وقتی باد میوزید… پاییز پاورچین پاورچین آمد و خودش را جزیی از ما کرد. هوا امروز ابری است و باد ملایمی میوزد. دستههای کبوتر این همسایهی ما در آسمان پرواز میکنند. پسرک مثل رهبر کنسرتی آنها را از راه دور هدایت میکند. باد به پوستم میخورد و مرا یاد بهترین روزهای خیالیام میبرد. یک موش توی حیاط خانه بیحال و رو به احتضار افتاده است. با خاک انداز آن را برمیدارم و به کوچه میبرم که به محوطه به جا مانده از یک باغ قدیمی بیندازم. سگهای ولگردی که آن اطراف هستند به سمتم میآیم. موش را میاندازم و میآیم. سگها به سمت موش میدوند. من به آسمان نگاه میکنم. باد مرا نوازش میکند. من با نوازش این باد اغوا شدهام. میروم با نوازشهای او همراه شوم. و فقط وقتی که باد میوزید … و حرف آخر اینکه در انتها امیدوارم از شنیدن این موزیک لذت ببری. مطالب مرتبط بگذار
ادامۀ مطلبوقتی باد میوزید
