یک گروه مهم از کتابخوانها کسانی هستند که من آنها را «دلهکتابخوانها» مینامم.
دلهکتابخوان کیست و چه ویژگیهایی دارد؟
دلهکتابخوانها نمیدانند چه کتابی ارزشمند و چه کتابی بیارزش است. دلیل آنها برای خریدن یا نخریدن یک کتاب میزان معروفیت نام نویسنده، نام مترجم و یا نام ناشر است. معیار آنها برای قضاوت در مورد یک اثر، دیدگاههای قالب جامعۀ اطراف آنهاست. و بالاخره وقتی میخواهند اظهار نظر کنند، جملات آنها کلاژی از حرفهایی که دیگران این جا و آن جا گفتهاند.
آنها حرص عجیبی برای جمعآوری کتابهای خیلی معروف دارند. گویی داشتن این کتابها به خودی خود یک فضیلت است. ولی کمتر پیش میآید که این کتابها را کامل بخوانند.
بیشتر از اینکه صاجب اندیشه و دیدگاه مستقل خود باشند، مرتب در حال نقل کردن صحبتهای دیگران هستند.
هرگز آنها را نمیبینی که کتابی را از نویسندهای که نامش را تا حالا نشنیدهاند بردارند، بخوانند و بتوانند در مورد اثر و توانایی نویسنده اظهار نظر درستی بکنند.
کل اظهار نظرهای آنها را میتوان به دو گروه تقسیم کرد:
- تقدیس و تمجید از نویسندههای فوقالعاده معروفی که جامعه مرتب از آنها حرف زده است؛ آن هم به کمک حرفهایی که از دهان دیگران گرفتهاند.
- نِقزدن روشنفکرمأبانه در مورد هر نوع اثری خارج از دایرۀ کتابهای فوقالعاده معروف.
این افراد هرگز کتابهای جدیدی که دیدگاههای تازه خلق میکنند را درک نخواهند کرد. چرا که کتابهای جدید و تازه تألیف هنوز آن قدر معروف نیستند که نام آنها بر سر زبانها بیفتد. چه بسا افرادی که به ورطۀ تعصب نسبت به کتابهای فوق معروف که طبیعتاً متعلق به نسلهای قبل هستند افتاده باشند، نسبت به کتابهای جدید موضع انتقادی هم داشته باشند.
دلهکتابخوانها پیرو کلیشههای نخنمای فکری نسلهای گذشته هستند. هرگز نمیتوانید با این افراد گفتگو کنید؛ چون هر نوع زاویۀ فکری را که در صحبتهای شما مشاهده کنند، نشانۀ نادانی و ناآگاهی شما قلمداد خواهند کرد.
قفسههای کتابخانۀ همۀ دلهکتابخوانها شبیه همدیگر است و از کتابهای یکسانی پر شدهاند.
شاید فکر کنید که کتابهای فوق معروف به دلیلی به این درجه از معروفیت رسیدهاند و آن هم چیزی جز سطح عالی کیفیت آنها و این که اندیشههای نابی را ارائه دادهاند نیست. باید بگویم بله! تا حدودی این حرف درست است؛ اما آیا یک کتاب تا ابد همچنان دارای اندیشههای ناب خواهد بود و با گذر زمان دیگرانی نخواهند آمد که آثار بهتری خلق کنند؟ و دیگر این که دلهکتابخوانها به دلیل معروفیت یک کتاب آن را میخوانند و هرگز به خیلی ظرافتهای فکری حاکم بر اثر پینخواهند برد.
هر کتاب در بسترِ زمانۀ خود خلق شده است و لذا با خیلی از اندیشههای همعصر خود ارتباط طولی و عرضی دارد. خواندن یک کتاب خاص و توجه نکردن به بسیاری آثاری که ارتباط زیادی با آن اثر دارند و همچنین نداشتن اطلاعات کافی از بستر تاریخی، فرهنگی و اجتماعی اثر، ما را داخل یک حباب از اندیشههای ذهنی خواهد برد که ارتباط چندانی با روند رشد اندیشۀ بشری ندارد. بیخود نیست آدمهایی که فقط کتابهای خیلی معروف را میخوانند در عرصۀ عمل انتخابهای نادرستی دارند.
دقیقاً به همین دلایل است که این افراد نمیتوانند:
- بازاریابهای خوبی باشند؛
- یک متن خوب بنویسند؛
- در عرصۀ سیاست انتخابهای درستی داشته باشند؛
- معلم خوبی باشند؛
- و …
چه کنیم که دلهکتابخوان نباشیم؟
صحبت آخر این که برای این که دلهکتابخوان نباشیم. سعی کنیم:
- ابتدا پرسشهای خود را مشخص کنیم و سپس برای یافتن پاسخ آن پرسشها سراغ کتابها برویم.
- تنوع مطالعاتی داشته باشیم و هرگز با توجه به نام ناشر، نام نویسنده و میزان معروفیت اثر، راجع به آن قضاوت نکنیم.
- در آثاری که میخوانیم توقف نکنیم. هیچکس «بزرگترین» اندیشمند بشری نیست و به هر شکلی کسی خواهد بود که جلوتر از او فکر کند.
- عادت روزانۀ نوشتن را در خود به وجود آوریم. در مورد هر اثری که میخوانیم چند صفحهای بنویسیم.
- دیدگاههای خود را چه در قالب نوشتههای یک وبلاگ، چه در شبکههای اجتماعی و چه در جمعهایی مانند گروههای کتابخوانی به اشتراک بگذاریم و از نقدهای دیگران استقبال کنیم. (توصیۀ من انتشار نوشتهها در ویرگول است)
در همین زمینه
- کتاب خواندن برای آگاهی یا برای روشنفکری؟
- هنر کم کتاب خواندن بهترین روش کتابخوانی
- گم شدن لای قفسههای کتاب، سرمست شدن از بوی کاغذ
- کتابخوانی: عادتها وجود ندارند، آنها ساخته میشوند
اگر دوست دارید همیشه اولین نفری باشید که از به روزرسانیهای سایت مطلع میشوید، لطفاً ایمیل خود را در قسمت زیر وارد کنید.
Photo by Ed Robertson on Unsplash
دیدگاهتان را بنویسید