چهارشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۸

یادداشت روزانه اسماعیل اصلانی دیرانلو

ست گودین فارسی یک شیر پاک خورده‌ای یک حساب کاربری در «ویرگول» درست کرده به نام Godin Farsi. یادداشت‌های روزانه ست گودین در اینجا به فارسی ترجمه می‌شوند. حتم دارم که از خواندن آن‌ها لذت خواهید برد. هرمز شهدادی با هرمز شهدادی از لا‌به‌لای حرف‌های شاهین کلانتری آشنا شدم. در یک برنامه زنده اینستاگرامی که درباره جمله‌بندی صحبت می‌کرد نامی هم از هرمز شهدادی آورد. ایشان کتابی به نام «یک قصه قدیمی» دارد که در سالهای آخر دهه پنجاه چاپ شده است. از ایشان رمانی هم به جای مانده به نام «شب هول». ایشان بعدها به آمریکا مهاجرت کرده و نوشتن را رها می‌کنند. روزنامه اصفهان زیبا راجع به ایشان دو نوشته دارد به نام‌های «قصه‌های درونی» و «از تبار سالینجرها هرمز شهدادی چرا ناگهان ننوشت؟» یک داستان از او را مجله پتریکور اینجا آورده است: داستان پلنگ جملات کوتاه، موجز نویسی یعنی چه؟ اینکه آدم بتواند بیشترین معنا را

ادامۀ مطلب

سه‌شنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۸

یادداشت روزانه اسماعیل اصلانی دیرانلو

قهوه کلد برو با علی و مرتضی، مغازه مجتبی رفتیم. با دستگاه زیر که cold-brew نامیده می‌شود قهوه زدیم. این قهوه با آب سرد تهیه می‌شود. روند تهیه آن نسبتاً زمان‌بر است. باریستا باید از قبل، مثلاً روز قبل، قهوه و آب سرد را داخل این دستگاه بریزد تا به مرور و طی مدت زمانی حدود ۱۰ ساعت قهوه آماده شود. در نتیجه زمان سفارش قهوه غلیظ و خوشمزه ولی سردی سرو می‌شود که همان میزان کافئین اسپرسو را در خود دارد ولی برای کسانی که به قهوه حساس هستند، استرس‌زا نیست. درباره مسائلی که اوشن دیجیتال در مورد دامنه آی آر گفته است. آنچه این روزها نقل می‌شود این عبارت است: «شرکت دیجیتال اوشن خواستار مسدود شدن / حذف کردن دامنه آی آر از اینترنت است». این جمله هم اینکه اصل صحبت اوشن دیجیتال نیست و هم اینکه شدنی نیست. بماند که باید این جمله را از نگاه روانشناختی

ادامۀ مطلب

دوشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۸

یادداشت روزانه اسماعیل اصلانی دیرانلو

امروز جلسه اول از سری جدید انجمن ادبیات داستانی ایده بود. امروز به بررسی داستان «ته شب» اثر محمود دولت آبادی پرداختیم. اعضاء صحبت‌های زیادی داشتند. در کل گفتگوی گرمی شکل گرفت. در خصوص این داستان یادداشت مفصلی خواهم نوشت. از روز اولی که مسئولیت دبیری این انجمن را بر عهده گرفتم برنامه من مبنی بر کشاندن تیپ جدیدی از افراد به انجمن بود. و هم اینکه دوست داشتم کار انجمن را از دور هم نشینی گروهی خاص و فی‌البداهه صحبت کردن به کار منظم و اصولی تبدیل کنم. بنابراین برنامه‌های خودم را یکی یکی پیاده کردم. در ادامه باز هم برنامه‌هایی هست که قصد پیاده کردن آن‌ها را دارم. می‌خوام چرخ این انجمن آنقدر سریع و قوی بچرخد که اگر کسی خواست چوب لای چرخ آن کند هم چوب و هم دست خودش بشکند. یکی از برنامه‌هایی که از روز اول به دوستان پیشنهاد دادم این بود که داستانی

ادامۀ مطلب

هفته سوم آذر – ۲۳ تا ۲۹ آذر

اسماعیل اصلانی دیرانلو

چی می‌خونم؟ کتاب‌های زیر برای مطالعه در این هفته روی میز من است: کارنامه سپنج – محمود دولت‌آبادی بازاریابی عصبی – ژان بقوسیان مدرس مرجع – ژان بقوسیان قلاب – نیر ایال – ترجمه سعید قدوسی‌نژاد چی می‌نویسم؟ ویرایش اول کتاب راهنمای جامع انگلیسی آماده سازی کتاب مکالمه فرانسه برای عرضه در این هفته ویرایش دوم و اساسی کتاب گرامر انگلیسی به زبان ساده

ادامۀ مطلب

معرفی هفته سوم آذر – ۱۶ تا ۲۲ آذر ۹۸

اسماعیل اصلانی دیرانلو

معرفی وبلاگ هفته: در این هفته با دو وبلاگ آشنا شدم که در عین اینکه وبلاگ‌های پرباری هستند، خیلی ساده طراحی شده‌اند. چیزی که من بارها تأکید کرده‌ام این است که ظاهر پیچیده و پر رنگ و لعاب وبلاگ هیچ کمکی به موفقیت آن نمی‌کند. ساده‌ترین قالب که مطالب را به آسان‌ترین شکل ممکن به مخاطب بشناساند بهترین قالب ممکن است. مهم‌ترین فاکتوری که به موفقیت یک وبلاگ کمک می‌کند محتوای پربار آن است. اما این دو وبلاگ: وبلاگ علی کریمی می‌دونم که می‌شه (محمدرضا زمانی) معرفی پادکست هفته این روزها باب پادکست و پادکست‌بازی حسابی داغ است. از این جهت خوشحالم که هر چند با تأخیری چند ساله، ولی بالاخره این نوع از تولید محتوا هم در ایران باب شد. اگر وبلاگ‌ها را روزنامه‌های یک نفره بدانیم، پادکست‌ها هم رادیوهای یک نفره هستند. بنابراین همانقدر که تولید محتوای متنی می‌تواند مهم و تأثیرگذار باشد، تولید محتوای صوتی هم می‌تواند

ادامۀ مطلب

جمعه ۲۲ آذر ۱۳۹۸

یادداشت روزانه اسماعیل اصلانی دیرانلو

یک عذرخواهی به خودم بدهکارم خیلی اتفاقی در صفحه یکی از دوستان در اینستاگرام ویدئویی از امیرنظام صمدآبادی دیدم با عنوان «من یک عذرخواهی به خودم بدهکارم». متن این ویدئو این است: «کلاس دوم دبستان شیفت بعد از ظهر بودم باران تندی می بارید. یک چتر هفت رنگ دسته آبی سوت دار آن روز صبح خریده بودم. وقتی به مدرسه رفتم دلم می خواست با همان چتر زیبایم زیر باران بازی کنم اما زنگ خورد. هر عقل سالمی تشخیص می داد که کلاس درس واجب تر از بازی زیر باران است. یادم نیست آن روز چه درسی معلمم به من یاد داد اما دلم هنوز زیر همان باران توی حیاط مدرسه جا مانده… بعد از آن روز شاید هزار بار دیگر باران باریده باشد ومن صد بار دیگر چتر نو خریده باشم اما آن حال خوب هشت سالگی هرگز تکرار نمیشود! این اولین بدهکاری من به دلم بود که در

ادامۀ مطلب

پنج‌شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۸

یادداشت روزانه اسماعیل اصلانی دیرانلو

خودرو آب‌سوز چند سال پیش از دوستی خبری شنیدم مبنی بر اینکه فردی ایرانی توانسته است خودروی آب‌سوز اختراع نماید. ابتدا کمی سکوت کردم، به نظر زیادی رویایی می‌آمد. اما باز فکر کردم که در دنیایی زندگی می‌کنیم چیزی به نام نشدنی وجود ندارد. بنابراین از او آدرس منبعی را خواستم تا بتوانم در این خصوص مطمئن شوم. او هم آدرس کانال تلگرامی علاءالدین جاسمی زرگانی را به من داد. از آن زمان تا الان چهار سالی هست که من در این کانال تلگرام عضو هستم. و فقط یک یا دو بار نگاهی گذرا به خبرهای آن داشتم. چند روز پیش به فکر افتادم که نگاهی عمیق‌تر به خبرهای این کانال تلگرامی داشته باشم. چیز خاصی دستگیرم نشد. تصمیم گرفتم در گوگل جستجوی بزنم. عمده خبرهایی که در صفحه اول گوگل آمده بود ادعا کرده بودند که این آقا کلاهبرداری بیش نیست. از بین این نوشته‌ها این یکی خواندنی‌تر و

ادامۀ مطلب

سه‌شنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۸

یادداشت روزانه اسماعیل اصلانی دیرانلو

من و شبکه‌های اجتماعی تلگرام دارم به این فکر می‌کنم که تلگرامم را پاک کنم. از همه شبکه‌های اجتماعی و پیام‌رسان‌هایی که عضو هستم این یکی از بقیه بی‌خاصیت‌تر بوده است. هفته به هفته به آن سر نمی‌زنم. هر وقت هم سراغش می‌روم کلی پیام چرت و پرت در آن می‌بینم که خواندنش بیشتر وقت تلف کن است تا مفید. عده‌ای هم برای رفع تکلیف هم که شده پیام‌های خود را روانه تلگرام من می‌کنند، با اینکه می‌دانند ممکن است من تا یک هفته یا بیشتر به آن‌جا سر نزنم. یک فضای بسته از آدم‌هایی که حرف‌های تکراری و ایده‌های کلیشه‌ای دارند. گروه‌هایی که محمل پراکنده‌گویی‌های بی‌فایده است. کانال‌هایی که بیشتر به یک چاه می‌ماند تا یک پلتفرم جدی و مناسب برای تولید محتوا. چیزی که در یک کانال منتشر می‌شود تو گویی مانند نامه‌ای است که در چاهی انداخته شده باشد. من چگونه می‌توانم مطلب «خیلی مهمی» که شما

ادامۀ مطلب

دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۸

یادداشت روزانه اسماعیل اصلانی دیرانلو

باشگاه پنج صبحی‌ها امروز یک مقدار دیر از خواب بیدار شدم. یک مقدار که چه عرض کنم. طبق تجربه من اگر ۵ صبح بیدار نشوی و قبل از ساعت ۶ کار روزانه خود را شروع نکنی، آن روز تقریباً هیچ دستاورد مهمی نخواهد داشت. من هر روز ۵ صبح بیدار می‌شود تا ساعت ۱۱ قبل از ظهر تقریباً تمام کارهای مهم آن روز را به سرانجام می‌رسانم. اما اگر این بیدار شدن به ساعت ۹ و بعد از آن بیانجامد، مطمئن هستم که هر چه هم دست و پا می‌زنم باز انگار کسی دارد وقت مرا می‌دزدد. کتابی به نام «باشگاه ۵ صبحی‌ها» نوشته شده است که خیلی هم معروف شده است. این کتاب نوشته رابین شارما است. تمرکز تنها رسیدن راه به موفقیت نامحدود است بارها شده است که کارهای مختلفی که ممکن است به هم ربطی هم نداشته باشند را عهده دار شده‌ام. و بعد پیشمان شده‌ام. چون

ادامۀ مطلب

یک‌شنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۸

یادداشت روزانه اسماعیل اصلانی دیرانلو

انجمن ادبیات داستانی ایده امروز جلسه دیگری از برنامه‌های انجمن ادبیات داستانی ایده برگزار شد. در این جلسه به بررسی داستان ادبار از مجموعه کارنامه سپنج پرداختیم. دوستان حاضر در جلسه صحبت‌های زیادی در خصوص این داستان کردند. نظرات همه دوستان تقریباً شبیه به هم بود. رویکرد انتقادی نسبت به ادبیاتی که بوی چپ می‌دهد این روزها زیاد شده است. افراد زیادی هستند که داستان‌نویسی را از «چپ نویسی» جدا می‌دانند. این البته از نظر من خیلی خوب است. ادبیات داستانی زمانی به هدف اصلی خود نزدیک می‌شود که هر نویسنده در پی کشف خود باشد. این کشف خود می‌تواند دامنه وسیعی پیدا کند و کار را به جایی برساند که به کشف انسان معاصر برسد. هر گاه هر اثر داستانی به نوعی ترجمه انسان معاصر باشد موفق است. اما مشق‌های حزبی و سیاسی از این هدف بسی به دور هستند. برای جلسه بعد انجمن به داستان بند، سومین داستان

ادامۀ مطلب

شنبه ۲۳ آذر ۹۸

یادداشت روزانه اسماعیل اصلانی دیرانلو

اشتباهی که بنجامین فرانکلین تا آخر عمرش هرگز فراموش نکرد! امروز خیلی اتفاقی در یک گروه فیسبوکی به این نوشته برخوردم. کسی که به نظر می‌آمد عکس و نام پروفایلش، هر دو، ساختگی هستند این متن را منتشر کرده بود و زیر آن نوشته بود به نقل از روزنامه دنیای اقتصاد. من نمی‌دانم چقدر سندیت دارد. اما محتوای آن برای من خیلی مهم است لذا آن را اینجا برای شما نقل می‌کنم: بنجامین فرانکلین در ۷ سالگی عاشق یک سوت شده بود. اشتیاقش برای خرید سوت بقدری زیاد بود که یک ‌راست به مغازه اسباب‌بازی ‌فروشی رفت و هر چه سکه در جیب داشت، روی پیشخوان مغازه ریخت و بدون آنکه قیمت سوت را بپرسد همه سکه‌ها را به فروشنده داد ! فرانکلین ۷۰ سال بعد برای دوستش نوشت: سوت را گرفتم و به خانه رفتم و آنقدر سوت زدم که همه کلافه شدند، اما خواهر و برادرهای بزرگم متوجه

ادامۀ مطلب

جمعه ۲۹ آذر ۱۳۹۸

یادداشت روزانه اسماعیل اصلانی دیرانلو

هفته‌ای که گذشت هفته‌ای که گذشت کاملاً به بطالت بود. وقت خیلی زیادی صرف کارهایی شد که خودم به اشتباه آن‌ها را عهده‌دار شده‌ام. تنها حرکت‌های مثبت این هفته یکی جلسه پربار داستان‌خوانی روز یک‌شنبه و یکی هم جلسه شورای استانی ادبیات داستانی روز چهارشنبه بود. در ضمن یک اقدام مثبت هم این بود که تلگرامم را چند لحظه پیش حذف کردم. زمانی که اینترنت برای یک هفته قطع بود فاصله من از شبکه‌های اجتماعی به قدری زیاد شد که الان راحت می‌توانم ببندم و بروم رد کارم. برای فیسبوک و اینستا و توییتر، حتی اگر به طور کامل هم نبندم ولی آنقدر خلوتش می‌کنم که به قدر داشتن چندتا دوست خوب و ارزشمند محدود شود. برای کارهایی هم که مرتب عهده دار می‌شوم، تصمیم گرفتم که برای همیشه دست از این اخلاق خود بردارم. باید دور و بر خودم را به قدری خلوت کنم که فقط روی پروژه خودم

ادامۀ مطلب