فیلتر شکن را فعال کنید.حالا مطابق مراحل توضیح داده شده در عکس‌ها عمل کنید.۱- وارد سایت گوگل پلی (از طریق لپ تاپ) شوید. آدرس: https://play.google.com ۲٫ اپلیکیشن مورد نظر را جستجو کنید.   ۳٫ بر روی آیکون اپلیکیشن کلیک کنید. وقتی وارد صفحع بعد شد روی

ادامۀ مطلب

نگاهی به مجموعه داستان «آنی» از نقی سلیمانی

نگاهی به مجموعه داستان «آنی» از نقی سلیمانی

مجموعه داستان «آنی»، منتخب داستان‌هایی از نقی سلیمانی است که قبل‌ترها در جاهای دیگری از وی به چاپ رسیده‌اند. ناشر مطابق آنچه خود در مقدمۀ کتاب می‌گوید معتقد است که: «هر ده یا بیست سال از آنچه نویسنده می‌نویسد، خوب است منتخبی فراهم شود و چه بهتر که این کار به دست خود داستان‌نویس باشد و صد البته با توجه به نظرات منتقدان، خوانندگان و صاحب‌نظران.» داستان‌های این مجموعه چند ویژگی مثبت دارند که خواننده را به شدت تحت تأثیر قرار می‌دهند: داستان‌ها نثر روانی دارند. آنقدر روی جملات کار شده است که حتی یک کلمه را نمی‌توان پس و پیش کرد. روایت یک‌دست و بدون تناقض داستان‌ها باعث باورپذیری بالا شده است. با اینکه داستان‌ها در ژانر نوجوانان نوشته شده است اما لایه‌های فکری عمیقی دارد. این لایه‌ها به آرامی توسط خواننده کشف می‌شوند و وی را به نقطه‌ای می‌رساند که اتفاق‌های زندگی روزمره را از زاویۀ دیگری ببیند.

ادامۀ مطلب