احساس خوب در مورد خود: آیا به درخت‌های شهر سلام می‌کنید؟

احساس خوب در مورد خود

داشتن احساس خوب در مورد خود خیلی مهم است. چون وقتی احساس خوبی در مورد خودتان دارید، هیچ چیز منفی‌ای نمی‌تواند روی شما تأثیر بگذارد. پس اگر تحت تأثیر منفی چیزهایی از بیرون هستید. اگر کارایی و خلاقیت لازم را ندارید. اگر حرکت کندی دارید، در این صورت ابتدا به خودتان رجوع کنید و ببینید آیا احساس خوبی در مورد خودتان دارید یا نه. “It’s important to feel good about yourself. When you feel good about yourself, nothing negative can touch you.” چه احساسی در مورد خود دارید؟ آیا خودتان را قبول دارید؟ آیا کار مهم و معنا داری برای انجام در زندگی خود دارید؟ آیا برای یادگیری و ارتقاء دانش خود وقت می‌گذارید؟ آیا خودتان را دوست دارید؟ آیا وقتی از روز را در آرامش و بدون عوامل مزاحم، به خودتان و رؤیاهایتان فکر می‌کنید؟ آیا گاهی به یک پیاده‌روی طولانی می‌روید؟ آیا خودتان را به نوشیدنی یا خوردنی

ادامۀ مطلب

نگاهی به رمان پدرو پارامو اثر خوان رولفو

رمان پدرو پارامو

بررسی اجمالی ساختار و محتوای رمان خوان رولفو، ستاره‌ای تنها در ادبیات آمریکای لاتین، با قلمی تیز هر واژه از رمانش را گویی بر صخره‌ای سخت نَقر می‌کند. او در پدرو پارامو به گونه‌ای طنز آمیز اسطوره را به کار می‌گیرد. این مکانِ اسطوره‌ای جهانی است آکنده از لحظه‌های گذرا که در آن گفته‌ها، خاطره‌ها و اندیشه‌های آدم‌ها همه هم‌زمان ارائه می‌شوند. از این نظر خواننده ممکن است در ابتدا دچار آشفتگی شود. آنچه به ظاهر روایتی است که سخنگویی بر آن است تا به یاری آن داستان خویش را بازگوید، در حقیقت، تکه‌ای از داستانی است که یکی از صداهایِ بسیارِ رمان، یکی از پسران پدرو پارامو، به نام خوان پِرسیادو نقل می‌کند. ترتیب زمانی در این رمان اهمیتی چندان ندارد، کتاب همچون مجموعه‌ای از اسطوره به سادگی سعی می‌کند تا آنچه را دارد ارائه دهد. به یقین، ترتیب زمانی در داستان‌های فرعی رعایت شده است، با این همه

ادامۀ مطلب

داستان‌نویسی سپیدسرایی نیست!

داستان‌نویسی سپیدسرایی نیست!

داستان‌نویسی از قرن ۱۹ به بعد مورد توجه زیادی قرار گرفته و تاکنون رشد قابل ملاحظه‌ای داشته است. در این مقاله به نکاتی در باب داستان‌نویسی می‌پردازیم که ممکن است علی رغم واضح بودن، گاهی که نه، خیلی اوقات نادیده گرفته شوند. داستان‌نویسی؛ دیروز و امروز داستان کوتاه یکی از هنری‌ترین و فنی‌ترین گونه‌های داستان‌نویسی است.  احساس می‌کنم که نوشتن داستان کوتاه فرع بر داستان‌نویسی محسوب می‌شده است. شاید بشود گفت در ابتدا داستان‌نویسی بیشتر به معنای نوشتن رمان تعبیر می‌شده است. داستان کوتاه کمتر مورد توجه بوده است. امروزه اما نوشتن داستان کوتاه با اقبال بیشتری رو به رو شده است. از یک سو، نویسندگان بیشتری به نوشتن داستان کوتاه روی آورده‌اند. از دیگر سو، تعداد خوانندگان داستان کوتاه نیز خیلی بیشتر شده است. چرا که از گذر سال‌ها نوشتن و تجربه اندوزی؛ تکنیک‌ها، فرم‌ها و تجربه‌های زبانی زیادی به عنوان گنجینه‌ای پربار برجای مانده است. این مسأله باعث

ادامۀ مطلب

ساکت باش، بخوان، بنویس و منتشر کن!

نویسندگی ساکت باش، بخوان، بنویس و منتشر کن!

وقتی صحبت از نویسندگی می‌شود همۀ توجه‌ها به سمت ادبیات داستان می‌رود. بله نویسندگی به معنای نوشتن داستان و رمان هم هست، اما این تنها معنای ممکن نیست. نوشتن شامل طیف وسیعی از موضوعات می‌شود. در این نوشته به طور عام به مفهوم نوشتن پرداخته شده است. هر کسی باشی در هر رشته‌ای از علم و فرهنگ و هنر، با نوشتن منظم و انتشار آن می‌توانی خود را به راحتی یک سرو گردن بالاتر از بقیه نگه داری. هر چند که در یکی دو جا اشارۀ مستقیم به داستان‌نویسی شده است ولی توصیه‌های این نوشته برای هر کسی که دوست دارد از طریق نوشتن در زمینۀ مورد علاقۀ خود رشد کند مفید خواهد بود. با من همراه باشد. سه درس مهم برای آغاز نوشتن در ابتدا می‌خواهم راجع به سه درس مهم که قبل از نوشتن باید آموخت صحبت کنم. این سه درس عبارتند از: چون نویسنده، مترجم یا ناشری

ادامۀ مطلب

سه تیپ شخصیتی از دیدگاهی خودمانی

سه تیپ شخصیتی از دیدگاهی خودمانی

من آدم‌ها را از دید خودم به سه تیپ شخصیتی متفاوت تقسیم می‌کنم. تیپ شخصیتی تماشاگر تیپ شخصیتی تحلیل‌گر تیپ شخصیتی بازیگردان درک دیدگاهی که می‌گویم سخت نیست و مطمئنم شما هم به طور ضمنی به موضوعی که در ادامه مطرح می‌کنم پی‌برده‌اید. شاید بپرسید پس فایدۀ مطرح کردن آن چه خواهد بود؟ فایدۀ نوشتن چنین مقاله‌ای در این است که چیزی که ته ذهن ما به صورت مبهم وجود دارد، مقابل چشمانمان روشن می‌شود و به ما کمک می‌کند تا از خود و رفتارهای خود شناخت بهتری داشته باشیم. پس با من همراه باشید. در ادامه به توضیح هر کدام از تیپ‌های شخصیتی می‌پردازم. تیپ شخصیتی تماشاگر او یک تماشاگر است و از خود نقشی در این جهان ندارد. دیگران موفق می‌شوند، دیگران به دست می‌آورند، دیگران شاد هستند،  دیگران ثروتمند می‌شوند، دیگران انجام می‌دهند و او در هر حال یک تماشاگر بیش نیست. او نه در رخ دادن

ادامۀ مطلب

چگونه دربارۀ موضوعات تکراری یک مقالۀ عالی برای وبلاگ خود بنویسیم؟

چگونه دربارۀ موضوعات تکراری یک مقالۀ عالی برای وبلاگ خود بنویسیم؟

به نظر شما چگونه دربارۀ موضوعات تکراری یک مقالۀ عالی برای وبلاگ خود بنویسیم؟ با برون سپاری یا با کپی کردن نوشته‌های دیگران؟ آیا اگر نوشته‌های ده نتیجۀ اول گوگل را در هم ادغام کنیم به نتیجۀ مطلوب می‌رسیم؟ به نظر من نه! در این نوشته می‌خواهم به این بپردازم که با چه شرطی می‌توان در مورد موضوعاتی که بارها و بارها دربارۀ آن‌ها مطلب نوشته شده است، یک مطلب جدید بنویسم که چه بسا از آن نوشته‌های قبلی موفق‌تر باشد. چگونه دربارۀ موضوعات تکراری یک مقالۀ عالی برای وبلاگ خود بنویسیم؟ در جایی این مسأله مطرح شده بود که آیا می‌توان در مورد موضوعات تکراری پایان‌نامه نوشت؟ جواب من به این سؤال مثبت بود و آن را با توضیحات لازم زیر همان مطلب نوشتم. به نظر من نه تنها در مورد پایان‌نامه این مطلب صدق می‌کند بلکه در هر زمینه‌ای که دارید می‌نویسید می‌توانید راجع به موضوعات تکراری بنویسید.

ادامۀ مطلب

چالشی برای جلوگیری از گفتن حرف‌های کلیشه‌ای

چالشی برای جلوگیری از گفتن حرف‌های کلیشه‌ای

حرف‌های کلیشه‌ای درصد زیادی از صحبت‌های روزانۀ ما را تشکیل می‌دهند. باور کنید یا نه، اگر به صورت آگاهانه از گفتن حرف‌های کلیشه‌ای و الگوهای فکری تکراری جلوگیری کنیم، خواهیم دید که تقریباً خیلی از حرف‌هایمان را نمی‌توانیم بگوییم مگر اینکه فکر کنیم و دلیل منطقی بیاوریم! حرف‌های کلیشه‌ای و بازی مافیا افسونگر یک نقش مافیایی در بازی مافیا است. کار او بین تمام نقش‌هایی که در بازی مافیا وجود دارد جالب‌تر است. راوی او را بیدار می‌کند و او بازیکنی را به راوی نشان می‌دهد، سپس عبارتی، جمله‌ای یا کلمه‌ای را روی کاغذ می‌نویسد. فردا اگر آن بازیکنی که توسط افسونگر انتخاب شده است آن عبارت یا جمله یا کلمه را بر زبان بیاورد بلافاصله از بازی خارج می‌شود! به طور مثال، افسونگر آقا یا خانم الف را انتخاب می‌کند و مثلاً عبارت «من شک ندارم…» را برای آن بازی کن تعیین می‌کند. آقا یا خانم الف به محضی

ادامۀ مطلب

خلاقیت در نوشتن با یک جا نشستن به دست نمی‌آید

خلاقیت در نوشتن با یک جا نشستن به دست نمی‌آید

خلاقیت در نوشتن با یک جا نشستن به دست نمی‌آید به این جمله توجه کنید: مردم خلاق زمان لازم دارند تا کناری بنشینند و کاری نکنند. به نظر شما این جمله یعنی چه؟ من این جمله را در گروه تلگرامی انجمن ادبیات داستانی ایده مطرح کردم و نظرات مختلفی دریافت کردم. نظراتی که در مورد چنین جملاتی داده می‌شود حول دو گزارۀ زیر می‌چرخند: الف) استراحت لازمۀ حفظ کیفیت در کار است. ب) اگر من کاری نمی‌کنم یعنی اینکه در جستجوی خلاقیت هستم. (توجیه تنبلی و بی‌خاصیتی) اینجا چند مسأله هست که باید به طور کامل روشن شود:   یک نوشتن یک «عمل» مفید و مهم در راه رسیدن به خلاقیت است. یعنی بدون نوشتن مداوم، طبیعتاً چیزی به نام خلاقیت وجود نخواهد داشت. دو نوشتن خشک و خالی معنی ندارد. یعنی باید در کنار نوشتن، خواندن داستان‌های متنوع و قوی، خواندن کتاب‌های آموزشی، نشر دادن نوشته‌ها و شرکت در

ادامۀ مطلب

خوشا خشم و ناراحتی. خوشا کم‌طاقتی. خوشا تنهایی.

خشم و ناراحتی

خوشا خشم و ناراحتی. خوشا کم‌طاقتی. خوشا تنهایی. خوشا خروش بر مشکلات و بن‌بست‌ها. خوشا لحظۀ ظغیان بر بی‌وفایی‌ها و تقلب‌های دوستان و یاران بی‌صفت. خوشا بریدن از خیل آدم‌های قلابی و سطحی و خزیدن در پیلۀ تنهایی. خوشا آن لحظه‌ای که امید از همه برمی‌کنی و دست بر زانوی خود می‌گذاری و برمی‌خیزی. سفر کردن، تنهایی، در میان انبوه تاریکی، ترس دارد. خوشا آن لحظۀ پر از ترس، که تنها در میان تاریکی، پا در راه می‌گذاری. خوشا آن لحظه که شک را در خود می‌کشی و قدم در راه بی‌بازگشت می‌گذاری. خوشا خشم و ناراحتی. خوشا کم‌طاقتی. خوشا تنهایی. خوشا دوری از شما آدم‌های قلابی و توخالی. خوشا خروش بر مشکلات و بن‌بست‌ها. خوشا مشت خالی بر دیوار سیمانی کوفتن. خوشا لحظۀ رها کردن، پیش رفتن و به پشت سر نگاه هم حتی نکردن. مطالعۀ بیشتر خودت را در آغوش بگیر، محکم بفشار و در گوش خودت بگو:

ادامۀ مطلب

سخنرانی ونه گات در دانشگاه MIT انجام نشده است

Kurt Vonnegut کورت ونه گات

کورت ونه گات (Kurt Vonnegut) نویسندۀ آمریکایی است که در آثار خود با جنگ و آثار وخیم آن می‌پردازد. معروف است که به فرزندان خود اکیداً توصیه کرده است که هیچ‌گاه به هیچ دلیلی در هیچ جنگی شرکت نکنند. کورت ونه گات در ۱۱ آوریل سال ۲۰۰۷ و در سن ۸۴ سالگی دیده از جهان فرو بست. علت مرگ وی صدمه مغزی ناشی از سقوط اعلام شد. اطلاعات بیشتر ویکی‌پدیا دانش‌نامۀ آزاد «کورت ونه‌گات» نویسندۀ ضدجنگ درگذشت سخنرانی ونه گات در مراسم فارغ‌التحصیلی دانشگاه MIT انجام نشده است کالبدشکافی یک شایعه متن زیر در سراسر اینترنت بازنشر می‌شود و اینگونه معروف شده است که کورت ونه گات آن را در مراسم فارغ‌التحصیلی دانشجویان دانشگاه MIT ایراد کرده است. طبق آنچه در سایت دانشگاه MIT می‌خوانیم چنین خبری صحت ندارد. این متن نه یک سخنرانی که یک نوشته بوده است که در ستونی در نشریۀ شیکاگو تریبون چاپ شده است. این

ادامۀ مطلب

آوازی کوتاه برای پدربزرگ

آوازی کوتاه برای پدربزرگ

حالا همۀ بچه‌هایش رفته بودند، شب از نیمه گذشته بود و او دوباره از هجوم بی‌خوابی و فکر و خیال به زیرزمین پناه آورده بود. روی صندلی راحتی یک نفره نشسته بود و تفنگ شکاری قدیمی‌اش را در دست گرفته بود. قنداق آن را روی زمین گذاشته بود، لولۀ آن را زیر دماغش گرفته بود و به دیوار رو‌به‌رو زل زده بود که فقط یک قاب عکس روی آن کوبیده شده بود: زن جوانی دستش را انداخته بود دور کمر مردی که یک هوا از او قدبلندتر بود. مرد دستش را دور گردن زن انداخته بود. باد دست انداخته بود توی موهای بلند و شرابی رنگ زن و لبخند بزرگ و بی‌ریای او را زیباتر کرده بود. مرد اما لبخندی نداشت. سمت بالای صورتش زیر سایۀ کلاه لبه‌دارش گم شده بود. یک تی‌شرت سورمه‌ای رنگ و یک شلوار جین آبی به تن داشت. با حالت تحکم‌آمیزی زل زده بود به

ادامۀ مطلب

رانندۀ لودر (داستان طنز)

رانندۀ لودر (داستان طنز)

اون جنازه رو چه کار کردید؟ بردیم توی گودال بزرگ پشت اون پیچ انداختیم بعد برای اینکه رد گم کنیم یه لودر آوردیم یه پولی گذاشتیم کفت دستش گفتیم روی جنازه خاک بریزه! واقعاً من چقدر احمقم که به شما دو تا احمق اعتماد کردم! چرا عصبانی می‌شی؟ احمق چیه! پول خوبی گذاشتیم کف دست راننده لودر، قول داد لام تا کام جایی صحبت نکنه! آره آدم مطمئنی بود. اون گودال هم بهترین جا برای پنهان کردن یه جنازه است. لااقل دو متر عمق داره که ما کامل کامل پرش کردیم. آخه احمق‌های احمق احمق اول اینکه کدوم خری باور می‌کنه اون راننده لودر خودش نره کل جریان رو کف دست مأمورها نذاره! دومندش هم که اون گودال توی پیچ جاده است و وقتی لودر داره کار می‌کنه لااقل یک ساعت طول می‌کشه که اون جا را پر خاک کنه. تو این یک ساعت لااقل ده تا ماشین از اونجا

ادامۀ مطلب